آیینهای نوروزی از یکم اسفندماه آغاز میشود و ایرانیان در سراسر این ماه مقدمات جشن باستانی و کهن نوروز را فراهم میکنند. آیینهای پیشواز نوروز که در روزگاران دور این مرز و بوم پررنگتر بوده، بازتاب قابل توجهی در آثار مورخان و سیاحان داشته که در این نوشته به آن میپردازیم.
رجال قاجار از آیینهای پیشواز نوروز سخن میگویند
«شرح زندگانی من» اثر معروف عبدالله مستوفی، دولتمرد قاجار است که نکات شایان توجهی درباره آداب و رسوم اجتماعی مردم در دوره قاجار بیان میکند. مستوفی در بخشی از اثر خود درباره نوروز و آیینهای پیشواز آن مطالب خواندنی میآورد و مینویسد: «در عید نوروز مردم از طبیعت تقلید کرده به همه چیز زندگی نو و تازگی میدادند. ظروف مسی خانه حکما به سفیدگری فرستاده میشد. باید مسها برای روز عید رویگری شده و براق و درخشان باشد. آب حوض و آب انبار خانه را حکماٌ عوض میکردند... فرشها را تکان داده گرد دیوار اتاقها را اگر گل سفید نزده بودند، میگرفتند و قبل از تحویل خورشید به برج حمل، رختهای نو را پوشیده، سر سفره عید مینشستند.» (شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، تهران: زوار، 1341، ص 354)
معیرالممالک، از دیگر رجال عصر قاجار است که آثار مکتوبی نیز از خود به یادگار گذاشته و اوضاع و احوال دربار قاجار و زندگی مردم عادی را به خوبی ترسیم میکند. بخشی از نوشتههای معیرالممالک به نوروز و آداب ویژه آن اختصاص دارد.
معیرالممالک و حکایت تخم مرغهای رنگی سفره هفتسین
وی با اشاره به آیینهای پیشواز نوروز مینویسد: «از بیست روز به نوروز مانده در تمام خانهها و خانوادهها جنب و جوشی پدید میآمد. همه در فکر تهیه جامههای نو و شیرینی و لوازم هفتسین بودند. پیش از هرکار به سبز کردن سبزه دست میزدند. گندم و عدس را در ظرفهای چینی بزرگ و کوچک میرویاندند و همین که گیاهها به اندازه نیم وجب رشد میکرد، دور ریشه آنها را با نوارهای خوشرنگ میپوشانیدند و هنگام تحویل که آنها را گرد سفره هفتسین مینهادند، بر روی سبزهها که نمو بیشتری کرده بود، اردکها و خروسهایی که از موم رنگارنگ تهیه شده بود، قرار میدادند و نیز سبزه را بر بدنه کوزه و قلک به مدد لعاب اسپرزه سبز میکردند و بالاخره گندم را درون گلدانهای شیشهای که اکنون به کلی منسوخ گشته، سبز میکردند که به شکل دستهای گیاه از دهانه گلدان بیرون آمده بود، به اطراف افشان میشد.»
معیرالممالک در بخشی از خاطرات خود به یکی از مراسم جالب پیش از نوروز اشاره میکند: «یکی از مراسم عید که از سه روز قبل آغاز میشد، تخممرغ بازی بود. بر سر هر کوی و برزن و در هر خانه بین خرد و کلان بازی تخممرغ رواج داشت و بانوان نیز در آن شرکت میجستند. تخم مرغها را سفت میپختند و بر پوستشان با رنگهای جالبی نقش و نگار میزدند. بعضی از رندها برای تامین موفقیت تخممرغهایی را تعبیه میکردند که آنها را زاججوش مینامیدند. بدین معنی که ته تخممرغ را با سنجاق سوراخ کرده، محتوی آن را میمکیدند، سپس پوست تهی را از مادهای انباشته میساختند که پس از اندک زمانی سخت و محکم میشد و در نتیجه تخممرغ در برابر ضربهها مقاومت میکرد و صاحبش پیوسته برنده میشد. از این رو بازیکنان وارد، پیش از آغاز بازی تخممرغها را مورد آزمایش قرار میدادند تا اگر در آنها این حیله به کار رفته باشد، کشف گردد. بانوان نیز از هر طبقه که بودند، بین خود به این بازی میپرداختند و در ایام عید چون به دید و بازدید میرفتند، دستمال محتوی تخممرغهای خود را همراه میبردند. ناگفته نماند که آن زمان بهای یک تخممرغ یک شاهی و ارزش یک تخممرغ پخته دو و رنگشده دو شاهی بود.» (شماره 79 مجله رادیو ایران به نقل از خاطرات معیرالممالک)
آیینهای پیشواز نوروز به روایت سیاحان
رفت و آمد سیاحان و جهانگردان اروپایی در دوره صفویه و قاجار شدت بیشتری گرفت. این سیاحان که از نزدیک شاهد مناسبات دربار و اوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی ایران بودند، سفرنامههایی از خود برجای گذاشتند و برخلاف مورخان آن عصر که بر تاریخ سیاسی تاکید داشتند، توجه بیشتری به مسائل جاری مردمان آن روزگار داشته و مطالب جالب توجهی درباره شرایط اجتماعی و ویژگیهای فرهنگی ایران در دوره صفویه و قاجار بیان کردهاند. این سیاحان توجه ویژهای نیز به جشن باستانی ایرانیان و آداب و آیینهای آن داشتهاند که به دو نمونه از آنها اشاره میکنیم.
هاینریش بروگش، خاورشناس قرن نوزدهم بود که دوبار به ایران سفر کرد. او آثار بسیاری را به نگارش درآورده که از جمله دو کتاب خاطرات وی درباره ایران به نامهای «در سرزمین آفتاب» و «در محضر سلطان صاحبقران» به فارسی ترجمه شده است. او در بخشی از کتاب خود با اشاره به خریدهای نوروزی مردم مینویسد: «به هنگام نوروز بازارها و خیابانها شلوغ میشود و مردم لباس میخرند و میپوشند، خرید و معامله میکنند. از دکانها بستههای شیرینی و آجیل میخرند و با خود میبرند و همه اشتیاق زیادی به خرید پیدا میکنند و برای فرا رسیدن نوروز آماده میشوند. تجار چشم امیدشان به نوروز است که بتوانند اجناس خود را به فروش برسانند.» (سفری به دربار سلطان صاحبقران، هاینریش بروگش، ترجمه مهندس کردبچه، تهران: اطلاعات 1367، ص 619)
نام یاکوب ادوارد پولاک که آورده میشود، ذهنها به سمت پزشکی نوین و دارالفنون میرود، زمانی که امیرکبیر او را برای تدریس در دارالفنون دعوت کرد و همین نقطه آغازی بود برای آشنایی ایرانیان با پزشکی مدرن. پولاک که مدت زمان زیادی را در ایران سپری کرد و زبان فارسی را آموخت آثار بسیاری در پزشکی به رشته تحریر درآورده اما آنچه در این میان برای مورخان و پژوهشگران فرهنگ ایران اهمیت دارد، «سفرنامه پولاک» است که زندهیاد کیکاووس جهانداری آن را به فارسی ترجمه کرد. او در بخشی از سفرنامه خود به نوروز و آیینهای استقبال از این جشن کهن اشاره میکند و مینویسد: «از جمله عادات پسندیده ایرانیان در هنگام نوروز، خانه تکانی بود. مردم چند روز پیش از عید به پاکیزه کردن خانهها و فرش تکانی میپرداختند. معمولا خانه تکانی سالی یکبار انجام میشد و آن هم در هنگام نوروز انجام میگرفت.» (ایران و ایرانیان، یاکوب ادوارد پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، 136 1361، ص 255)
پیکهای نوروزی؛ نوید دهنده سالی پرامید
یکی دیگر از آیینهای پیشوازی نوروز حرکت نوروزخوانان در شهرها و روستاهای ایران است. پیامآوران نوروز از کوهپایههای البرز و دشتهای گیلان و مازندران و شهرهای خراسان گرفته تا آذربایجان و فارس و همدان با اجرای بازیهای نمایشی و خواندن اشعاری در وصف بهار و نوروز، نوید آمدن سالی پرامید و روشن را میدهند.
این پیکهای نوروزی پیشینهای به درازنای تاریخ این سرزمین کهن دارند؛ گواه این ادعا منابع مکتوبی است که از وجود این رسم در زمان هخامنشیان خبر میدهند. برای مثال در «نوروز جمشیدی» آمده است: «در زمان جمشید از چند روز پیش از نوروز کوسانهای شاهی با عَلَم عید در شهر میگشتند و فرارسیدن نوروز را با موسیقی و سرود به آگاهی مردم رسانده و هزینه عید را از آنان میگرفتند.»
نوروزخوانی گیلان و ماندران، نوروزنثار قزوین، حاجی فیروز و تکمچیهای آذربایجان از شناخته شدهترین پیکهای نوروزی هستند که به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
در آذربایجان تکمچی، پیامآور نوروز است و در کوی و برزنها به راه افتاده و با خواندن اشعار، لحظاتی مردم را سرگرم میکند و از آنان پول و ارمغان و شیرینی دریافت میکند. تکمچی در واقع کسی است که یک تخته و یک دسته چوبی مخصوص را به هم کوبیده و از آن صدای جرینگ جرینگ درمیآورد. این آیین در برخی از شهرهای شمالی مانند آستارا نیز برگزار میشود.
درباره تکمگردانی آذربایجان در کتاب «آیینهای نوروزی» آمده است: «روستاییان اطراف اردبیل پیکهایی را به شهر میفرستند. اردبیلیها مقدم آنها را که نیکپی هستند و خوششگون با نقل و شیرینی گرامی میدارند. پیکها یک سینی بزرگ در دست دارند و شمعی در آن میافروزند و مقداری نقل و نبات و سبزه در سینی میگذارند و یک تمثال حضرت علی (ع) را در کنار آن مینهند و به در خانهها میآیند. گروهی از اینان عروسکی به شکل شتر در دست میگیرند، این شترک را با تخته میسازند و با آینه و تکهپارههایی از فرش و گلیم و منجوقهای مختلف زینت میکنند و دُمی بر آن میچسبانند و پری از مرغ یا خروس برسرش میگذارند و به آن تکه میگویند و آنها که این عروسک را به دست دارند، تکمچی نامیده میشوند.»
حاجیفیروز یکی دیگر از مشهورترین پیکهای نوروزی است که با صورت سیاهکرده و پیراهن و شلوار قرمز و کلاه منگولهدار همراه با دایره زنگی در سر تا سر ایران شناخته شدهاند. حاجی فیروز به پیشواز نوروز در کوچهها و خیابانهای بیشتر نقاط ایران به راه میافتد و اشعاری را با حالت مضحک به قصد شاد کردن مردم میخواند.
مهرداد بهار در کتاب «از استوره تا تاریخ» درباره حاجیفیروز مینویسد: «حاجیفیروز نیز بازمانده آیین بازگشت ایزد شهیدشونده یا سیاوش است. چهره سیاه او نماد بازگشت وی از جهان مردگان است و پوشاک سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و زندگی دوباره ایزد شهیدشونده و شادی او شادی زایش دوبارهای است که رویش و روزی را با خود میآورد.»
برخی محققان معتقدند حاجی فیرو نماد بازگشت ایزد شهید شونده اسطورهها و نیز نماد بازگشت سیاوش شهید است و برخی سرخی لباس او را نماد خون آنها دانستهاند.
زنده یاد مهرداد بهار، اسطورهشناس در کتاب «از استوره تا تاریخ» با اشاره به حاجی فیروز مینویسد:«حاجی فیروز بازمانده آیین ایزد شهید شونده است و مراسم سوگ سیاوش نیز نموداری از همین آیین است. چهره سیاه او نماد بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهید شونده، و شادی او شادی زایش دوباره آنهاست که با خود رویش و برکت می آورند.»
نظر شما