کتاب «مرفی» در 13 فصل و 279 صفحه انتشار یافت. در بخش سخنی از مترجم، این کتاب میخوانیم: «بکت در سپتامبر 1934 از دوبلین به لندن برگشت و در خیابان گرترود در وست برامتین اتاقی اجاره کرد. سپس در اواسط اوت 1935 کار نوشتن رمان را آغاز کرد و ظرف چهار هفته حدود 9 هزار کلمه نوشت و همان هنگام مشخص شد که صحنه پایانی رمان همان صحنه بادبادک هوا کردن در هایدپارک است. تا اکتبر 20 هزار کلمه نوشته شد و در ماه فوریه فقط سه فصل از رمان باقی ماند. بکت سرانجام ظرف حدود 10 ماه «مرفی» را در 6 دفترچه به پایان رساند. با تکمیل این رمان، بکت رضایت بیسابقهای را احساس کرد که باعث شد در مذاکرات پیدر پیاش با ناشران جورواجور در اروپا و آن سوی اقیانوس در آمریکا هیچ کوتاه نیاید و به تجدید نظر یا بازنویسی بخشهایی از رمان تن ندهد.»
در بخشی از این رمان میخوانیم: «خورشید بی آنکه چاره دیگری داشته باشد، بر همان چیزهای قدیمی میتابید. مرفی، مثل کسی که پنداری آزاد بود، در دخمهای در وست برامپتن، خارج از نوررس نشسته بود. او اینجا در قفسی جمع و جور و شمالی-غربی که چشماندازی یکپارچه به قفسهای جمع و جور جنوبی-شرقی داشت، حدوداً 6 ماه آزگار خورده و نوشیده و خوابیده و لباس پوشیده و درآورده بود. به زودی مجبور میشد فکر دیگری بکند، چون آن دخمه رسماً کلنگی و غیرقابل سکونت اعلام شده بود. به زودی مجبور میشد کمر همت ببندد و خوردن و نوشیدن و خوابیدن و پوشیدن و درآوردن لباس را در محیطی کاملاً بیگانه آغاز کند.»
ساموئل بارکْلی بِکت نمایشنامهنویس، رماننویس و شاعر ایرلندی (متولد 1906،درگذشت 1989) است. از آثار او میتوان به چشم بهراه گودو(۱۹۵۲)، دست آخر (۱۹۵۷)، آخرین نوار کراپ (۱۹۵۸)، من نه (۱۹۷۲)، فاجعه (۱۹۸۲)، چی کجا (۱۹۸۳)، چرکنویس برای یک نمایشنامه (۱۹۶۵)، آخر بازی و روزهای خوش اشاره کرد.
زبان هجوگرایانه او که گاه با نوعی طنز که به پوچی گرایش دارد از او چهرهای جهانی در ادبیات و نمایشنامهنویسی ساخته است.
رمان «مرفی» در شمارگان هزار و 650 نسخه به قیمت 15 هزار تومان از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.
نظر شما