دوشنبه ۶ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۰
شریف رضویان: نگاه اسطوره‌ای به شخصیت شهید باکری در شناخت او خلل ایجاد می‌کند/ لزوم نشان دادن مرز تخیل و واقعیت

مریم شریف‌رضویان، منتقد در نشست نقد و بررسی کتاب «سرزمین آبی من» تغییر نام شخصیت «حمید باکری» به «سیاوش» و شخصیت «مهدی باکری» به «باقر» ناشی از ورود نگاه اسطوره‌ای و ملی‌- مذهبی‌گرایانه نویسنده به داستان دانست و گفت: شأن شهیدان از شخصیت‌های اسطوره‌ای و حتی ملی- مذهبی والاتر است. باید مرز تخیل و واقعیت به راحتی در داستان قابل تشخیص باشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست نقد و بررسی کتاب «سرزمین آبی من» نوشته نصرت‌الله محمود‌زاده، یکشنبه پنجم مهرماه 1394 با حضور این نویسنده، مریم شریف‌رضویان و احمد شاکری با همکاری بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.

پیش به سوی ادبیات بومی
شاکری، دبیر این نشست، «سرزمین آبی من» را اثری متفاوت دانست و گفت: این کتاب تلاشی است برای داستانی کردن خاطره. این توجیهی قابل دفاع است که بخشی از خاطرات دفاع مقدس را که می‌تواند فراتر از قالب خاطره باشد، در قالب داستان بنویسیم و خوب است که ادبیات مستند‌نگار حرکت تدریجی به سمت ادبیات داستانی داشته باشد. این گونه ما به تدریح به ادبیات بومی خواهیم رسید.

مریم شریف‌رضویان، در نقد کتاب «سرزمین آبی من» گفت: این کتاب از زندگی‌نامه فراتر رفته و به داستان نزدیک شده است و از این رو می‌توان آن را از بعد داستانی نقد کرد. داستان به صورت مکاتب نو داستان‌نویسی نوشته شده است و ما با نوعی در هم‌ریختگی مکانی و درون ذهن شخصیت مواجهیم. داستان در مدت زمانی یک سال رخ می‌دهد و دوره عملیاتی بدر و خیبر را مرور می‌کند.

وی منظور خود از بهم‌ریختگی زمانی داستان را رعایت نشدن حوادث داستانی بر اساس توالی زمانی عنوان کرد و افزود: داستان مدام از حال به گذشته و از گذشته به آینده در حال رفت و برگشت است و فضاهای تخیلی، عمدتا با کابوس‌هایی که شخصیت «زهره» می‌بیند، شکل می‌گیرد. پیرنگ داستان چندان منسجم نیست و ما خواننده داستانی در قالب نو هستیم.

شریف‌رضویان این پرسش را مطرح کرد که نوشتن داستان برای شهیدان در مکتب نو، چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد؟ و در پاسخ به این پرسش توضیح داد: اساسا داستان‌هایی در مکتب نو، برای به سخره گرفتن آرمان‌ها نوشته می‌شوند و این سبک، برای شهیدانی که به دلیل آرمان‌هایشان جان خود را فدا کرده‌اند، نمی‌تواند صحیح باشد. این مکتب پرداختن به شخصیت شهید باکری را دشوار کرد.

وی با تاکید بر این که نباید تغییر نام شخصیت‌ها ما را در داستانی‌ نامیدن این اثر به اشتباه بیندازد، گفت: نویسنده با وارد کردن عناصر داستانی کوشیده است این اثر را جذاب کند. شاید برای مخاطبی که حمید باکری را می‌شناسد، تشخیص تخیل از واقعیت ساده باشد اما مخاطبی که شناختی نسبت به این شخصیت ندارد مرز تخیل و حقیقت را نمی‌شناسد.

ورود اسطوره ممنوع!
این منتقد تغییر نام شخصیت «حمید باکری» به «سیاوش» و شخصیت «مهدی باکری» به «باقر» را ناشی از ورود نگاه اسطوره‌ای و ملی‌- مذهبی‌گرایانه نویسنده به داستان دانست و افزود: شان شهیدان از شخصیت‌های اسطوره‌ای و حتی ملی- مذهبی والاتر است. همچنین، روحیات شخصیت سیاوش دچار تناقضاتی است و شاید قالب داستانی انتخاب شده نتوانسته است به خوبی حقیقت شخصیت شهید باکری را نمایش دهد.

وی اظهار کرد: نویسنده باید به گونه‌ای داستان بنویسد که مرز تخیل و واقعیت به راحتی قابل تشخیص باشد. این تفکیک به خوبی در داستان صورت نگرفته است. همچنین شخصیت «زهره» هم تناقضاتی دارد. او در بیداری، شهید باکری را همراهی می‌کند اما در عالم خیال مدام کابوس می‌بیند و بی‌قراری می‌کند.

شاکری از منتقد کتاب پرسید که آیا نوشتن در قالب مکاتب نو کاری غیر دینی است؟ شریف‌نظریان در این باره گفت: خیر کاری غیر دینی نیست. پیرنگ داستان «سرزمین آبی من» آشفته به نظر می‌رسد و این از مشخصه‌های داستان‌نویسی در مکتب نو است اما شیوه سکولاریستی نیست. شهید حمید باکری سخن مشهوری دارد مبنی بر این که «این مردان رزم امروز، پس از جنگ سه دسته خواهند شد: دسته‌اي‌ به‌ مخالفت‌ با گذشته‌ خود برمي‌خيزند و از گذشته‌ خود پشيمان‌ مي‌شوند، دسته‌اي‌ راه‌ بي‌تفاوتي‌ را برمي‌گزينند و در زندگي‌ مادي‌ خود غرق‌ مي‌شوند، دسته‌اي‌ به‌ گذشتة‌ خود وفادار مي‌مانند و احساس‌ مي‌كنند كه‌ از شدت‌ مصائب‌ و غصه‌ها دق‌ خواهند كرد.» نویسنده کوشیده است این سخن شهید را در کتاب خود بسط دهد.

شریف‌رضویان ادامه داد: مقام معظم رهبری، در دیداری که با خانواده شهیدان خراسان داشته‌اند تاکید کرده‌اند که جمله سوم را قبول ندارند، می‌توان ماند و شاهد بالندگی نظام بود. محمود‌زاده کوشیده است در برخی فضاهای داستانی، نگاه اومانیستی را بر کتاب خود لحاظ کند. به این ترتیب، گاهی شخصیت‌های کتاب برای دشمن خود دل می‌سوزانند. در حالی که وقتی در صحنه حق و باطل هستیم، راه حق روشن است و نباید در آن شک کرد.

عیار شهادت مشخص شد

محمود‌زاده نیز در توضیح خود گفت: 25 سال است که بر زندگینامه داستانی کار می‌کنم. به لحاظ حرفه‌ای مرز میان زندگینامه داستانی با داستان و خاطره مشخص است. اگر زندگی‌نامه داستانی می‌گوییم باید به تمام زندگی شهید متعهد باشیم. زندگی‌نامه داستانی نمی‌تواند به مخاطب دروغ بگوید. من در عملیات خیبر حضور داشته‌ام و دوگانگی روحی رزمندگان را دیده‌ام. این شخصیت‌ها اصلا شهیدان باکری نیستند. من به تکامل درونی شخصیت‌ها پرداخته‌ام.

وی تاکید کرد: من عامدانه این تضاد‌ها را در داستان پدید آورده‌ام زیرا اعتبار شهادت انسان‌ها مشخص شود. من به مخاطب اجازه فکر کردن داده‌ام که بیندیشد به این‌که چه نیرویی سبب دوام آن‌ها زیر آتش دشمن شد؟ اگر این‌ها را به جوانان نگوییم، آن‌ها به صداقت گفتار ما شک می‌کنند. وقتی یک عراقی، یک بسیجی را نجات می‌دهد، چگونه می‌توان کار او را در داستان ندید؟ چون او یک عراقی است، شهید نیست؟ ما که می‌دانیم بسیاری از عراقی‌ها تمایلی به جنگیدن با ما نداشتند. به عامدانه شخصیت‌ها را خاکستری خلق کرده‌ام چرا نباید فکر کنیم که مادر یک سرباز عراقی نگران اوست؟

نشان دادن تضاد‌ها در داستان
نویسنده «سرزمین آبی من» افزود: تمام جدال این کتاب در این است که سیاوش راه خود را یافته است اما می‌خواهد تکلیف زهره را مشخص کند. جدال دو عشق. عشق به زهره و عشق به شهادت. مقام معظم رهبری بر کتاب «نور‌الدین پسر ایران» این نقد را نوشته‌‌اند که آیا راوی نسبت به خانواده‌ات تا این اندازه خنثی و بی‌رحم بود؟ نقدی که ما هم در داوری به آن رسیده بودیم.

محمود‌زاده یادآور شد: من به افرادی که اصرار داشتند نام شخصیت‌های کتاب را به نام باکری‌ها تغییر دهم نیز گفتم که من معرفت شهیدان را در قالب شخصیت‌های سیاوش و باقر مطرح کرده‌ام. بله شخصیت داستان باید به شک بیفتد. سند‌های بسیاری از لحظه‌های ترسیدن رزمندگان هم دارم و باید گذاشت که نسل آینده بداند که رزمنده ایرانی در چه شرایطی جنگیده است. باید گذاشت که تضاد‌ها خود را در داستان نشان دهند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها