ادبیات کودک در آیینه زبان اقوام ایرانی/ 6
محمد رمضانی: خلاء دردناکی در تولید آثار برای کودکان به زبان کردی وجود دارد/ آفرینش ادبی به هر زبان به معنای صدور سند نامیرایی آن است
محمد رمضانی، نویسنده کرد زبان کشورمان، با بیان اینکه آفرینش ادبی به هر زبان به معنای صدور سند نامیرایی آن زبان است، گفت: در حوزه ادبیات کودک خلاء دردناکی وجود دارد و آفرینشهای ادبی و هنری به زبان کردی به شدت پراکنده، اندک و بدون در نظر گرفتن رده سنی کودکان و نوجوانان است و هنوز شمارگان کتابهای کردی از هزار نسخه تجاوز نمیکند.
انگیزه شما از ارائه ادبیات با زبان و لهجه بومی و مادریتان چیست؟
در ابتدا مایلم به سوء تفاهمی که وجود دارد، پاسخ بدهم. ما به زبان کردی به آفرینش ادبی میپردازیم. به کارگیری واژه «زبان» در کنار «لهجههای بومی»، صحیح نیست. هموطنان ایرانی من باید به این حقیقت انکارنشدنی واقف باشند که کردی زبانی است پرشوکت با گرامری کاملاً متفاوت از زبان فارسی، گو اینکه وجه مشترک واژگانی میان زبان فارسی و زبان کردی بسیار چشمگیر است. زبان کردی سه شاخه عمده دارد؛ کرمانجی، سورانی و هورامی. در گرامر زبان کردی، مشخصاً کرمانجی و هورامی، اسم حالت مذکر و مؤنث دارد و باید صفت نیز هماهنگ با اسم بهصورت مذکر و مؤنث بیان یا نگاشته شود؛ یا مثلاً در شاخه کرمانجی زبان کردی صفت ملکی قبل از بقیه صفات میآید. این ویژگیها در زبان فارسی وجود ندارد و اشتباه برخی عزیزان در این است که زبان کردی را لهجهای از زبان فارسی میدانند! ما میدانیم که لهجه یا dialecty هر زبان از چارچوب زبان اصلی خارج نمیشود. رابطه زبان کردی با زبان فارسی همان رابطهای نیست که مثلاً لهجه گیلکی با زبان فارسی دارد. این سخن به معنای تجزیهطلبی ما نیست. ما کردها به ایرانی بودن خود افتخار میکنیم. ما جزو کهنترین مردمان این مرز و بوم گهربار و از تبار مادهاییم. اگر زرشناس و زرگری تا آن پایه بیانصاف باشد که سکه طلا را سکهای مسی بنامد و تا آنجا پیش رود که برای اثبات اشتباه آگاهانه خویش خون بریزد، آیا در جوهر طلا تنازلی پیش میآید؟ برمیگردم به پاسخ پرسش شما و آن اینکه ما ادیبان کردزبان در کار آفرینش به زبان زیبا و پرظرافت کردی هستیم. زیرا نیک آگاهیم که زبان میوه اندیشه مردمان است و آفرینش ادبی و هنری به هر زبان، به معنای صدور سند نامیرایی آن زبان و آبتنی در چشمه جاودانگی است. ما هنرمندان و روشنفکران کردزبان سنگینی بار این رسالت تاریخی را حس میکنیم و به آن میبالیم. ما سربازان راستین پاسداری از پیکرهای تنومند از زبانهای ایرانی هستیم و این آتش پرفروغ باستانی را به آیندگان این مرز و بوم میسپاریم.
پیشینه این اقدام در ایران به چه شکل بوده و تا بهحال چه میزان کتاب با این زبان تولید شده است؟
پیشینه آفرینش ادبی به زبان کردی در زمینه شعر پرفروغتر است. کهنترین سندی که در دست است شعری است که به زبان کردی هورامی روی پوست نگاشته شده است و به صدر اسلام و حمله اعراب برمیگردد. شاعر این شعر کردی زرتشتی و ناشناس است که از خونریزیها و نامردمیهای اعراب مینالد. این سند باستانی در منطقه شهر زور پیدا شده است و شاعر، شیون هنرمندانه خویش را به زبان کردی این گونه آغاز میکند: «هورمزگان رمان ئاگران کوژان ویشان شارده وه گهورهی گهوژکان...» یعنی اینکه آتشکدهها فرو ریختند و آتشها خاموش و بزرگان قوم کرد پنهان شدند. بعد شاعر در ادامه این شعر دراماتیک با تصاویری زنده چهره اعراب را اینگونه معرفی میکند «زورکاره عه رهب کردنه خاپوور گونانی پاله ههتا شاره زوور ژن و کهنیکا وهدیل بشیا مهرد ئازا تلی وه رووی هوونیا» یعنی «ستمکاران عرب ویران کردند روستاهای پاله تا شهرزور زنان و دختران ما را به اسارت بردند. دلیرمردان کرد در خون غلتیدند».
کردها مقابل حمله اعراب دو دسته شدند؛ گروهی بر همان آیین باستانی نیاکانی ایرانی خود بماندند و همچنان دل در گرو زبان زیبای کردی داشتند و یاران باوفا اما در خفا بودند. تخمه نژاده اینان هماکنون نیز هستند؛ پارسانیان و ایزدیها و کاکهایها، اینان کتابهای مذهبی خویش را، چه نثر و چه نظم، به زبان کردی نگاشتند و همان کاری با زبان کردی کردند که فردوسی بزرگ در مقیاسی جدیتر با زبان فارسی کرد. گروهی دیگر راه اسلام را پیمودند و علمای اسلامی کرد زبان از آیه «ما قرآن را به زبان عربی فروفروستادیم» برداشت نادرست کرده بهزعم آنان زبان عربی، مقدسترین و مهمترین زبان دنیا و اصلاً همان زبان خداوند است و قلمشان تنها به عربی نگاشت و گویی از زبان نژاده نیاکان چیزی به یاد نداشت. اینان آیه «ما شما را از زن و مردی آفریدیم و از شما اقوام و ملتها آفریدیم که همدیگر را بشناسید» را ندیدند، نشنیدند یا نفهمیدند و از این روی همان بیراهه رهگمکردگان بخشی از ملتهای خاورمیانه و شمال آفریقا، در مثل بخشی از سریانیها، قبلیها و فینیقیها، در مثل بخشی از سریانیها، قبطیها و فینیقیها، را پیمودند و اسلام را به معنای تسلیم فرهنگی و تعریب تفسیر کردند. امرای کردزبان نیز به سبب موقعیت ژئوپولتیک سرزمین کردستان در میان دو قدرت رقیب یعنی ایران صفوی و امپراتوری عثمانی آنچنان غرق در حفظ منافع فردی بودند که نه نگران افسردگی درخت تنومند زبان کردی بودند و نه در اندیشه خردمندانه تشکیل یک فدراسیون از اقوام کردی که به بالیدن فرهنگ و هنر این مرزوبوم بپردازند. یک دوره فترت و رکورد فرهنگی کردستان بعد از اسلام را فراگرفت و این بیماری رو به مرگ چندین سده پایید. پاداشی که کردها از اعراب و ترکان عثمانی گرفتند این بود که عربها گفتند کردها از طایفه شیاطین هستنند و مفتیهای ترکزبان حدیث دروغین از زبان پیامبر اسلام جعل کردند که گویا پیامبر کردی زشترو را میبیندـ قلم اگر در دست دشمن باشد فرشته میبیند و پیکره دیو را نقش میزند!ـ و میپرسد تو کهای و مرد میگوید من کردم و پیامبر میگوید انشاء الله کردها هرگز حکومت خود را نخواهند دید! یعنی استغفر الله ایشان هم مانند حضرات ترک عثمانی آیه 13 سوره حجرات یعنی «یا ایهاالناس انا خلقنا کم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبایل لتعارفوا...» را ندیده بودند.
رنسانس فرهنگی زبان کردی با مجموعه منظوم خسرو و شیرین، خانای قبادی آغاز میشود که در آن اندیشه ناسیونالیستی کردی را با صراحت مطرح میکند. از حدود چهار سده پیش به اینسو بیشتر شاهد تولید شعر کردی بودیم، چراکه شعر رسانهای است زودهضمتر و گسترش و انتشار آن در میان تودههایـ حتی بیسوادـ بسیار سریعتر از نثر است. کمتر کسی در کردستان بود که شعر شاعران کلاسیک کردزبان مانند مولوی تاوه گزی، بیسارانی، صید هورامی، نالی، محوی، وفایی، ههژار و هیمن را حفظ نباشد. اما تولید آثار ادبی به نثر (قصه، داستان کوتاه، رمان، ترجمه رمانهای اروپایی و نمایشنامه) از قرن نوزدهم و همدوش با پیدایش مطبوعات کردی که بدرخانها پیشکسوت این راه بودند، بالیدن آغازید. صد سال گذشته زمانی اندک اما بس پربار بوده است و ثمره آن صدها اثر ماندگار در زبان کردی است. در زمان پهلوی زبان کردی ممنوع بود و نگهداشتن حتی یک صفحه و یک پاراگراف نوشته کردی جرمی آنچنان سنگین بود که زندان و اعدام درپی داشت، اما مردم تسلیمناپذیر کردزبان کتابهای قاچاق کردی را همانند تخم چشمشان و شیشه عمرشان در خانه نگه میداشتند تا در فروغ کمجان این شب نه بیپایان عاشقانه به مطالعه آنها بپردازند. نمیتوان انکار کرد که این وضع بعد از انقلاب 1357 دگرگون شد و گشایشی نویدبخش پدید آمده است. انتشارات صلاحالدین ایوبی در ارومیه تأسیس شد که اقدام به چاپ دهها عنوان اثر ادبی به زبان کردی کرد و در کنار فعالیتهای خود به انتشار مجله ادبی «سروه» (به معنی نسیم سپیدهدمان) پرداخت که نقش بسیار چشمگیری در سازماندهی اهل قلم کردزبان را ایفا کرد.
به نظر شما ناشران شهرستانی چقدر در مسیر انتقال زبان قومیتها و فرهنگهای ایرانی به مخاطبان خود فعال هستند؟
خوشبختانه شماری از ناشران جوان، تازهنفس، روشنفکر و آشنا با حوزه اندیشه و کتاب مانند انتشارات «مانگ» (ماه) در بانه و نشر گوتار درستفر جای ناشران قدیمی را در کردستان گرفتهاند. اما هنوز شمارگان کتاب کردی از هزار نسخه تجاوز نمیکند و این عزیزان واقعاً از خود مایه میگذارند و ایثار میکنند.
چگونه میتوان کودکان و نوجوانان را به سمت استفاده درست از ادبیات بومی هدایت کرد؟
همانطور که گفتم خواندن و نوشتن به زبان کردی در زمان حکومت پهلویها ممنوع بود، بعد از انقلاب حرکتهایی خودجوش در راستای آموزش به زبان کردی پدید آمدند، مثلاً راهاندازی کلاسهای آموزش زبان کردی و این در حالی است که اصل 15 قانون اساسی که تدریس ادبیات زبان مادری در مدارس را آزاد اعلام کرده هیچوقت اجرا نشده است. در حوزه ادبیات کودک خلاء دردناکی وجود دارد و آفرینشهای ادبی و هنری در این زمینه به شدت پراکنده، اندکشمار و بدون در نظر گرفتن رده سنی کودکان و نوجوانان است. تنها امید میرود جوانان تحصیلکرده، هنرمند و با استعداد کُرد زبان، در این راه فعلاً کمرهرو گام نهند.
نظام رسمی آموزش و پرورش چگونه میتواند ظرفیت آموزشی خود را در این زمینه افزایش دهد؟
به نظر من ساعات برخی دروس باید کمتر شود که وقت برای تدریس زبان ادبیات کُردی در مدارس فراهم شود. بیگمان نیاز به مشورت با افراد مجرب و مسلط به ادبیات به قول شما بومی وجود دارد.
آیا میتوان داستانهای بومی را با زبان رسمی فارسی برای کودکان بازگو کرد یا داستانی به زبان کردی را با رسم الخط فارسی نوشت؟
با توجه به اینکه از زبانهای آفریقایی یا چینی میتوان به زبان فارسی ترجمه کرد، قصههای زبان کردی نیز قابل ترجمه به زبان فارسی هستند. بیپرده بگویم بنده گاهی آنچنان از عمق بیگانگی هموطنان فارس زبانم نسبت به فرهنگ و زبان کردی وحشت دارم که دچار نومیدی بیپایان میشوم. در زبان کردی یک سری قصههای حماسی و عشقی هست در قالب اشعار هجایی و سرایندگان آنها نامعلوم است. برخی از آنها به پیش از اسلام برمیگردند. این اشعار را به زبان کردی «بیت» میگویند و سرایندگانی خوشخوان ـ به زبان کردی «به یت بیژ» (بیت خوان)ـ با صدای گرم خود جانی دوباره به تصاویر و صحنههای باستانی آنها میدهند. برخی از آنها مانند قصه یا «بیت» سه یده وان (صیدوان) اثری است تراژیک که به هملت شکسپیر پهلو میزند. زبان کردی دریایی از زبانهای ایرانی است و درّ و گوهر در آن فراوان است. استادان بزرگوار فرهنگستان زبان پارسی تردیدی نداشته باشند که اگر زبان کردی میدانستند، میتوانستند گنجینه واژگان پارسی را پربارتر کنند. از زبان انگلیسی بیاموزیم که بالای هشتاد و پنج درصد واژگان آن غیر انگلیسی است و از همه زبانها، بیواهمه، واژه وام گرفته است. ما اجازه میدهیم واژههای اروپایی وارد زبان فارسی شود و آنها را به جا و بیجا به کار میبریم اما تا یک واژهی کُردی مطرح شود، آژیر خطر به صدا در میآید!
آیا نوشتن کتاب به زبان محلی سبب نمیشود کودکان دیگر مناطق کشور به دلیل محدودیت زبانی از دانستن ادبیات یک منطقه محروم بمانند؟
پرسشی است بسیار به جا. تصور بنده این است که در این میان تشکیل یک شورای فرهنگی قومی ضرورت پیدا میکند تا بین اقوام ایرانی تبادل فرهنگی و زبانی ایجاد شود. البته این امر به انسجام و وحدت ملی کمک شایانی خواهد کرد، علی الخصوص در این روزهای تاریک که سرمایهداران غارتگر بینالمللی با هدف غارت منابع ملی کشورها و فروش اسلحه به قیمت مرگ و خونریزی و آواره کردن میلیونها انسان در خاورمیانه به تجزیه کشورها میپردازند. به عنوان یک انسان میهندوست امیدوارم دولتمردان به خود بیایند و یک پروژه عظیم وحدت ملی را اجرا کنند. با سمینارها و تعارفاتی از قبیل برادران غیور کرد و برادران بلوچ و این حرفها نمیشود. از تعارف بکاهید و به عمل بیفزایید. تاکنون گام چندانی در این راستا برداشته نشده است. خطر فوری است و امروز بسیار دیر است چه برسد به فردا. باید آستین بالا زد و طرحی نو درانداخت، ما که نمیخواهیم تجربه تلخ شوروی را تکرار کنیم.
اقوام ترک و کرد در خارج از ایران رسمالخط خودشان را ابداع کردهاند، برای نوشتن داستانها و اشعار به زبان کردی چقدر نیازمند استفاده از سایر رسمالخطها هستیم؟
الفبای کنونی زبان فارسی از لحاظ صداشناسی یا phonology نارساست و نمیتواند همه واجهای زبان فارسی را بیان کند، مثلاً در زبان فارسی دوتا واج یا Phoneme جداگانه داریم: u:// و /v/ و برای هر دو حرف «و» را موم (mu:m) یا چند حرف همصدا یا homophone داریم مثل «ث» و «س» و «ص»، و یا «ز» و «ض» و «ذ» و «ظ». چه اشکالی دارد این الفبا را کنار بگذاریم و الفبای دیگر را جایگزین کنیم که همه واجهای زبان را بیدردسر بازنماید؟ البته کردهای سوراهنی و هورامی هنوز از همین رسمالخط عربی استفاده میکنند. کردهای کورمانجی همانند ترکهای ترکیه الفبای اروپایی را به کار میبرند که بسیار بهتر و راحتتر است. اگر تقدس کاذب برای الفبای فعلی قائل نباشیم کار ما در آینده راحتتر خواهند بود.
نظر شما