نوروز در روزگار قاجار از نگاه سفرنامهنویسان/3
نوروز به روایت ادوارد پولاک، طبیب سلطان صاحبقران/ از خلعتهای شاه قاجار تا جمعهبازار خانم والده!
یاکوب ادوارد پولاک آلمانی که به دعوت امیرکبیر برای تدریس در مدرسه دارالفنون به ایران آمد، کتابی با عنوان «ایران و ایرانیان» از خود به یادگار گذاشت که در شناخت اوضاع اجتماعی و فرهنگی ایران نقش مهمی داشته است. او در این کتاب توضیح مفصلی نیز درباره نوروز و آداب و رسوم آن دارد که با هم مرور میکنیم.
پولاک در مقدمه این کتاب مینویسد: «در کتاب حاضر کوشش کردهام از اخلاق و رفتار، آداب و زندگی یکی از جالب توجهترین ملل عالم تصویری بدست دهم. ملتی که افتخاراتش بیشتر زاده اعمال و اقداماتی که در گذشتههای دور انجام گرفته است ولی هنوز گرفتار کهولت نشده بلکه کاملا لیاقت آن را دارد که باز در تاریخ فرهنگ و جهان آینده سهم بهسزایی به عهده بگیرد.»
پولاک در اثر معروف خود توضیحات کاملی نیز درباره نوروز و آیینهایش دارد که در این گزارش بخشی از آن را نقل میکنیم.
نوروز در اعماق خاطر ایرانیان رسوخ یافته است
نخستین نکتهای که درباره نوروز ایرانی توجه پولاک را به خود جلب میکند، قدمت و ماندگاری این عید باستانی در طول قرنهای متمادی است. وی در ابتدای فصل مربوط به نوروز مینویسد: «در دوره قبل از اسلام از قدیمیترین ایام، سال خورشیدي مبناي تقویم بود که مؤسس و واضع آن را جمشید شاه افسانهاي میدانند. به هرحال این نیز جالب توجه است که اختراع یا اصلاح کار شخم را هم به همین شاه نسبت میدهند، زیرا به هرحال اشتغال و استمرار در کار کشاورزي بدون فصولی که با فاصلهاي منظم سر برسند غیر ممکن است. طبیعی است که اسلام همه اعیاد زمان کفر و الحاد را لغو کرد. شاید بتوان پذیرفت که حضرت محمد (ص) با زیرکی تمام از آن جهت سالهاي قمري را به جاي شمسی برقرار ساخته که میخواسته است ترتیب اعیاد و روزهاي خاصی را که سخت در ذهن و فکر مردم ریشه داشته برهم بزند؛ وي که از جامعهاي شبانی برخاسته بود چندان به اوضاع و احوال کشاورزي و رعایت آن توجهی مبذول نمیداشت. اما نوروز چنان در اعماق خاطر ایرانیان رسوخ یافته بود که قانونگذاران و فاتحان بعدي هرگز نتوانستند متعرض آن شوند. دلیلی براي ادامه این جشن اقامه کردند و آن این بود که خاطره فتح حضرت علی (ع) که بهخصوص مورد اکرام ایرانیان است، باید جشن گرفته شود. در نتیجه نوروز تنها جشنی است که شیعیان و گبرهای (پارسیها) ساکن ایران آن را مشترکا برگزار میکنند.»
وی اینگونه ادامه میدهد: «تازه در دوران حکومت ملکشاه سلجوقی منجم و دانشمند بزرگ خواجه نصیر دست به تحقیقات و مطالعاتی زد که نتیجه آن بازگشت به تقویم بر طبق سالهاي خورشیدي بود؛ معهذا سال شمسی ایرانی روز کبیسه ندارد؛ از لحظهاي و ثانیهاي که خورشید وارد برج حمل میشود آغاز میگردد؛ پس ابتداي آن، به ساعات مختلف شب و روز اعتدال ربیعی میافتد.»
تنقلات عید در هر خانهای پیدا میشود
پولاک معتقد است: «جشن سال نو در زندگی عمومی و خصوصی ایرانیان امري است بسیار مهم و از بعضی جهات میتوان آن را با جشن میلاد مسیح در چند کشور اروپایی قیاس کرد. از دو تا سه ماه پیش از عید تهیه مقدمات آن شروع میشود. مقادیر معتنابهی شیرینی در شهرهاي اصفهان و یزد ساخته میشود که آن را با کاروانها به سراسر مملکت میفرستند. مصرف شیرینی از حدود تصور و خیال آدمی هم فراتر میرود. اصولا ایرانیها در هر سن و سالی که باشند به شیرینی سخت علاقهمندند؛ اما در نوروز حتی فقیرترین افراد نیز باید انباري از شیرینی داشته باشند و همچنین براي دوستان و خویشاوندانشان از آن بفرستند. در هیچ خانهاي نیست که کلوچه، البته با تفاوت جنس بهتر یا بدتر، دیده نشود؛ بعد از کلوچه نبات، زبان بره، بسیاري از میوههاي شکر سود (نقل) و خمیرهائی که در دنبه و کره سرخ شده است همه جا محبوبیت عمومی دارد. فقیرترین طبقات مردم به جاي قند و شکر براي تهیه شیرینی از شیره استفاده میکنند. اما هر مزهاي این شیرینیها داشته باشد چندان مهم نیست، مهم این است که سال را با شیرینی آغاز کنند.»
وی مینویسد: «غیر از شیرینیها، باید از میوههایی که آنها را با تردستی تا نوروز تر و تازه نگاه میدارند یاد کرد. مثلا خربزه اصفهان و قم، انگور، انار ساوه، گلابی نطنز، سیب دماوند را دربارهاي بسیار بزرگ صادر میکنند. برحسب یک رسم قدیم بر بشقابی جو، گندم، عدس و شاهی سبز میکنند بهطوري که چمن کوچکی بوجود میآید و آن را مطابق با همان رسم در روز سیزده یعنی آخرین روز عید به کوچه میاندازند.»
این سیاح آلمانی درباره رسم خرید لباس نو برای نوروز نیز اشاره میکند: «هرکس از دستش برآید و بهخصوص هر زنی در نوروز لباس نو به بر میکند. به همین دلیل کار تهیه و فروش پارچه در این ایام به حداکثر قوت میرسد و بعضی از رؤساي خانوادههاي پرجمعیت باید همه امکانات خود را تجهیز کنند و حتی وامدار هم بشوند تا این احتیاج غیر قابل اجتناب خانواده خود را تأمین کنند. بهخصوص شلوار پف کرده ابریشمی چیزي است که چشم همه زنها به دنبال آن است و باعث خانه خرابی شوهرها میشود.»
از فرشتکانی تا اُتراق درویشان در خانه اهالی شهر
طبیب ناصرالدین شاه درباره آیین پیشواز نوروز نیز مطالب جالبی مینویسد: «چند روزي پیش از عید به پاکیزه کردن خانهها و «فرشتکانی» میپردازند. تکاندن فرش فقط یکبار در سال انجام میگیرد، چه در طول سال گرد و غبار گردآمده روزانه از طرف خدمه زیر همان فرش مخفی شده است. به هنگام فرشتکانی منزل شاه، وي به یکی از قصور تفریحی خود میرود و تا پایان کار همان جا میماند.»
او درباره رسم اُتراق درویشان در خانه اهالی شهر نیز مینویسد: «دوسه هفته قبل از نوروز درویشها از اطراف و اکناف مملکت به شهرها سرازیر میشوند و خود را به رئیسشان موسوم به درویشباشی معرفی میکنند تا از طرف وي به خانههاي مردم ثروتمند فرستاده شوند. وقتی درویش به خانه مقصد خود رسید عصاي خودش را که نوکی آهنین دارد به زمین میکوبد با صدائی گوشخراش فریاد برمیآورد: «یاحق». دیگر، باروبندیل خود را به کنار در تکیه میدهد، زمین را دور تا دور خود میکند، تخم مقداري جو و گلهاي بهاري میافشاند و درست و حسابی مثل خانه خود در آنجا مستقر میشود؛ صاحبخانه وظیفه دارد که سیورسات او را تأمین کند و پس از عید مقداري قابل ملاحظه پول به وي بدهد. هرگاه از چنین کاري فروگذارد درویش چندین ماه در کنار خانهاش لنگر میاندازد که در آن مدت باید نان و آب او را تأمین کرد و از آن گذشته به هنگام خروج و ورود علی الدوام فریاد یا حق میکشد و با بوقی که از شاخ بز تهیه شده و صدایی گوشخراش دارد مزاحم میشود. هیچکس جرأت ندارد درویشی را با خشونت از خود براند؛ از سرزنش مردم و همچنین نفرین و انتقام درویش و همه همپالگیهایش مردم احتراز دارند.»
نمایش پهلوانان و تردستان در میدان شهر
پولاک که به ترتیب مراسم و آیینهای نوروز را برمیشمرد و وصف کاملی از هرکدام ارائه میدهد، درباره گردهمآیی مردم شهر در میدان توپخانه مینویسد: «نیم ساعت بعد در میدان توپخانه نمایش آغاز میگردد. شاه از پنجره ایوانی به نمایش مینگرد؛ کارمندان سفارتخانههاي اروپایی را در دو لژ جنبی جاي دادهاند. بر بامهاي مسطح خانههایی که بر میدان محیطند سرهاي زنان مستوره و با حجاب و بچههایی با لباسهاي رنگارنگ در کنار هم بچشم میخورد. پائین، در میدان پهلوانانی که سراسر سال را در زورخانه تمرین کردهاند با اندامهایی برهنه و نیرومند به کشتی گرفتن مشغولند؛ فقط شلوار سفت و محکمی بر پاي دارند؛ صورت و سر را از ته تراشیدهاند. سبیلی دارند و رشته گیسویی که از فرق آنها آویخته است. آنها در کمین حرکات حریف خود هستند و همینکه لحظه مساعد فرارسد به بدن او میچسبند و با به کار بردن فنی سریع و غیر قابل پیشبینی وي را به زمین میزنند و پاي خود را بر مغلوب مینهند و براي اینکه تماشاگران را خوشحال سازند او را به داخل حوض نزدیک آنجا میافکنند.»
وی مینویسد: «شیرینکاران و تردستان بر چوب پاها، بندبازان، دلقکها و لودههایی که در پوست شیر و خرس رفتهاند درهم میلولند. گاه و بیگاه شاه سکههاي کوچک طلا و نقره به میان این جمع میاندازد، و در نتیجه همه براي قاپیدن آنها دیگران را میرانند. شیرها و ببرهاي مازندران، پلنگهاي عربستان (خوزستان) که به ریسمانهاي سستی بسته شدهاند در این میان براي خود در گردش و رفت و آمدند. عنتریهاي شیرازي برنامههاي مضحکی با حیوانات دستآموز خود اجرا میکنند. فیلها و زرافهها همچون تماشاچیان ساکت و خاموش در صف مقدم قرار دارند.»
جمعهبازار خانم والده!
این نویسنده به یکی دیگر از رسمهای جالب نوروزی اشاره میکند: «در یکی از روزهای آینده ملکه مادر که شاهزاده «والده» نامیده میشود مراسم سلام زنانهای در محدوده خود برپا میکند که خانمها و اطرافیانشان در آن شرکت میکنند و ضمنا از خانمهاي سفراي اروپائی نیز در این مراسم دعوت بهعمل میآید؛ به این سلام از سر استهزا «جمعه بازار» میگویند. «والده» به مهمانان خوشآمد میگوید و حال خانمهاي اروپائی را نیز میپرسد. این خانمهاي اروپایی خود مورد توجه و کنجکاوي دیگران هستند. از شکل و شمایل آنان همه در حیرتند و لباسهاي زیباي آنان را به دیده اعجاب مینگرند.»
او درباره رسمهای مردم عادی در نوروز نیز مینویسد: «باقی این جشن سیزده روزه وقف دید و بازدیدها و تبریک گفتن است. ترتیب دید و بازدیدها خود مبتنی بر رعایت قواعدي سخت است. در همه جا شیرینی تعارف میکنند و میخورند. شاه خود با جلال و جبروت به دیدن مهمترین روحانیون شهر میرود و آنان از وي با سادگی تمام پذیرائی میکنند تا خود به شهرت فقر و زهد دست یابند. وزیران به بازدید سفراي فرنگی میآیند و از این فرصت براي مذاکره در باب امور دولتی و خصوصی و برطرف کردن ناراحتیهاي شخصی و همچنین استعلام همگامی و همرائی آنها با کابینه حاضر، سود میجویند.»
پولاک اینگونه ادامه میدهد: «در خانهها تردستان و دلقکها با هنرنماییهاي خود مردم را شاد و مسرور میکنند؛ عنتریهاي شیرازي هنرنماییهاي حیوانات خود را به منصه ظهور میرسانند یا به همراهی ساز و ضرب آواز میخوانند.»
اسبدوانی؛ رسم روزهای پایانی نوروز
پولاک درباره مراسم ویژه روزهای پایانی نوروز مینویسد: «در روزهاي نهم یا دهم «اسبدوانی» انجام میگیرد. اسبهایی از اصطبل سلطنتی براي این کار انتخاب میشود؛ بقیه اسبها را باید شاهزادگان، صاحبمنصبان و حکام وارد میدان کنند، اما چون خیلی از اسبهاي اصیل در این مراسم از بین میروند بسیاري از آنان مایلند که از انجام این وظیفه معاف باشند. یک ماه تمام اسبهاي مسابقه را آماده (سوغان) میکنند، هر روز در میدان مسابقه میدوانند و حتی براي آنکه آنها را لاغر کنند از مدت خواب آنها شبها میکاهند.»
وی مینویسد: «طول مسافت اسبدوانی نیم فرسنگ است؛ این خود دایرهاي است وسیع که با سنگها آن را به چهار ایستگاه تقسیم کردهاند. در هر دو طرف عمارت اسبدوانی چادرهایی براي سفراي اروپائی زدهاند. بر صفهاي مقابل آن نوازندگان و رقاصان درباري جاي گرفتهاند. صداي کرکننده توپ نشان آن است که شاه از قصر خود خارج شده است؛ وي سوار بر ارابهاي بزرگ و تشریفاتی وارد میشود. پیشاپیش، فیل بزرگی که پارچهاي سرخ بر روي آن انداختهاند و مطابق رسم هندوستان چادر کوچکی بر پشت خود دارد، قدم برمیدارد.»
«تعداد زیادي شتر حامل توپ، درباریان که نشانهاي خود را بر سینه زدهاند، و خزانهدار کل با علامت سلطنتی به این قافله جلال و جبروت میبخشند. گروههاي فشردهاي از اهالی شهر پیاده، سوار بر اسب یا الاغ فضاي خارجی را پر میکنند. به محض پیاده شدن شاه، که با شلیک توپ اعلام میگردد و نشستن وي بر قالی گرانبها اسبها را از برابر وي میگذرانند و رئیس تشریفات علایم، نژاد و صاحب هریک را با صداي بلند اعلام میدارد. مسابقات در سه قسمت برگزار میگردد: در اولین مسابقه باید دور میدان مسابقه شش بار، و در دومی چهار بار، و در سومی فقط دوبار پیموده شود. در خلال تنفسها، نوازندگان با موسیقی، و رقاصان با جهشها و شکلکهاي خود کاري میکنند که وقت جماعت راحتتر سپري شود. شاه در این حیص و بیص صبحانه صرف میکند و آنگاه خوشحال و مسرور از کارآیی اسبهاي ایرانی به خانه خود بازمیگردد.»
نظر شما