یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۸
گم‌شدن مفهوم «کودکی» در تصویرسازی کتاب‌های ایرانی/یادداشتی از عادله خلیفی

عادله خلیفی، نویسنده و کارشناس ارشد ادبیات کودک معتقد است در ذهن بزرگسالان، چه نویسنده و تصویرگر و چه سایر دست‌اندرکاران، هنوز چارچوب‌های محکمی حضور دارد که به آن‌ها اجازه‌ نمی‌دهد تصویری درست از کودک با دغدغه‌ها و خیال‌های کودکانه در آثارشان بازتاب دهند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- عادله خلیفی:  مفهوم کودکی، یکسان و همیشگی نیست و ریشه در سیاست، فلسفه، اقتصاد و سیاست‌گذاری‌های اجتماعی متغیر یا هر چیز متغیر دیگری دارد. برای درک و شناخت کودک و کودکی، هم نیاز به بستر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی همان جامعه داریم. همچنین باید بپذیریم که این امر فرآیندی مستمر  است و زمان و مکان و شرایط شناخت کودکی در هر جامعه، متفاوت از جامعه دیگر است.

کودکان در برابر آماج اطلاعاتی هستند که از جامعه دریافت می‌کنند. در این میان رسانه‌ها نقش مهمی در جامعه‌پذیری آنان دارند. به باور پُستمن، تلویزیون باعث از بین رفتن کودکی می‌شود چون برای درک و فهم پیام آن به راهنما و تفکر نیازی نیست و وقتی رمزی و رازی از زندگی بزرگسالان برای کودکان وجود نداشته باشد، مقوله‌ای به‌نام کودکی هم نخواهد بود.
 
اما برخلاف تلویزیون و نقش مخرب آن در از بین بردن کودکی، محققی مثل پستمن نقش مثبتی برای کتاب قائل است. از دیدگاه او، کتاب و ساختار آن با سطوح مختلف درک و اندیشه و میزان دانش و اطلاعات قبلی و پیش‌زمینه خواننده ارتباط برقرار می‌کند و از این لحاظ به درجات مختلف قابل تقسیم است.
 
از این میان، کتاب‌های تصویری در رشد عقلی و خلاقانه‌ کودک اهمیت‌ به‌سزایی دارند. کودک همچنان که واژگان را می‌بیند تصاویر را هم دنبال می‌کند. تصویرها تا حد زیادی به‌قدرت درک خواننده می‌افزایند و حس‌های بصری کودک را برمی‌انگیزند.
 
در این زمینه، در پژوهشی که چندی پیش انجام داده‌ام با نگاهی ساخت‌زدایانه به واکاوی مفاهیم «کودکی»، «خود» و «دیگری» در خانه (کتاب «روزی که زرافه‌ی من گلو درد شد»)، مدرسه (کتاب «بچه غول باید توی مدرسه بماند») و جامعه (کتاب «مترسکم سیب داد؟!») پرداخته‌ام. نتیجه‌ این پژوهش نشان داد که این سه کتاب تصویری، چه در متن و چه در تصویر، نگاه روشنی به مفهوم «کودکی» ندارند و در این‌باره دچار تضادهای بسیاری هستند. بزرگسال‌گرایی، تقلید کورکورانه‌ رفتار دیگری و عدم اعتماد به خود در مواجهه با دیگری، وجه غالب مفاهیم این کتاب‌ها هستند که هرکدام می‌توانند راه را بر بروز «کودکی» ببندند.

«دیگری»‌ها در این سه کتاب، نقش‌ها، عمکردها و حتی ظاهری متفاوت از «خود» دارند. در هیأت یک بچه غول، یک مترسک بی‌جان و یا در خیالات کودک! حضور دیگری در ادبیات کودک باید کودکان را به این درک برساند که دیگري متفاوت از ما است و نباید نه او را با خود یکی بدانیم و نه خودمان را شبیه به او بخواهیم. با حضور دیگری، کودکان حضور در اجتماع و تعامل با دیگران را می‌آموزند و تفاوت‌های انسان‌های اطراف خود را درک می‌کنند. نه اینکه از این اجتماع جدا شوند و یا در این تعامل هر بار آزار ببینند و خود را کوچک‌تر و ناتوان‌تر در برابر بزرگسالان احساس کنند.

در این سه کتاب، حضور و تقابل «خود» با «دیگری» باعث هویت‌بخشی به یکدیگر و خلق کودکی نمی‌شود. «کودکی» هنوز هم نادیده گرفته شده. در کتاب «بچه غول باید توی مدرسه بماند» در مواجهه با دیگری چه راه‌حل جدیدی پیشنهاد می‌شود؟ حضور بچه غول بچه‌ها را به چه درک جدیدی می‌رساند؟ آیا بی‌نظمی نشانه‌‌ی‌ خوبی برای یک تفکر واگرا و خلاق است؟ پس هم‌شکل شدن با بچه غول چه فایده‌ای برای بچه‌های کلاس دارد؟ به آن‌ها هویت می‌بخشد؟ این‌بار، آن‌ها دارند رفتار کس دیگری را تقلید و تکرار می‌کنند. حضور بچه‌ غول بچه‌ها را به فکر نمی‌اندازد که ما همه با هم متفاوتیم پس تفکر متفاوت و یا رفتار متفاوت داریم. بچه‌ها تنها کورکورانه رفتارش را تقلید می‌کنند. در کتاب «مترسکم سیب داد؟!» هم سرانجام بازتاب عقاید و تفکرات مردم اطرافش، باعث می‌شود که دختر هویت مترسک را عوض کند تا دیگران، از او نترسند و مسخره‌اش نکنند. در مواجهه با دیگری، درک تفاوت‌ها و دیدن قابلیت‌های وجودی طرف دیگر، هرچه باشد، اهمیت و ارزش دارد نه تغییر این تفاوت‌ها به نفع خود و مطابق با شرایط اجتماع! در کتاب «روزی که زرافه‌ی من گلو درد شد»، کودک در تخیلش و با بازی وارد فضای جامعه و دنیای بزرگسالان می‌شود. در این جامعه‌ حتی خیالی، هربار برای تعامل با دیگری شکسته می‌شود (زرافه نصف می‌شود) کودک هنوز هم خطا می‌کند و نیازمند کسی است که خطایش را گوشزد کند. او این خطا را در فرآیند یادگیری خودش تصحیح نمی‌کند (بزرگسال‌گرایی)

شاید ریشه‌ این مشکل در تلقی نادرست بزرگسالان نسبت به مفهوم «کودکی» باشد و شاید هم ترس از نافرمانی و آزادی شخصیت‌های داستان‌هایشان. هر چه باشد، در ذهن بزرگسالان، چه نویسنده و تصویرگر و چه شخصیت‌های بزرگسال و حتی شخصیت‌های کودک این داستان‌ها، هنوز چارچوب‌های محکمی حضور دارد که اجازه‌ نمی‌دهد بتوانند تصویر درستی از کودک را در این کتاب‌ها بازتاب دهند؛ کودکی با دغدغه‌ها و خیال‌های کودکانه!»

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها