رامین آذربهرام که ترجمه جدیدش از «ژرژ سیمنون» به تازگی منتشر شده، معتقد است که برخلاف کشورهای اروپایی که کتاب هر روز جایگاه بهتری پیدا میکند، داستانهای پلیسی و کتاب مثل گذشته در کشور ما مخاطب ندارد و جای خود را به اینترنت و ماهواره داده است.
آذربهرام در توضیح این کتاب اظهار کرد: قبل از «حماقت مگره» چهار کتاب با عنوانهای «دیوانهای در شهر»، «سایه بازی»، «کافه لیبرتی» و «مشتری شنبهها» را از ژرژ سیمنون ترجمه کرده بودم، به همین دلیل تصمیم گرفتم «حماقت مگره» را که از جذابترین آثار این نویسنده است، نیز ترجمه کنم. در این کتاب هدف شناسایی قاتل نیست بلکه تحلیل روانشناسی جنایت است.
وی ادامه داد: در این کتاب پیرزنی به کارگاه مگره مراجعه و ادعا میکند که جانش در خطر است اما پلیس پیگیر این ماجرا نمیشود و به دلیل تعلل پیش آمده، پیرزن به قتل میرسد. به نظرم داستان بسیار جذاب است و بدون شک به همین دلیل سراغ ترجمه این اثر رفتم. کارهای چاپ کتاب در زمستان ۹۴ انجام شد اما به دلایلی در اردیبهشتماه ۹۵ توزیع شد.
این مترجم در توضیح دلایل استقبال نکردن مردم از داستانهای پلیسی در سالهای اخیر گفت: داستانهای پلیسی در گذشته مخاطبان فراوانی در کشور ما داشت و این وضعیت در کشورهای اروپایی و آمریکا هنوز به همین شکل است اما متأسفانه نه تنها داستانهای پلیسی بلکه به کلی کتاب و ادبیات مخاطبان خودش را در کشور ما از دست داده و شرایط مانند گذشته نیست چراکه داستانهای پلیسی مخاطبانی با سن خاص دارد و خواندن این داستانها در کشور ما برای این گروه سنی، جای خود را به اینترنت و ماهواره داده است.
وی افزود: البته این شرایط در کشورهای اروپایی دیده نمیشود و خرید و مطالعه داستانهای پلیسی به ویژه داستانهای «ژرژ سیمنون» مخاطبان بسیار زیادی دارد چراکه در این کشورها، کتاب جایگاه خود را به خوبی حفظ کرده و هر روز به اعتبار و ارزش کتاب و مطالعه افزوده میشود.
در پشت جلد این کتاب آمده است: «ماجرای «حماقت مگره» در پاریس روی میدهد. زنی سالخورده هر روز به ادارهی پلیس میآید تا با مگره ملاقات کند. او به مگره میگوید که شخصی در غیاب او آپارتمانش را میگردد و وسایلش را جابهجا میکند. مگره به او قول میدهد که به دیدنش برود اما روز بعد جسد پیرزن در آپارتمانش پیدا میشود. مگره تحقیقات گستردهای را در پاریس و تولون آغاز میکند و درمییابد که هدف قاتل، پیدا کردن وسیلهای با ارزش در میان اثاثیه خانه پیرزن بوده است. اینجاست که پای رئیس سابق سندیکای تبهکاران تولون به میان میآید و مگره خود را با دسیسهای روبهرو میبیند که از طمع بیپایان نوع بشر حکایت دارد.»
ژرژ سیمنون نویسنده سرشناس داستانهای پلیسی در ۱۲ فوریه ۱۹۰۳ در شهر لیژ بلژیک متولد شد. سیمنون یکی از پرکارترین نویسندگان قرن بیستم بود. وی عادت داشت ساعت چهار صبح از خواب بیدار شود و شروع به نوشتن کند. این کار را تا ظهر ادامه میداد و بقیه روز را استراحت میکرد. به این ترتیب میتوانست در هر روز ۶۰ تا ۸۰ صفحه مطلب بنویسد. رمانهای او آمیزهای از پرداخت استادانه و کالبدشکافی هوشمندانه روان انسانهاست. وی ترسها، عقدههای روانی، گرایشهای ذهنی و وابستگیهایی را توصیف میکند که در زیر نقاب زندگی معمولی و یکنواخت روزمره پنهان هستند و ناگهان با انفجاری غیرمنتظره به خشونت و جنایت منجر میشود. آثار او مشتمل است بر بیش از ۲۰۰ رمان، ۱۵۰ رمان کوتاه، یک سناریو برای باله، چندین جلد زندگینامه (که نخستین آنها با عنوان خاطرات خودمانی در ۱۹۸۱ منتشر شد)، مقالات بیشمار و تعداد زیادی رمان عامهپسند که آنها را صرفاً برای کسب درآمد و با یک دوجین نام مستعار نوشته است. اما شهرت وی به واسطه ۷۵ رمان و ۲۸ داستان کوتاهی است که کمیسر مگره قهرمان آنهاست. نخستین این رمانها با نام «مسافری که با ستاره شمال آمد» (Pietr Le Letton) در سال ۱۹۳۱ و آخرین آنها «مگره و مسیو چارلز» به چاپ رسیدند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «هنوز نمیدانم. حدود ساعت ده و نیم صبح یکی از مستاجرهای طبقهی دوم میبیند که در آپارتمان او نیمه باز است. اهمیتی نمیدهد و میرود خرید. وقتی ساعت یازده برمیگردد و میبیند در هنوز باز است صدا میکند: مادام آنتوان، مادام آنتوان. خانه هستید؟ وقتی جوابی نمیشنود وارد آپارتمان میشود و تقریباً میافتد روی جسد.»
«حماقت مگره» نوشته «ژرژ سیمنون» در ۱۹۱ صفحه در قطع رقعی به بهای ۱۳ هزار و ۵۰۰ تومان با شمارگان ۵۵۰ نسخه از سوی انتشارات فرهنگ تارا منتشر شده است.
نظر شما