چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۴
جعفری‌دهقی: پیترو دلاواله و مارکوپولو ایتالیایی‌ها را با ادبیات ایران آشنا کردند/ حکایت هرودوت از جامه‌های ارغوانی سربازان هخامنشی

محمود جعفری‌دهقی درباره دلبستگی ایتالیایی‌ها به ایران‌شناسی گفت: آشنایی ایتالیایی‌ها با ایران از سده سیزدهم میلادی با پیترو دلاواله و مارکوپولو، نخستین جهانگردانی که پای به خاک ایران نهادند، آغاز شد و سرزمین ایران جذابیت‌های فراوانی برای جلب‌نظر آنها داشت. یکی از این جذابیت‌ها ادبیات بسیار پربار فارسی بود. آموزش زبان فارسی در ایتالیا دریچه تازه‌ای برای آشنایی آنها با کشور کهنسال و با فرهنگی غنی گشوده بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست علمی بخش ایران‌شناسی و زبان‌شناسی مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی با عنوان «سیستان در عصر هخامنشی» با سخنرانی پروفسور برونو جنیتو، باستان‌شناس، دکتر محمود جعفری‌دهقی، مدیر گروه فرهنگ و زبان‌های باستانی و ایران‌شناسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و کارلو چرتی، رایزن فرهنگی ایتالیا در ایران و باستان‌شناس سه‌شنبه (17 آذرماه) در این مرکز برگزار شد.

ایتالو پیتزی؛بنیان‌گذار تدریس زبان فارسی در ایتالیا

جعفری‌دهقی با اشاره به کتاب «هشت بهشت» گفت: احتمالا نخستین جهانگردانی که پای به خاک ایران نهادند پیترو دلاواله و مارکوپولو بودند. بدین ترتیب آشنایی ایتالیایی‌ها با ایران از سده سیزدهم میلادی آغاز شد. سرزمین ایران جذابیت‌های فراوانی برای جلب‌ نظر آنها داشت. یکی از این جذابیت‌ها ادبیات بسیار پربار فارسی بود. آموزش زبان فارسی در ایتالیا دریچه تازه‌ای برای آشنایی آنها با کشور کهنسال و با فرهنگی غنی گشوده بود. نخستین اثری که از زبان فارسی به ایتالیایی ترجمه شد، «هشت بهشت» امیرخسرو دهلوی بود. در سال 1885.م با تأسیس رشته زبان فارسی در دانشگاه تورینو فصل تازه‌ای از ایران‌شناسی در ایتالیا آغاز شد. ایتالو پیتزی را می‌توان بنیانگذار تدریس زبان فارسی در ایتالیا دانست. وی تنها کسی بود که بر کرسی ایران‌شناسی در دانشگاه‌های ایتالیا نشست. بعد از پیتزی، گروهی از ایران‌شناسان ایتالیایی راه وی را ادامه دادند و به آموزش زبان و ادبیات ایران پرداختند.

وی افزود: پس از چندی رویکرد تازه‌ای در جریان ایران‌شناسی در اروپا روی داد. دانشمندان دریافتند که برای دستیابی به شناخت عمیق‌تر فرهنگ و تمدن ایرانی پژوهش در همه جنبه‌های آن ضروری است. بنابراین، در کنار تحقیقات زبان‌شناسی مطالعه در تاریخ، مذهب و سایر علوم مربوط به فرهنگ ایرانی آغاز شد. این دوره تازه با پژوهش‌های دانشمندانی چون گراردو نیولی، آدریانو روسی، آنتونیو پانائینو، کارلو چرتی، الینا فیلیپونه، الیو پرووازی، مائورو ماجی و آندره پیراس پیگیری شد. 

این مدیرگروه فرهنگ و زبان‌های باستانی و ایران‌شناسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران عنوان کرد: در حال حاضر مباحث ایران‌شناسی در سه دانشگاه ایتالیا، یعنی مؤسسه شرقی ناپل، ساپینزای رم و ونیز، دانشگاه بولونیا در حال تدریس است. همچنین، موضوعات ایران‌شناسی در دانشگاه میلان (دانشكده هنر: واژه‌شناسی ایرانی)، دانشگاه پیزا (دانشكده هنر: واژه‌شناسی ایرانی و ایران‌شناسی) و دانشگاه تورینو (دانشكده هنر: باستان‌شناسی دوره‌های پارتی و ساسانی) ارائه می‌شود.

جعفری‌دهقی در معرفی پروفسور برونو جنیتو بیان کرد: وی متولد 1/12/1951 در ناپل ایتالیا است و در رشته‌های هنر و باستان‌شناسی ایران تحصیل کرده و کرسی استادی ایران‌شناسی را در دانشگاه ناپل شرقی ایتالیا به دست آورد. وی همچنین عضو هیات باستان‌شناسی ایتالیا در ایران و عضو کمیته علمی نمایشگاه‌های مختلف درباره تاریخ و فرهنگ ایران است و در حفاری‌های مختلف در سایت‌هایی همچون مسجد جامع اصفهان، دهانه غلامان، بیشاپور و دشت گرگان شرکت داشته و در این زمینه مقاله‌های بسیاری را به چاپ رسانده است

فرهنگ‌های اولیه‌ ایران ویژگی‌های متفاوتی داشتند

سپس جنیتو وضعیت سیستان را از عصر آهن به این سو مورد بحث و تحلیل باستان‌شناختی و تاریخی قرار داد و گفت: موقعیت جغرافیایی فلات ایران به عنوان پل ارتباطی شرق به غرب، در طول زمان نقش چشمگیری در غنی‌سازی اقتصاد و فرهنگ این سرزمین داشته است. گروه‌های متعددی به فلات ایران وارد شده و به زودی در تمدن آن جذب و سرانجام تبدیل به بخشی از تمدن ایران زمین شدند. گروه‌های ایرانی‌تبار که خود قطعا از خانواده بزرگ هند و اروپایی بودند در فلات ایران ساکن شدند. این مردم در گستره‌ای از اروپا تا آسیای غربی و آسیای میانه و از چین تا جنوب روسیه پراکنده شدند. مادها، پارس‌ها، سکاها، سرمت‌ها، خوارزمیان، سغدی‌ها، بلخی‌ها، کوشان‌ها، هفتالیان و دیگر ساکنان واحه‌های ترکستان چین ایرانی‌تبار بودند که در دوره‌های مختلف توسعه یافتند و دولت‌های سیاسی متعددی را تشکیل دادند و تمدن‌های اصیل خود را به وجود آوردند.

وی ادامه داد: باستان‌شناسی در فلات مستند و برخی از آنها نیز با تردید به این سوال به طور کلی از اسناد قومی متصل می‌شود. برای بررسی فرهنگ ایرانی در فواصل قرون دهم تا ششم قبل از میلاد روش‌های گوناگون نظری و روش‌شناسی به کار گرفته شده است.

این باستان‌شناس ایتالیایی اظهار کرد: مشکلات مربوط به باستان‌شناسی دوره‌های اولیه ایران مربوط به ورود اقوام هند و اروپایی به فلات و جنبه‌های عمومی رویکرد ماقبل تاریخ و زبانی آن بوده است. پژوهش‌های زبانی مربوط به این دوران پیش از تاریخ ایران را گروهی از دانشمندان زبان‌شناسی نظیر هارماتا (1983)، مالوری (1989)، اردوسی (1995)، دنی و ماسون (1992 و 1994)، رسی (1981، 1984)، نیولی (1989) به عهده داشته‌اند. 

جنیتو بیان کرد: مطالعه و تحقیق درباره آمدن هندی‌ها، اروپایی‌ها و ایرانیان به فلات ایران از یک سو و تحقق روند تاریخی طولانی و بحث برانگیز آن از سوی دیگر در حال حاضر پاسخی به پرسش ما درباره آنها نمی‌دهد. با این همه نشانه‌های ارتباط و تداوم فرهنگی آنها در فلات ایران کاملا مشهود است. مهمترین نشانه فرهنگی مربوط به آمدن ایرانیان وجود دوران تاریخی شاهنشاهی ماد است.

وی با اشاره به تقسیم‌بندی عصر آهن در فلات ایران گفت: به طور کلی آغاز عصر آهن به عنوان مرحله‌ای تازه از تاثیر فرهنگی تازه واردان بر هویت قومی ایران در نظر گرفته شده است. الگوهای فرهنگی و تاریخی در غرب ایران شاهد این مدعا است در حالی که تقریبا چیزی از این دست از عصر آهن در نیمه شرقی فلات ایران شناخته نشده است. جنبه بسیار مهم از فرهنگ‌های اولیه ایران متفاوت هستند. عصرآهن به طور کلی به سه دوره تقسیم می‌شود: عصر آهن I) ... 1300- 1000 پیش از میلاد)؛ عصر آهن II) 1000 تا 750-800 پیش از میلاد)؛ عصر آهن (III از 750 تا 550 پیش از میلاد)

جغرافیای استان سیستان

این ایران‌شناس عنوان کرد: منطقه سیستان، واقع در امتداد مرزبین ایران و افغانستان (بین 30 ° 18 ' و31° 21'عرض شمالی و61° 50 طول شرقی) همراه با منطقه جنوب بلوچستان، امروز به منزله بزرگترین استان‌های جمهوری اسلامی ایران با نام استان سیستان و بلوچستان به شمار می‌رود. مساحت استان بیش از 181.000 کیلومتر مربع است و با استان خراسان و افغانستان در شمال، افغانستان و پاکستان در شرق، دریای عمان در جنوب، استان کرمان به غرب و استان هرمزگان به جنوب غرب هم مرز است. بخش غربی دریاجه هامون در استان سیستان و بلوچستان و بخش شرقی آن در محدوده استان افغانستان واقع است.

جنیتو با اشاره به منابعی درباره دریاچه هامون بیان کرد: بخش فوقانی رودخانه هیرمند تا حد زیادی خالی و مورد استفاده برای کشاورزی است. بخش دیگر دریاچه بیش از حد شور است و بخش جنوبی حوضه، حاصل جمع‌آوری آب اضافی از باتلاق‌ها و (در صورت جاری شدن سیل جدی) رودخانه است. دانشمندان در حال حاضر توافق دارند که اولین مرجع تاریخی مربوط به دریاچه هامون و رودخانه هیرمند کتیبه داریوش (522-486 ق م.) است. کنت، اشمیت و لوکوک درباره این کتیبه تحقیق کرده‌اند. در این کتیبه نام کشور و ساکنان آن در قالب فارسی باستان ZRK (با قرائت Zrānka) آمده، که ظاهرا نام اصلی آن بوده است.  این فرم می‌باید یک بازتاب مستقیم در ایلامی ("-SIR-RA-AN-QA") و در بابلی ("ZA-RA-AN-GA") داشته باشد.

وی ادامه داد: نام زرنکه (zaranka-) از دیدگاه زبان‌شناسی نزد دانشمندان هنوز محل بحث است. در حالی که بیشتر زبان‌شناسان نظیر نیولی و اشمیت آن را برگرفته از فارسی باستان drayah- (اوستا zrayah-؛ فارسی میانه zrēh؛ فارسی نو daryā) می‌دانند. در حالی که گروهی دیگر از نظر مورگنشترنه پیروی می‌کنند و این نام را برگرفته از Zrānka- و فارسی نو «زرنج» به معنی «قله کوه» می‌دانند و بر این باور هستند که این نام مربوط به کوهی است که سراسر منطقه را در بر گرفته و به کوه «خواجه» شهرت داشته است. 

این باستان‌شناس با اشاره به سخنان هرودوت اظهار کرد: درنگیانا در تمام کتیبه‌های سلطنتی هخامنشی که در آن استان‌های امپراتوری ذکر شده، آمده است. اما جایگاه و موقعیت آن در سلسله مراتبها متفاوت است. این سلسله مراتب ممکن است مربوط به رویدادهای تاریخی و فرهنگی و سیاسی باشد که متاسفانه از آن آگاه نیستیم. در هر صورت، با وجود اشاره مکرر به این نام در کتیبه‌های سلطنتی و در منابع یونانی، محدودیت‌های جغرافیایی و تاریخی درنگیانا "Drangiana" و حوادث مربوط به آن در عصر هخامنشی به گونه‌ای مبهم باقی می‌ماند. در فهرستی که هرودوت از هدیه آورندگان ساکنان سرزمین وسیع قلمرو هخامنشی که در اطراف کویر مرکزی ایران می‌زیستند ارائه کرده نام «زرنجی» ذکر شده است (هرودوت، کتاب سوم 93). آنان سالیانه 600 تالان به حکومت مرکزی پرداخت می‌کردند.

جنیتو درباره جامه‌های ارغوانی سربازان عنوان کرد: هرودوت (تاریخ VII.67) به ما اطلاع داده در ارتش خشایارشا که یونان را در 480 قبل از میلاد اشغال کرد، سربازان زرنگی به رهبری Pherendátēs، پسر Megabazus، شرکت داشتند. آنها مجهز به نیزه و کمان بودند و جامه‌های ارغوانی و چکمه‌های بلند تا زانو می‌پوشیدند. بنا به گفته آریان (Anabasis III.25-28) و کورتیوس روفوس (HistoriaeAlexandri از Magni VI.6-36)، از درنگیانا نزدیک به پایان دوره هخامنشی تنها در یک استان به همراه رخج یاد شده است.

وی گفت: اشاره‌ای به پایتخت هخامنشی درنگیانا به نام (Zάριν12) در پرسیکا اثر کتزیاس ضروری است. وی در جریان حوادث زمان فرمانروایی داریوش دوم (405-424 ق م.)، مهرداد، شهربان آینده اردشیر دوم (405-359) را وادار به آزاد کردن این سرزمین از دولت مرکزی کرد. نام درنگیانا در «ایستگاه‌های پارتی» ایزیدور خاراکسی آمده است. افزون بر این، احتمالا مرکز اداری منطقه نام «درنگیانا» را با همین نام حفظ کرد در حالی که جایگاه آن همانند دوران اسلامی به سبب تغییرات اقلیمی تغییر کرده است.

سپس کارلو چرتی، ایران‌شناس و متخصص زبان‌های ایرانی میانه به شرح کوتاهی درباره زندگی و فعالیت‌های باستان‌شناسی جنیتو پرداخت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها