شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۲
تاریخ بخوانیم/ یادداشت نصرالله حدادی

نصرالله حدادی، نویسنده و کتاب‌پژوه در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری کتاب قرار داده، درباره لزوم مطالعه و شناخت همه‌جانبه تاریخ و دوری از نگاه مطلق‌ به وقایع و شخصیت‌های تاریخی سخن گفته است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- نصرالله حدادی: مردادماه هر سال یادآور دو حادثه بزرگ در کشور ما است. امضای فرمان مشروطیت در 14 مرداد سال 1285 در قصر صاحبقرانیه، توسط مظفرالدین شاه قاجار و شروع حکومت براساس قانون و 28 مرداد سال 1332، سرنگونی حکومت دکتر محمد مصدق و دخالت رسمی و علنی آمریکا و شرکایش در براندازی یک دولت قانونی و ملی، که سرآغازی بر دخالت این کشور و سرنگونی حکومت‌های آنان ـ‌ مثل شیلی و سالوادور آلنده ـ شد و همچنان به اشکال گوناگون ادامه داشته و آتش افروزهای دولت‌های جمهوری خواه و دمکرات در آمریکا، گویا نمی‌توان برای پایانش، آینده‌ای را متصور بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نگاه به رجال و دولتمردان عصر قاجار و پهلوی، کاملاً تغییر کرد و در جایی که مهدی قلی مخبرالسلطنه هدایت، قریب به شش سال زمامدار پست نخست‌وزیری در دوران پهلوی اول بود، در جایی نگارنده مشاهده نکردم که اعمال او را که از دوران ناصرالدین شاه، تا دوران و عصر پهلوی دوم، به گونه‌ای، حضوری پررنگ در صحنه سیاست داشت، مورد نقد و بررسی قرار گیرد. اما از عبدالحسین هژیر گرفته تا زرم‌آرا، از احمد قوام گرفته تا حسن وثوق‌الدوله و از حسین علا گرفته تا حسنعلی منصور، مقالات و کتاب‌های فراوانی درباره آنان نوشته شد و در این میان مرحوم محمدعلی فروغی ـ بیش از دیگر رجال روزگار پهلوی‌ها، مورد حمله و هجوم قرار گرفت و به عنوان دلال حکومت و انتقال قدرت از پهلوی اول به پهلوی دوم، بنیادگذاری لژ بیداری در تشکیلات فراماسونی و همچنین سال‌های تصدی‌گری در پست‌های مختلف از وزارت امور خارجه گرفته تا نخست‌وزیری، به جرأت می‌توان گفت که «دم دست‌ترین» رجل سیاسی تاریخ معاصر بود که می‌شد ـ و حتماً باز هم می‌شود ـ تا اعمالش را مورد نقد و بررسی که نه، هجوم و هدم قرار داد، بدون‌ آن که در نظر گرفت، او چه کرد، و اصلاً که بود؟

قوام را طرفداران مصدق به خاطر قبول حکومت در تیرماه سال 1331 و ماجرای سی‌ام تیرماه این سال، به باد انتقاد گرفتند و فراموش شد که او به رغم آن که اولین نخست‌وزیر پس از کودتای سوم اسفند و عزل سید ضیا بود و در سال 1302 به وسیله رضاخان سردار سپه به خارج از کشور تبعید شد و همواره پس از بازگشت به وطن در سال 1307 ـ‌ با وساطت فروغی و برادرش حسن وثوقی ـ به حالت تبعید در لاهیجان به سر برد و تحت نظر بود و پس از شهریور 1320 و سقوط پهلوی دوم به عالم سیاست بازگشت.
درگیری‌های سال‌های اول انقلاب و ماجراهای ملی شدن صنعت نفت و جدایی مرحوم آیت‌الله کاشانی از مصدق، مستمسکی بود برای نقد و تحلیل اعمال این دو رجل مذهبی و ملی و در این میان تا آن حد پیش رفتیم که گفته شد: کودتا نبود و مصدق خودش عامل کودتا بود!

چرا فراموش کردیم نقش موثر احمد قوام‌السلطنه را در تخلیه ایران از قوای نظامی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و برانداختن حکومت پوشالی و عنکبوتی میرجعفری پیشه‌ور در آذربایجان را؟

مگر متفقین دنیا را میان خود پس از پایان جنگ جهانی دوم تقسیم نکردند؟ و مگر سابقه نداشت که روس‌های تزاری در روزگار شاهان بی‌کفایت قاجار، دو عهدنامه ترکمانچای و گلستان را به ما تحمیل کردند و در روزگار ناصرالدین شاه، هرات از حاکمیت دولت ایران خارج شد و بخش اعظمی از کشورمان به همراه صدها هزار ایرانی، تحت قیمومیت روس‌ها درآمد و مگر نه این است که پیشه‌وری ارتش درست کرد، اسکناس به چاپ رساند، باش وزیر شد و حکومتش تا تاکستان را تحت اشغال خود درآورده بود؟ پس متفقین شوخی نداشتند، چه این که در روزگار ما، این بمب افکن‌های امریکایی نیستند که خاک ده‌ها کشور از شاخ افریقا قلب قاره سیاه گرفته تا خاورمیانه و پاکستان و افغانستان را به توبره کشیده‌اند، بلکه مسلمان و یا به ظاهر مسلمان، مسلمان را می‌کشد و در این میان، آنچه غارت می‌شود و انبان غارتگران پر می‌شود، کشورهای ضعیف و مسلمان هستند.

ایران، نه با اولتیماتوم رییس جمهور وقت امریکا، بلکه با درایت قوام و قول او به استالین تخلیه شد و این امر را هرگز، آن‌گونه که باید و شاید نگفتیم و بازگو نکردیم تا نسل حاضر بداند، چرا که او برادر حسن وثوق‌الدوله عاقد قرارداد 1919 بود و در سی‌ام تیرماه 31، به جای مصدقی نشست که خودش، متن استعفایش را به پهلوی دوم تقدیم داشته بود.
و ایضا مصدق، که فراموش کردیم، نفت، این ثروت ملی، که همچنان برای کشف هر چاه جدیدش به شادی برمی‌خیزیم و خام می‌فروشیم و پخته می‌خریم، چگونه ملی شد و در کشمکش‌های سیاسی، آنچه که گم شد، منافع ملی بود و برای پیشبرد مقاصدمان، امریکا و انگلیس کودتاگر و شریک سکوت‌کننده‌اش شوروی را به نسیان سپردیم و گفتیم: کودتا نبود و مصدق خودش می‌خواست مثل یک قهرمان ملی از میدان سیاست خارج شود!

و در این میان محمدعلی فروغی، رجلی که هرگز نخواستیم او را بشناسیم و همواره وجوه منفی برای وی قائل شده و تراشیدیم و نگفتیم او که بود؟

***
پیوند مشروطه و باورهای دکتر مصدق را در کتاب دکتر عظیمی می‌توان یافت. مردی که در دوران پهلوی اول، همچون قوام، مطرود رضا شاه بود و پس از شهریور 1320 به عرصه سیاست بازگشت و با کودتای 28 مرداد به زندان و تبعید رفت و سرانجام در احمدآباد مستوفی، برای همیشه آرام گرفت و در دو کتاب دیگر می‌توانیم با چهره فروغی آشنا شویم و چه خوش اقبال یادداشت‌های روزانه او که به هنگام ارائه گزارش از سوی محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه کشورمان به مجلس، از سوی یکی از مردان مجلس‌نشین که از موقعیت فرهنگی و جایگاه سیاسی خاصی برخوردار است ـ غلامعلی حداد عادل ـ به علن و آشکار به وزیر مال‌اندیش تقدیم شد و در این وانفسای گرمای هوا و سرمای بازار کتاب، که کسادی بی‌سابقه‌ای را تجربه می‌کند، این کتاب مورد توجه قرار گرفت و چه خوش اقبال که چاپ اول آن در 2200 نسخه به چاپ رسیده و امید آن که با مطالعه آن، دریابیم تجربه را دوباره تجربه نکنیم و میدان و عرصه سیاست را، محل آزمون و خطا بدانیم و آن که خطایش کمتر بود، خاطر مُلک و ملت و دین را بیشتر خواسته و به جای هوای و هوس، هوای وطن را داشته است.

نطق فروغی در کنفرانس صلح پاریس ـ که در ایراد آن در آن کنفرانس جای تردید وجود دارد ـ حاوی نکات قابل تأملی است، حتی اگر در آن کنفرانس، بیان نشده باشد و گویی، مصداقی برای روزگار ماست و نصب‌العین رجال سکاندار سیاست خارجی کشور:
«جنگ عالمگیر شروع شد. ایران وسط دو فشار کمرشکن قرار گرفت. ترکیه و متحدین اصرار داشتند ما به نفع آنها وارد جنگ شویم تا در نتیجه فتحشان از شر فشارهای متفقین آسوده شویم.

