نقل تلاش «تی. اس. الیوت» برای فرار از نخستین زندگی مشترکش و امتناع همسرش «ویوین» برای درک این موضوع که رابطه آنها به غروب خود رسیده است در نامههای منتشرنشده این شاعر آمده است. حالا پس از سالها قرار است این نامهها به صورت کتاب در اختیار خوانندگان قرار بگیرد.
«الیوت» که در فوریه سال 1933 نامهای به دوستش «الیدا مونرو» نوشت گفته بود کل زندگی او با ویوین تبدیلی به «هزلی کریه» شده است. وی که برای سخنرانی از محل زندگیاش لندن به محل تولدش آمریکا آمده بود گفت: «آمریکا دچار تغییر نشده است اما من در این کشور و دور از «ویوین» احساس شادی میکنم. تصور اینکه بار دیگر به «لندن» برگردم و زندگی پوچم با «ویوین» ادامه دهم برایم غیرممکن است.»
وی که از انکار «ویوین» درباره جداییشان شاکی بود نوشت: «بهتر است که یک رابطه را ناگهان به اتمام رساند تا اینکه یک موضوع را برای ماهها کش داد تا او بالاخره دریابد که من قصد برگشت به آن زندگی را ندارم.»
البته در این نامه نیز تأسف خود را از بیماری روحی همسرش بیان کرد و گفت «قصد دارد هزینههای درمان او را بپردازد و نگران زندگی همسرش بدون خود است.» در سال 1933 نیز طی نامهای به دوستش خانم «اوتولاین مورل» میگوید: «دلم نمیخواهد کاری کنم که «ویوین» دوستان مشترکمان را نیز از دست بدهد.»
نامههای نوشته شده توسط «ویوین» نیز نشانه حال بد اوست. در مارس همان سال «ویوین» در نامهای به خانم «مورل» مینویسد: «فکر میکنم بهتر است برای مدتی به آسایشگاه روانی بروم چون اصلاً در شرایط خوبی قرار ندارم. از آن روزی که «تام» مرا ترک کرد فقط دو یا سه بار استحمام کردهام. فقط دو بار موهایم را شستهام و همان لباسهای کثیف را میپوشم.»
حالا قرار است توضیحات این ماجرا در یک کتاب 800 صفحهای از انتشارات «فابر اند فابر» در 18 فوریه امسال منتشر شود. کتاب نامههای «تی. اس. الیوت» ششمین جلد از بیست جلدی است که قرار است در آینده منتشر شود.
«الیوت» که در سال 1948 برنده جایزه نوبل ادبیات شده بود. در سال 1915 با «ویوین» ازدواج کرد و در لندن اقامت گزید. هرچند مشخص نیست که «ویوین» دچار اسکیزوفرنی یا اختلال دوقطبی شده بود اما رفتار خشونتآمیز از خود نشان میداد. سلامتی روحی وی در در سال 1952 رو به وخامت رفت. گفته میشود ویرانههای همین ازدواج بود که الهامبخش «الیوت» برای سرودن «سرزمین هرز» شد که یکی از بهترین اشعار قرن بیستم است.
درگیریهای این ازدواج به ویژه رابطه مخفیانه «ویوین» با «برتراند راسل» و رو به آوردن به مواد برای دستیابی به آرامش در همان زمان به ثبت رسیده بود. عدم ثبات روانی او توسط دوستانش از جمله «ویرجینیا وولف» ذکر شده بود. «وولف» در سال 1932 او را به عنوان زنی افسرده که مواد مصرف میکند توصیف کرده بود. «ویوین» در سال 1947 و در 85 سالگی پس از 9 سال زندگی در آسایشگاه روانی از دنیا رفت. وی در طول این نه سال گاهی دچار توهم میشد. مثلاً یک بار پس از خروج از آسایشگاه در خیابان گم شد و پس از پیدا شدن از برادرش «موریس» پرسیده بود «آیا صحت دارد که سر «الیوت» را بریدهاند؟!»
نامههای سال 1332 تا 33 حجم دردی که دو طرف متحمل شدند آشکار میکند. «جان هافندن» که ویراستار این مجموعه نامه است میگوید: «هر دو گروه متحمل درد بسیاری شدهاند. در زندگینامههای مختلف مربوط به این دو این موضوع ذکر شده است اما دسترسی به جزئیات این ماجرا جز با خواندن این نامهها به دست نمیآید.»
وی اضافه کرد این نامهها نشان میدهد که الیوت همانقدر که متأسف است احساس گناه نیز میکند و این موضوع را «ویوین» درک نمیکرد. «هافندن» میگوید: «او اصلاً درک نمیکند که چرا «تام» دلش نمیخواهد به آن زندگی برگردد.»
سال 1957 «الیوت» با منشی خود «والری» ازدواج کرد. «والری» در سال 2012 و پس از تحویل دادن این نامهها به ناشران از دنیا رفت. در آخرین مجلد این نامهها «هافندن» مینویسد: « «والری» امیدوار بود با اینکه حقایق مربوط به ازدواج اول همسرش بسیار کم است اما عموم مردم از حقایق مربوط به آن دوره آگاه شوند. البته بسیار دلش میخواست دیدگاه «ویوین» از این جدایی را از اذهان مردم پاک کند.»
در این مجموعه نامههایی وجود دارد که «ویوین» را فردی باهوش و شوخ توصیف میکند اما در دیگر نامهها به ناراحتی روانی او اشاره میکند که از خود پرخاشگری نشان میدهد و نمیتواند احساسات مختلف خود را کنترل کند.
نامه ویوین به «رالف هاجسون» شاعر در می 1932 مخاطب را دچار سردرگمی میکند. «تو برای من نماد قدرت و واقعیت در دنیایی هستی که پر از دروغ، سایه، و ارواح است.»
دستیار محقق «هافندن» در ویراستاری این کتابها در مؤسسه مطالعات انگلیسی دانشگاه لندن معتقد است: «زندگینامههای مربوط به زندگی «الیوت» مشکل را از این شاعر میدانند و او را انسانی میدانند که «ویوین» را شکنجه میدهد. من شخصاً احساس میکنم این نامهها حقایق بسیاری را مشخص میکند. «الیوت» مرد با مسئولیتی بود و به مصلحت اتفاقات فکر میکرد. به نظر من وی با همسرش بسیار مهربان بود. همیشه هزینههای درمان و جلسات او با مشاوران را پرداخت میکرد و او را به یک آسایشگاه روانی شناختهشده برده بود.
اما «الیوت» به نقطهای در زندگی رسید که احساس کرد در حال فدا کردن خود در این راه است. بنابراین تصمیم گرفت از «ویوین جدا شود.»
در فوریه سال 1933 «الیوت» در نامهای به «مونرو» درباره تصمیمش برای جدایی سخن گفته بود. «من باید زندگی راحتی داشته باشم و ترجیح میدهم دیگر همسرم را نبینم. دلم میخواهد از اینهمه ناراحتی به دور باشم و در محیطی آرام مشغول نوشتن باشم.»
نظر شما