چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۲:۳۰
قاسمی: پژوهش تاریخی و تاریخ‌نگاری محل نیت‌خوانی نیست/ آیا شهرت ملک‌الشعرا بهار باعث ابهام در قتل واعظ قزوینی شد؟

سید فرید قاسمی، پژوهشگر حوزه مطبوعات و کتاب در نشست نقد و بررسی کتاب «ترور در بهارستان» گفت: درباره نوع نگاهی که به حادثه ترور واعظ قزوینی شده، باید بگویم که پژوهش تاریخی و تاریخ‌نگاری محل نیت‌خوانی نیست و نمی‌توان در این پژوهش‌ها حکم قاطع صادر کرد. درباره حوادث تاریخی باب تحقیق باز است و با به دست آوردن اسناد و مدارک جدید می‌توان نظرها و فرضیه‌های گذشته را رد کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «ترور در بهارستان» با سخنرانی سید فرید قاسمی، پژوهشگر حوزه مطبوعات و کتاب، علی اکبر قاضی‌زاده، پژوهشگر مطبوعات، مهدی نورمحمدی، مولف اثر چهارشنبه 14 بهمن ماه در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد. دبیری این نشست را مرتضی هاشمی‌پور به عهده داشت.

روایتگرانی که خود را شاهد ماجرا جا زدند!

قاسمی گفت: در این بیست سال (1374- 1394) نظاره‌گر 20 عنوان کتاب از نورمحمدی بودم که هر کدام آثار ارزشمند و برگه‌هایی از ایران‌شناسی به شمار می‌آید. ویژگی مولف در پژوهش‌هایش این است که تحقیق خود را با انتشار کتاب تمام شده، تلقی نمی‌کند و گواه این تفکر ویراست جدید کتاب «ترور در بهارستان» پس از گذشت 10 سال از انتشار نخست آن است.
 
وی افزود: در ویراست جدید کتاب 47 صفحه به آن اضافه شده و برخی عنوان‌ها نیز تغییر کرده است. با این همه میرزا یحیی کیوانی معروف به واعظ قزوینی تا 32 سالگی اهل منبر، وعظ و خطابه بود که در یک دگرگونی فکری خطابه را کنار گذاشت و به معلمی مشغول شد. وی پس از 6 سال به این فکر افتاد که نیاز به یک رسانه دارد اما این بار سراغ منبر که یک رسانه گروهی است، نرفت. در نیاز به رسانه، روزنامه را انتخاب کرد که یک رسانه جمعی و همگانی است و «روزنامه نصیحت» را در 69 شماره از 19 بهمن 1302 تا 16 مهر 1304 منتشر کرد؛ روزنامه‌ای که نامگذاری آن حاکی از این است که وی با ذهنیت اهل منبر نام روزنامه خود را انتخاب کرده است.
 
این پژوهشگر کتاب بیان کرد: در واقع می‌توان گفت که واعظ قزوینی جان خود را بر سر انتشار نشریه هفتگی نصیحت که در مجموع 240 صفحه است، از دست داد. وی پس از توقیف روزنامه‌اش به تهران آمد و غروب پنجشنبه هفتم آبان 1304 در میدان بهارستان کشته شد. روایت‌های گوناگونی درباره کشته شدن وی وجود دارد اما در واقع باید گفت در ماجرای قتل وی سه بازیگر، قاتل، دستیارقاتل، مقتول می‌شناسیم و بیرون از این عرصه نیز تماشاگر صحنه قتل وجود دارد؛ تماشاگری که میرزاحسین خیاط  نام دارد که یادداشت‌هایش نیز نقش وی را در این ماجرا تایید می‌کند. اما آنچه بعدها از قتل واعظ قزوینی منعکس شد از سوی افرادی بود که در این ماجرا نقشی نداشتند و می‌توان گفت این افراد پژوهشگر هستند و درباره نحوه قتل واعظ قزوینی پرس وجو کردند و به شکلی سخنان خود را درباره این ماجرا نوشتند که گویی خود ناظر و شاهد ماجرا بودند. این نوع نگاه و روایت ماجرا باعث شده که تا حدی مرز بین حقیقت و تخیل در نوشته‌های آنها مخدوش شود. این در حالی است که تماشاگر، همراه و همفکر میرزا یحیی در زمان ترور، تنها میرزاحسین خیاط بوده است.
 
حوادث تاریخ معاصر ایران و آمیختگی دروغ و حقیقت

قاسمی اظهار کرد: نوشته‌هایی از ترور واعظ قزوینی از ملک‌الشعرا بهار، حسین مکی و میرزایحیی دولت‌آبادی به جامانده که در حقیقت یک داستان‌سرایی درباره این ماجراست. اما در مجموع درباره این ترور دو فرضیه وجود دارد؛ نخست اینکه واعظ قزوینی به جای ملک‌الشعرا بهار ترور شده و فرضیه دوم این که وی به جای بهار کشته نشده، بلکه به دلیل مخالفت با رضاخان به قتل رسیده است. این فرضیه نخستین بار از سوی قاضی‌زاده در روزنامه «عصر آزادگان» و بعد در ماهنامه همشهری و سپس در کتاب ارزشمند «جانباختگان روزنامه‌نگار» مطرح شد. قاضی‌زاده زمانی در مجله گل‌آقا در مطلبی به زبان طنز آورده بود که میرزایحیی بیشتر از بهار درخور ترور بود.

وی عنوان کرد: درباره نوع نگاهی که به حادثه ترور واعظ قزوینی شده، باید بگویم که پژوهش تاریخی و تاریخ‌نگاری محل نیت‌خوانی نیست و نمی‌توان در این پژوهش‌ها حکم قاطع صادر کرد. درباره حوادث تاریخی باب تحقیق باز است و در رابطه با وقایعی مانند ترور واعظ قزوینی با به دست آوردن اسناد و مدارک جدید می‌توان نظرها و فرضیه‌های گذشته را رد کرد. بنده معتقدم که حوادث تاریخ معاصر ایران آمیخته‌ای از کوهی از دروغ و تپه‌های کوچک حقیقت است. دروغی که چنان بزرگ است که دیگران هم با رونویسی از آثار متقدمین در رواج آن دخیل می‌شوند؛ به طوری که گاهی برخی از این دروغ‌ها به پژوهش‌های منبع و حتی دانشنامه‌ها راه پیدا کرده است.

این پژوهشگر حوزه مطبوعات اظهار کرد: باید بگویم از شایعه‌سازانی که شایعه ترور واعظ قزوینی به جای بهار را درست کردند، سپاسگزاریم زیرا اگر این شایعه رواج پیدا نمی‌کرد و بهار ترور می‌شد ما دیگر آثاری مانند «تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران: انقراض قاجاريه»، «سبک‌شناسی»، «تاریخ بلعمی»، «تاریخ سیستان»، تصحیح «مجمل التواریخ و القصص» و ادامه «نوبهار» و بسیاری از پژوهش‌های ماندگار و اشعار ارزنده وی را نداشتیم. رواج شایعه ترور اشتباهی روزنامه‌نگارِ قزوینی کمک کرد تا دیگر قزاق‌ها و نظامیان سراغ بهار نروند اما توقع می‌رفت بسیاری از کسانی که درباره این رویداد نوشتند پس از شهریور 1320 این شایعه را تصحیح می‌کردند زیرا دیگر خطر رفع شده بود و باید از این اتفاق برای آیندگان یک نقل قول درست به جا می‌ماند.
 
«سبک‌شناسی» بهار؛ پدیده‌ای شگفت‌انگیز

در ادامه این نشست قاضی‌زاده گفت: نخست درباره بهار باید بگویم که چاپ چنین کتاب‌هایی که برای روشن شدن تاریخ صورت می‌گیرد از ارزش فردی مانند ملک الشعرا بهار ذره‌ای نمی‌کاهد. برخی پس از نوشتن مقاله‌ام و پس از انتشار کتاب «ترور در بهارستان» آن را خدشه‌دار شدن عظمت بهار دانستند. این اظهارنظر درست نیست، زیرا بنده باید بگویم خود را در جایگاه اظهارنظر در رابطه با شخصیت بهار نمی‌دانم و معتقدم که کتاب «سبک‌شناسی» بهار پدیده‌ای شگفت‌انگیز است که متاسفانه این اثر تا به امروز مغفول مانده و توجه درخوری به آن نشده است؛ اثری که به گسترش فکری و ذهنی فوق‌العاده‌ای نیاز دارد. چه‌قدر باید فردی محقق و آگاه به ظرایف زبان فارسی باشد تا بتواند شهامت ورود به چندین هزار سال تحقیق در تاریخ ادبیات مکتوب فارسی را پیدا کند؛ کتابی که به زیبایی و استادانه تالیف شده است.
 
وی در بخشی دیگر از سخنانش اظهار کرد: اگر برای نزدیک شدن به حقیقت و واکاوی تاریخ سخنی به میان می‌آید، هدف کوچک کردن نام و جایگاه بهار نیست. ضمن اینکه خود بهار در مقدمه کتاب «تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران: انقراض قاجاريه» یادآور می‌شود که دو جلد کتاب حاصل پاورقی‌هایی است که در روزنامه «مهر ایران» از سال 1320 تا 1321 منتشر کرده و بعدها به تدریج به صورت کتاب گردآوری و تالیف کرده است.
 
این پژوهشگر حوزه مطبوعات بیان کرد: زمانی که بهار کتاب «تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران: انقراض قاجاريه» را تالیف کرد از ترور واعظ قزوینی گذشته بود و شاید بهار خواسته است در پاسخ به دلیل ایستادگی نکردن در برابر رضاشاه با ترسیم فضای این دوره بگوید که چه روزهای دشوار و خونینی بوده است. از طرفی درباره دلایل احتمالی ترور اشتباهی واعظ قزوینی نمی‌توان پافشاری کرد زیرا این دلایل مورد تردید است. به طوری که بر اساس همین تردیدها در تحقیقی که مولف «ترور در بهارستان» انجام داده در میان چاپ دو کتاب به مطالب تازه‌ای دست یافته است که برخی فرضیه‌های گذشته را رد می‌کند.
 
قاضی‌زاده عنوان کرد: نگاهی به مطالب «روزنامه نصیحت» حاکی از این است که نوع نگاه واعظ قزوینی به شکلی بوده که اشراف، سرمایه‌دارها و فئودال‌های قزوین را آشفته و عصبانی می‌کرده است، زیرا وی به دنبال احقاق حقوق کشاورزان و کارگران بوده و تیغ تیز حملاتش به سمت مالکان و فئودال‌های بزرگ منطقه بوده است، یادمان باشد که رضاخان هنگام کودتا، رئیس آتریاد قزوین بود و «روزنامه نصیحت» و اشراف قزوین را به خوبی می‌شناخت و حتی با برخی از آنها ارتباط داشت.
 
وی ادامه داد: این دور از ذهن نیست بگویم ارتباط میان رضاخان و اشراف قزوین که از دست «روزنامه نصیحت» در عذاب بودند باعث شد که این روزنامه به دست وی توقیف و میرزا یحیی تحت تعقیب و ترور قرار گیرد. البته این که حسین مکی و برخی پژوهشگران بخواهند به نقل از بهار این ترور را اشتباه فرض کنند، به دلیل فاصله‌ای است که در تالیف کتاب تاریخ احزاب و ترور واعظ قزوینی رخ داده است و همه به سخن بهار اعتماد کردند زیرا وی فردی ادیب و سیاستمدار بود و طبیعی است که همه از وی نقل‌قول کنند. ضمن اینکه از سوی طرفداران و اقوام واعظ قزوینی مطلبی نوشته نشد زیرا تمام آثاری که بتوان درباره این ترور تحقیق کرد، محو شده بود.
 
این منتقد بیان کرد: در کتاب «جانباختگان روزنامه‌نگار» معترض شدم که در ترور میرزا یحیی واعظ قزوینی اشتباهی صورت نگرفته و هدف اصلی خود وی بوده و زنده‌یاد بهار دچار اشتباه شده است. همچنین باید بگویم بیشتر کتاب‌های تاریخی که در 70 یا 80 سال گذشته تالیف شدند آلوده به غرض، تعصب، تمایل و گرایش است؛ پژوهشگران چپ‌گرا به یک شکل و ملی‌گراها به شکل دیگری، اما به قول سید فرید قاسمی می‌توان یک سخن را از میان این آثار بیرون کشید و بر اساس آن دنبال راستی و درستی ماجرا رفت.
 
شهرت بهار و تحقیق درباره ترور واعظ قزوینی

نورمحمدی، مولف کتاب گفت: زمانی که دنبال تحقیق درباره واعظ قزوینی رفتم، قصدم این بود که اشعار وی را از «روزنامه نصیحت» بیرون بکشم و به عنوان دیوان اشعار وی منتشر کنم. ضمن اینکه در این میان درباره ترور وی مطلب چندانی وجود نداشت که بخواهم درباره آن پژوهش کنم. به دنبال پیدا کردن نسخه‌های «روزنامه نصیحت» به مطالبی دست یافتم که فراتر از گردآوری اشعار روزنامه‌نگار قزوینی بود. مطالعه مطالب «روزنامه نصیحت» باعث شد که به فرضیاتی درباره ترور واعظ قزوینی برسم و پیدا شدن یادداشت‌های میرزاحسین خیاط به تالیف کتاب «ترور در بهارستان» انجامید.
 
وی اظهار کرد: واعظ قزوینی در شب انقراض سلسله قاجاریه روبه‌روی ساختمان مجلس شورای ملی ترور شد. پرسشی که اینجا مطرح می‌شود، این بود که چرا ترور وی مغفول ماند؟ بنده فکر می‌کنم زمانی که گفته شد کشته شدن واعظ قزوینی اشتباهی صورت گرفته و هدف بهار بوده، شهرت و عظمت نام ملک‌الشعرا بهار باعث شد که بحث کشته شدن روزنامه‌نگار قزوینی در پرده بماند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها