یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۲
نگاهی به سه رمان تازه با ترجمه قاسم صنعوی

سه رمان از نویسندگان امریکای لاتین و کشور فرانسه که توسط قاسم صنعوی ترجمه شده بود، همزمان از سوی نشر دوستان راهی بازار کتاب شده است. این رمان‌ها روایتگر جهان‌های داستانی متنوعی هستند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) کتاب‌های «بنانا براوا»(موز وحشی) نوشته ژوزه مائورو ده اسکونسلوس نویسنده برزیلی، «جنگل بکر» نوشته فره ئیرا ده کاسترو نویسنده پرتغالی و «نانون» نوشته ژرژ ساند، نویسنده فرانسوی با ترجمه قاسم صنعوی از سوی انتشارات دوستان راهی بازار کتاب شد.

ژوزه مائورو ده واسکونسلوس، نویسنده برزیلی اگر در سه اثر معروفش «درخت زیبای من»، «خورشید را بیدار کنیم» و «روزینیا قایق من» با رقت قلب به رؤیاپروری‌های زیبا و لطیف شخصیت‌هایش می‌پردازد، در «بنانا براوا» ضمن حفظ روح انسان‌دوستی مألوفش، خواننده را به دنیای دیگری می‌برد. او گرچه در این اثر باز هم افرادی رقیق‌القلب و دارای احساس‌ و عواطف انسانی می‌آفریند، صحنه مهم رمانش محیط خشونت‌باری است که «جویندگان الماس» در هر زمان می‌توانند پدید بیاورند.
 
برای نوشتن همین اثر بود که واسکونسلوس در حدود دو هزار کیلومتر در سرتائوی وحشی (منطقه خشک و تقریباً بی حاصل برزیل مرکزی) سفر کرد تا با جزء به جزء محیطی که می‌خواست توصیف کند، آشنا شود.
 
آن‌گونه که خودش می‌گوید وقتی در جست‌وجوی زندگی متفاوتی به اعماق سرتائو سفر می‌کند، قلبش را در پای درختی می‌گذارد تا با اضطراب منتظر بازگشت صاحبش بماند و خودش چون ناظری بی‌طرف شاهد زندگی مردانی باشد که از ترحم به خود و دیگران بی‌خبرند. از این رو ناگزیر از خشونت بیان شخصیت‌هایش –که بابت آن پیشاپیش از خواننده خود عذرخواهی می‌کند- الگو برمی‌دارد، اما در مقام توضیح می‌گوید که این تقلید عین، به حکم ضرورت صورت گرفته است، زیرا نرم کردن آن خیانت به واقعیت است...
 
ولی خواننده می‌تواند داوری کند که آیا او به راستی توانسته قلبش را جا بگذارد و با خود به این سفر نبرد.
 
در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «فقط نور یک چراغ کوچک بود و بوی تند کاشاسا.
گره گورائو لیوان را سرکشید، از گوشه دهانش تفی انداخت و لیوان دیگری سفارش داد و چشمان بی‌فروغ گاریمپه ئیروها، گره گوارائو را نظاره می‌کرد و همه منتظر بودند که او بقیه ماجرا را تعریف کند.
-خوب، بعد چه اتفاقی افتاد؟
-هیچ. برای من اتفاقی نیفتاد. اگر اتفاقی افتاده بود و به جای آن‌که اینجا باشم، آنجا افتاده بودم. بدن من بسته است، نفوذناپذیر است. گلوله به بدنم فرو نمی‌رود. چون حمایت شده هستم، بله، حمایت شده پدر تعمیدی‌ام، پدر سیسرو، همین‌طور تحت حمایت آنتوان ده کاسکای قدیس. ولی بد ماجرایی بود. پلیس همه جا بود.»
 
جنگل بکر
رمان «جنگل بکر» نیز نوشته ژوزه ماریا فره ئیرا ده کاسترو پرتغالی است که قاسم صنعوی آن را به فارسی برگردانده است. این نویسنده پرتغالی که در خردسالی یتیم شده بود بیش از 12 سال نداشت که راهی برزیل شد و در جنگل‌های آمازونی زندگی دشوار کارگران مزرعه کائوچو را –نه از سر تفنن بلکه مانند تمام کارگران دیگر بر اثر نیاز- آزمود. پس از بازگشت به زادگاه و آغاز زندگی روزنامه‌نگاری و نویسندگی، در کنار سایر آثارش «جنگل بکر» را که حاصل تجربه عینی‌اش از زندگی تحمل ناپذیر کارگران مزرعه کائوچو بود و به حق یکی از شاهکارهای ادبی نئورآلیسم پرتغال در دوران حکومت سالازار در نظر گرفته می‌شود، آفرید. جاذبه این اثر، بلذ ساندر شاعر و نویسنده بزرگ را که در ضمن شیفته سفر به سرزمین‌های اندک شناخته شده بود، برانگیخت که آن را به زبان فرانسوی ترجمه کند و به این ترتیب شاهکار کاسترو را شناساند.
 
این اثر خارق‌العاده مستند و غنایی که به دیار آمازونی مربوط می‌شود، هر چند رمان‌گونه است از رویدادهای واقعی زندگی مردمی ابتدایی، ساده، بی‌نوا و گم گشته در جنگل‌های نفوذناپذیر و نیز از شعر، رقص، سنت‌های عامیانه این مردمان سخن می‌گوید.
 
قهرمان اثر تا حدود قابل توجهی از شخص نویسنده نشان دارد، دانشجویی جوان است که به سبب فعالیت‌های سیاسی تبعید می‌شود و ناگزیر به زندگی اسارت‌بار دسته‌ای از دوزخیان روی زمین که کارگران مزرعه‌های کائوچو هستند تن درمی‌دهد.
 
کاسترو به یاری تجربه‌های شخصی، با نهایت مهارت واقعیت‌ها را بیان می‌کند. به همین جهت خواننده اثر این احساس را در خود می‌یابد که آنچه برایش نقل می‌شود به جز تجربه‌های شخصی نیست.
 
در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «آقای بالبینو، با لباس کاملاً سفید و آهار خورده و اتو کشیده‌ای که از بهترین پارچه‌های انگلیسی دوخسته شده بود، با کلاه حصیری بزرگی که تا کمرگاهش را در سایه قرار می‌داد، ترکه و کشیده، عصبانی‌تر از همیشه، به مهمانخانه گل آمازون‌ها قدم گذاشت.
بختش یاری نکرده بود. تلاش فراوان کرده بود، خودش را خسته کرده بود. در داخل سئارا تمام کوه‌ها و دره‌ها را زیر پا گذاشته بود تا برای جمع‌‌آوری کائوچو در جنگل، کارگر استخدام کند.»
 
نانون
رمان «نانون» نیز نوشته ژرژ ساند نویسنده فرانسوی است. این بانوی صاحب قلم و پیشوای زن (1804-1876) که بی‌پروا از پیش‌داوری‌های جامعه محافظه‌کار رفتار مردانه اختیار می‌کرد، لباس مردانه می‌پوشید و حتی نام مستعار مردانه برگزید –و در مورد اخیر دست‌کم برای دو زن نویسنده دیگر سرمشق قرار گرفت-، رمان حاضر را هم در همان راستای نمایاندن توانایی‌های زن برای به اوج رساندن خود می‌نوشت.
 
در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «هدفم جلب توجه دیگران به شخص خودم نیست؛ بلکه می خواهم خاطره گرامی و مقدس کسی را که شوهرم بود برای فرزندانم و نوه‌هایم حفظ کنم.
 
من آدمی که تا 12 سالگی هنوز قادر به خواندن نبودم، نمی‌دانم آیا خواهم توانست بر روی کاغذ به نقل بپردازم یا نه. هر چه از من برمی‌آید خواهم کرد.
 
وقایع را از دورترین زمان آغاز می‌کنم و می‌کوشم که نخستین خاطره‌های دوران کودکی‌ام را بازیابم.»
 
هر سه این کتاب‌ها در شمارگان سه هزار نسخه و به ترتیب به قیمت 12 هزار و 500 تومان، 18 هزار و 500 تومان و 19 هزار و 500 تومان با ترجمه قاسم صنعوی از سوی انتشارات دوستان پس از سال‌ها به چاپ دوم رسیده است.
 
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره کتاب «موز وحشی» به لینک زیر مراجعه کنید:  
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره کتاب «جنگل بکر» به لینک زیر مراجعه کنید:  
 
 

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره کتاب «نانون» به لینک زیر مراجعه کنید:  

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها