جمشید مشایخی توضیح داد که مطالعه، راه رسیدن جوانان به آرزوهایشان را هموار میکند. او همچنین از عادتهای مطالعهاش در زمان جوانی گفت.
طی این سالها موضوعات مختلفی را در رسانهها، بیان کردهاید و تجربیات سالهای عمر خود را در اختیار عموم قرار دادهاید اما این بار، ما میخواهیم بیشتر بر موضوع کتاب تمرکز داشته باشیم. اگر قرار باشد تخصص شما را (که هنرهای نمایشی است) مورد توجه قرار دهیم، موانع موجود در انتشار کتابهای این حوزه را چه میدانید؟
از نظر من مسائل مالی و ممیزی سلیقهای دو مانع بزرگ بر سر راه انتشار کتابهایی است که مورد توجه علاقهمندان به هنر قرار دارد. اگر مسئولان فرهنگی دنبال افزایش سرانه کتابخوانی به ویژه در بخش هنری هستند، باید مؤسسات انتشاراتی را حمایت کنند و فتیله ممیزی را در این زمینه، کمی پایین بکشند. متأسفانه چند سالی است مردم ما، بیش از گذشته با مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکنند. به همین دلیل بهتر است نویسندگان، واقعیتهای جامعه را در کتابهایشان، مورد توجه قرار دهند و از سوی دیگر نیز، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به بیان واقعیت جامعه حساسیت بیمورد نداشته باشد. .به نظر من این بهترین راه برای گسترش عادت کتابخوانی در میان مردم است. چون مردم میبینند، کتاب درد دلشان را میگوید. صداقت چیزی است که ما در همه ساحتهای هنر بهویژه کتاب به آن احتیاج داریم.
شما بر بیان واقعیت تاکید ویژهای دارید.
بله همینطور است. مردم باید واقعیت را در همه گونههای هنر ببینند. پس از این رهیافت است که میتوانند به حقیقت نائل شوند. من به عنوان جزئی از این جامعه، درسهایم را از همین مردم آموختم. این مردم هستند که به هنرمندانشان درجه و ارزش میدهند. پس باید برای مردم ارزش قائل شویم. تاریخ زندگی شاگردانی مثل من در صحنه هنر ایران باید توأم با واقعیت برای مردم بیان شود. به همین دلیل است که نگرانی من بیشتر مربوط به مساله ممیزی است. به نظر من مسئولان فرهنگی در بخش کتاب، باید کمی در مورد ممیزیها، تجدیدنظر کنند. تا زمانی که مردم واقعیت را ندانند چهطور باید برای حرکت به سمت حقیقت راهنمایی شوند؟ گاهی برخی مدیران بیان مشکلات و زشتیها در کتاب، فیلم و تئاتر را اشتباه میدانند و فکر میکنند همه ما در مملکتی زندگی میکنیم که هیچ عیب و اشکالی ندارد و به عبارتی مدینه فاضله است. در صورتی که مشکلات را همه میدانیم و بیان هنرمندانه این مشکلات میتواند تاثیرگذار باشد و از طریق انواع هنر بهویژه کتاب، میتوان بر روحیه جوانان تاثیر گذاشت.
از نگاه شما، رسالت نویسنده در چنین وضعی چیست؟
اهالی قلم باید مردم را متوجه دنیای دیگری کنند؛ دنیایی که در آن پاکی و شرف و نجابت وجود دارد. وقتی نویسنده نتواند واقعیتها را نشان دهد حقیقتی را هم نمیتواند برای مردم بهعنوان الگو به نمایش بگذارد. در این صورت در رسالت خودش که اصلاح بدیها و کژیهاست، موفق نخواهد بود.
شما و همنسلانتان تاریخ زنده هنر نمایش هستید. مکتوب شدن تاریخ زندگی شما، چقدر میتواند این نسل را برای آینده زنده نگه دارد؟
در این مسیر تا آنجا که توان من و امثال من بوده، اقداماتی هم انجام شده است. راستش را بخواهید یکی از دوستان که چند کتاب درباره بهمن فرمانآرا، ناصر تقوایی و مسعود کیمیایی نوشته بود، گفتوگوهای ضبطشده زیادی با من انجام داد و همه را روی کاغذ آورد. قرار ما این بود که گفتوگوها را به شیوه موضوعی و بیان خاطره باهم ادامه دهیم و درنهایت کتابی از این مجموعه مصاحبهها آماده شود اما متأسفانه این دوست عزیز، از دنیا رفت و کتاب نیمهکاره ماند. من هم کار را رها کردم. همیشه به جوانان نازنین گفتهام که باید از اشتباهات من (و نسل من) درس بگیرند. بنابراین اگر عمری باقی باشد، تالیف این کتاب باید ادامه پیدا کند و به زودی به پایان برسد.
برخی امروزه، لزوم مطالعه کتاب را درک نمیکنند. با این توضیح، فکر میکنید مطالعه کتابهایی که با نگاه زندگینامهای و تاریخ شفاهی منتشر میشود، چه فایدهای برای جوانان خواهد داشت؟
اگر خواندن چنین کتابهایی بیاثر بود اصلاً نباید کتابی با این موضوعات به چاپ میرسید. به نظر من صداوسیما به عنوان یک شبکه تبلیغاتی دولتی باید درباره معرفی کتاب و تشویق به عادت کتابخوانی آستینهایش را بالا بزند و بیش از این دست روی دست نگذارد. کتاب خواندن مساله مهم جامعه ماست. اگر بخواهم تأثیر مطالعه را در حرفه خودم بازگو کنم، هنرجویان و هنرمندان فعال با مطالعه کتابهایی در همین زمینه، میتوانند با تاریخ هنر آشنا شوند. ما باید درباره تاریخ دستاوردهای ایرانیان بازآموزی کنیم و این بازآموزی به غیراز حرکت در مسیر کتابخوانی به دست نخواهد آمد.
اگر قرار باشد مثالی برای بازآموزی تاریخ هنر در ایران بیاورید، چه میگویید؟
یکی از نکاتی که شاید بسیاری از هنرجویان و فعالان حوزه هنرهای نمایشی نمیدانند، این است که ما قرنها پیش در کشورمان تئاتر داشتهایم. اما امروز تاریخمان را از یاد بردهایم و گمان میکنیم تئاتر برای ما ایرانیان سوغات فرنگ است. باید سرنوشت این هنر کهن در ایران را جستوجو کنیم و ببینیم چه بلایی بر سر اسناد مکتوب هنر تئاتر ایران آمده که به دست ما نرسیده است. از سوی دیگر، زمانی که اسکندر مقدونی به ایران حمله کرد خرابیهای زیادی به بار آمد و نوادگانش حدود 80سال در ایران حکومت کردند. ما باید کتابهایی که گذشته افتخارآمیز ایران را برایمان تداعی میکند، بخوانیم. هنرمند به طور ویژه باید چنین کتابهایی را بخواند تا بتواند با زبان استعاره و کنایه حرف دل مخاطب را به قلم بیاورد و آن را روی صحنه ببرد.
این کتاب و ادبیات و داستان و حتی نمایش چه به مردم میدهد که اینقدر روی آن تاکید میشود؟
به گمان من، رسم زندگی را باید از لابهلای همین کتابها برگرفت. برخی قهرمانان امروز ما حرف از تعداد مدالهایشان میزنند و خودشان را بالاتر از بزرگان مردانگی و پهلوانی میپندارند. نبود مطالعه بین جوانان ما این بیاخلاقیها را ایجاد میکند وگرنه بزرگانی مثل پوریای ولی و جهانپهلوان تختی که به دلیل مدالهایشان در دل مردم ما جا باز نکردهاند. محبت و انسانیت رمز ماندگاری آنان در قلب مردم است. دوری از مطالعه و بازخوانی فرهنگ غنی ایرانی باعث بروز بسیاری از ناهنجاریها در میان ما شده است. امروز عدم مطالعه و کمسوادی، معضلات زیادی را در سطوح مختلف کشور ایجاد کرده است. کتاب دنیای زیبایی است. وقتی علاقهمند به مطالعه، کتاب یا نشریهای را میخواند و در آن مطلبی را مییابد که منظورش را متوجه نمیشود، در ذهنش سؤال ایجاد میشود. ایجاد سؤال اولین قدم برای شروع مسیر تحقیق است. به عنوان نمونه، من مشترک نشریه بخارا هستم. وقتی این نشریه را میخوانم و با مطلبی از یکی از بزرگان ادب ایران روبهرو میشوم که متوجه منظور نویسندهاش نمیشوم، خدمت استادی همچون شفیعی کدکنی که در این نشریه هم مطلب مینویسند میروم و میگویم منظور فلان نوشته را بهطور کامل متوجه نشدهام. روند ایجاد سؤال در گام بعدی به تلاش برای یافتن پاسخ میرسد. یک مطلب در یک کتاب را باید بارها و بارها بخوانیم تا متوجه منظور نویسندهاش شویم. به همین ترتیب علم و دانش خواننده کتاب افزایش مییابد و به دید و نگاهی دست خواهد بافت که دیگران از آن بیبهرهاند.
وقتی جوان بودید چه میخواندید؟
در زمان جوانی من، با اینکه وضع چاپ کتاب از نظر کمی به گستردگی امروز نبود، کتابهای ارزشمندی به چاپ میرسید و با این توضیح که امکانات دانشگاهی از نظر عددی بهاندازه امروز نبود اما دانشجویان ما در دانشگاهها از سطح علمی بالایی برخوردار بودند. در آن دوره مجلاتی مثل کتاب هفته منتشر میشد. کتاب هفته، هفتهنامهای از مجموعه مجلههای مؤسسه کیهان بود که احمد شاملو، فریدون مشیری و شورای نویسندگان زیر نظر محسن هشترودی آن را مینوشتند و بزرگان ادب ایران در تحریریه این هفتهنامه، مشغول به کار بودند. من هنوز مجموعهای از این هفتهنامه را در خانه دارم. از سوی دیگر چون در آن ایام تمرینات تئاتر را انجام میدادم کتابهایی را که مربوط به حوزه ادبیات دراماتیک میشدند، مطالعه میکردم.
و حرف پایانی
من سخنانم را بابیتی از حضرت حافظ به پایان میبرم:
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد/ من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
چون بر حافظ خویشش نگذاری باری/ ای رقیب از بر او یک دو قدم دورترک
این دو بیت از حضرت حافظ را به جوانان اهل مطالعه تقدیم میکنم تا بدانند همیشه با خواندن کتاب و کسب دانش میتوانند به آرزوهایی که دارند دست پیدا کنند.
نظر شما