روس و انگلیس تقاضا داشتند ما بی‌طرف بمانیم تا تمامیت و استقلال ما را یک بار دیگر تضمین کنند. ایران بی‌طرفی را ترجیح داد، لکن برای این که این بی‌طرفی را دیگران هم عملاً به رسمیت بشناسند و ایرانیها هم بر مواعید روس و انگلیس مطمئن شوند لازم بود قوای روس خاک ما را تخلیه کند و از تحریکات و انتریک‌های سابق دست بکشد، ولی متأسفانه نه تنها روس‌ها چنین نکردند، بلکه دعوی استقلال و بی طرفی ما را با نهایت تعجب تلقی نمودند. ترکها هم به نوبت خود به بی‌طرفی می‌خندیدند و صرف حضور قوای روسیه را در ایران نشانه نقص بی‌طرفی ما و خطری برای امنیت خودشان تلقی کردند. قوای چریک، عشایر ترک و بعد هم قوای نظامی خود را به طرف آذربایجان و کردستان و کرمانشاه پیش راندند و در نتیجه صفحه غربی ایران میدان جنگ خونین شد. گاهی ترکها، روسها را تا نزدیک طهران عقب نشانده به طرف پایتخت تهدیدشان می‌کردند و گاهی به عکس روسها، ترکها را تا سرحد ایران می‌راندند. بدیهی است در این کشمکش‌های بر سر ایران و ایرانی چه آمد. تمام مزارع، خانه‌ها و باغها سوخته و خراب و غارت شده است. عدّه بی‌شماری از اهالی ایران کشته شده‌اند. روس‌ها و ترکها با شهرهای ایران مانند سرزمین اشغال شده معامله می‌کردند و در نتیجه نیمه غربی ایران از تحمل هرگونه غارت و خرابی، تهیه آذوقه و پرداخت غرامت معاف نمانده است.»

حاصل جنگ جهانی اول و به رغم بی‌طرفی ایران و ایرانی، ده‌ها هزار کشته از قحطی و بیماری بود و همین کار، در شهریور 1320 نیز تکرار شد و قحطی و تیفوس، ملت را دچار دردسر ساخت.

***
برای شناخت بیشتر محمدعلی فروغی، اثر احمد واردی، درخور تمجید است و کتابی است خواندنی و تمامی وجوه شخصیت او در تمام مراحل زندگی‌اش بررسی شده و دوستان و دشمنانش از او گفته‌اند، تا بدان حد که احمد کسروی، یهودی الاصل بودن اجداد او را به رخ می‌کشد و می‌گوید: «فروغی، نام دین می‌بَرَد، در حالی که خودش از بی‌دین‌ترین کسان می‌بود، مکه نرفته بود، اینها چیزهای کوچکی است که می‌گویم، کمترین نشانی از نیک‌خواهی و دلسوزی به مردم در دل این جهودزاده نمی‌بود...»

و هوشنگ اتحاد، در جلد اول پژوهشگران معاصر ایران، به نقل از مرحوم غلامعلی رعدی آذرخشی، می‌نویسد: «شخصیت فروغی مانند یک تابلوی نقاشی گران‌بهایی است که برای این که بهتر به زیبایی آن پی ببریم باید چند قدم عقب‌تر برویم.»

***
نگاه مطلق سیاه و یا سفید داشتن، از «بی‌ستون» به «چهل ستون» رفتن، از خائن مطلق تا خادمِ همواره بودن، در نگاه یک تاریخ نگار واقعی جایی ندارد و باید واقعیت‌ها موجود را با حقیقت‌های مطلوب در کنار هم قرار داد و سنجید و آن‌گه گفت: مقدورات زمان و مکان چه بوده که رجالی همچون قوام، فروغی و مصدق، چنان کرده‌اند. تاریخ درس عبرت است، آن را بخوانیم، بدون حب و بغض.

و نکته پایانی: شمارگان کتاب، در چاپ اول، در بسیاری از موارد به کمتر از هزار نسخه رسیده و چنانچه عمل هدیه دادن کتاب، از سوی مسئولان کشور ـ چنان که حداد عادل کرد ـ انجام پذیرد، بدون شک در ترغیب مردم به خریدن و مطالعه کردن مؤثر خواهد بود. بزرگان چنین کنند، تا مردم نیز به تأسی از کار سنجیده آنان، این راه را بروند.

کتاب‌های پیشنهادی برای مطالعه تاریخ معاصر:
  • - یادداشت‌های روزانه محمد علی فروغی، از سفر کنفرانس صلح پاریس، دسامبر 1918 ـ اوت 1920، به خواستاری ایرج افشار، به کوشش محمد افشین وفایی و پژمان فیروزبخش، وزیری، 736 صفحه، سخن، 1394،‌ تهران.

    - زندگی و زمانه محمدعلی فروغی؛ احمد واردی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، رقعی، 234 صفحه، چاپ دوم، نامک، 1394، تهران.

    - تأملی در نگرش سیاسی مصدق؛ دکتر فخرالدین عظیمی، رقعی، 256 صفحه، انتشارات خجسته، 1394، تهران.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها