ناصرنصیر که دانش آموخته سینماست طی سالهای گذشته با ترجمه آثاری در زمینه شعر، تئاتر و فرهنگ شفاهی از زبانهای انگلیسی و اسپانیایی در زمینه نشر فعالیت داشته است.
پس از انتشار مجموعهای از اشعار شاعران مکزیکی با نام «پرندهای نیست، درخت میخواند»، «اشکهای آبی، اشکهای زرد» دومین تلاش ناصرنصیر در زمینه ترجمه شعر است اما این بار نه با زبان انگلیسی یا اسپانیایی بلکه ترجمه مجموعه شعری از زبان عربی به فارسی.
غسان حمدان هم در کنار ناصرنصیر کار گردآوری و ترجمه کتاب پیش رو را بر عهده داشته است.
او شاعر، نویسنده و مترجم عراقی است که تاکنون چند مجموعه از اشعار شاعران ایرانی را به زبان عربی برگردانده است و یادداشتها و نقدهایی را درباره سینمای ایران در نشریات عربی به چاپ رسانده است.
در اولین شعر «اشکهای آبی، اشکهای زرد» میخوانیم:
«ای دانشمندان و تکنسینها
بلیط سفری مجانی به آسمان را به من بدهید
که از سوی کشور غمگینم
و به نام بیوهزنان و پیرمردان و کودکانش آمدهام.
بلیط مجانی به آسمان را
به من بدهید،
زیرا به جای پول
اشک در کف دارم.
برای من جا نیست؟
پشت سفینه فضایی سوارم کنید
روی باربند
که من روستاییام و به این کار خو گرفتهام.
آزارم به ستاره نخواهد رسید
و به کهکشان بدی نخواهم کرد
فقط میخواهم
با شتاب به آسمان برسم
تا تازیانه را در دست خدا بگذارم
شاید ما را به انقلابی برانگیزد.»
کتاب «اشکهای آبی، اشکهای زرد» که نام مجموعه شعرهایی از محمد الماغوط است، با گردآوری و ترجمه رامین ناصرنصیر و غسان حمدان، در 550 نسخه، با قیمت 7500 تومان و در سال 95 از سوی انتشارات مروارید، روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما