انتشار «ناصحنامه» بر اساس روایت میرزا ذبیحالله ناصح/ نگاهی به اثری تازه انتشار در زمینه شجرهنامهنویسی
کتاب «ناصحنامه» سوابق خانوادگی و شجرهنامه فامیل فرهنگی «ناصح» در شهر بیرجند (مرکز استان خراسان جنوبی) بر اساس روایت میرزا ذبیحالله ناصح را روایت میکند.
وی ادامه داد: در این کتاب دلایل مهاجرت اعقاب این فامیل در دوره نادری از مناطق غربی ایران به نواحی خاوری کشور و کیفیت ورود به امور دیوانی، آموزشی و یا تولیت امور مذهبی در حکومت محلی قُهستان روایت شده است. این اثر که با نمودار جایابی شده اعضا در نسلهای مختلف همراه است، میتواند نمونهای مناسب برای بسط و رونق آثار آتی در حوزه نسبشناسی و شجرهنامهنویسی به شمار آید.
ناصح افزود: مباهات به نیاکان و پیشینیان و سعی در حفظ هر آنچه که ما را به نوعی مرتبط با گذشته خانوادگی میسازد، حسی طبیعی و موثر در شناسایی و حفظ بخشی از فرهنگ و هویت قومی است. در واقع میتوان چنین تلقی کرد که هویت امروزی ما میراث معاونت اجدادمان و عمدتا از ثمرات به جای مانده از آنان طی قرون متمادی مایه گرفته است.
این پژوهشگر درباره تشویق مردم به نگهداری اسناد موروثی اظهار کرد: حوزه شجرهنامهنویسی یا نسبنامهنویسی در بلوک غرب بیش از شرق مورد توجه اهل تحقیق بوده و در دانشگاهها و مراکز پژوهشی به عنوان بخشی از شاخه «تاریخ محلی» رونق دارد. برخلاف گذشته که تنظیم شجرهنامه بیشتر در بین خاندانهای مشهور و ثروتمند موضوعیت داشت، در دهههای اخیر برخی از مورخان علاقهمند به محلینگاری در پی روشهایی بودهاند که از طریق توسعه آن بتوانند اطلاعات مربوط به خانوادههای بیشتری را جمعآوری کرده و سپس در یک آرشیو اختصاصی نگهداری کنند.
وی ادامه داد: چنین آرشیوهایی که از رهگذر شکیبایی محققان مصمم و کوشا به دست میآید، برای بررسی و تحلیل ریشههای فرهنگی یک جامعه و کالبدشکافی برخی از عادات اجتماعی اقوام اهمیت زیادی داشته و مورخان را به نتایج جالب توجهی رهنمون میسازد. در تأیید این ادعا، اخیرا در اروپا مراکزی با نام (F.R.C (Family records center تشکیل شده و خانوادهها را نسبت به نگهداری اسناد موروثیشان در این مراکز تشویق میکنند.
ناصح گفت: در کشورمان تاکنون آثار معدودی در زمینه علم اَنساب منتشر شده است و مجموعا باید گفت که این زمینه از تاریخنگاری در شرایط کنونی چندان وجهه همت اهل تاریخ و مؤسسات داخلیِ مربوط نیست. حتی در دهه گذشته، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی، طرحی را با عنوان «شجره نامهنویسی» با هدف تبارشناسی و حفظ خاندانهای اصیل ایران و نهایتا تقویت انسجام ملی برای نخستین بار از طریق تهیه و توزیع محدود فرمهای مربوط به اجرا گذاشت اما ظاهرا با تغییر مدیریتها تداوم و سرانجامی نیافت.
وی بیان کرد: عدم اهتمام جدی سنت تاریخنگاری ما به حفظ و ضبط اَنساب، موجب عدم امکان ردیابی خاندانهای اصیل ایرانی پس از فتح ایران توسط اعراب شده است. شاید خصایصی چون تملک اراضی و تمکن مالی، برخورداری از نعمت سواد و خط خوش، اشتغال به امور اداری و تشکیلاتی، آشنایی با خط سیاق و امور مُلکداری و مِلکداری وفق سنت ایرانشهری و نهایتا اهتمام در تأسیس مکتبخانه و دارالحکمه را بتوان از جمله نشانههای تشخیص و تمیز خاندانهای اصیل ایرانی پس از استیلای اعراب بر کشورمان برشمرد که خوشبختانه مصادیق چندی از موارد مزبور در میان برخی از خاندانها در اقصی نقاط ایران قابل ردیابی است.
این تاریخنگار عنوان کرد: ابراهیم صهبا شاعر فقید خراسانی که تحصیلات خود را در اوایل سده حاضر در مدرسه تاریخیِ شوکتیه بیرجند (تأسیس 1286 شمسی) میگذرانده است، در کتاب «در سوگ علامه فرزان» مینویسد: «در منطقه وسیع قاینات، یک خاندان معروف فرهنگی وجود دارد که از ابتدای تأسیس مدارس شوکتیه در بیرجند، مشغول تعلیم و تربیت شاگردان مدارس بودهاند و در میان آنان، استادان دانشگاه، دبیران فاضل و آموزگاران آزموده و صحیحالعمل بسیاری وجود دارد.» نویسنده در ادامه نام 22 تن از افراد فامیل «ناصح» را که در اوایل سده حاضر در مناطق جنوبی خراسان در خدمت رسمی به فرهنگ بودهاند، برمیشمارد. (صهبا، 1358، صص 129-127).
ناصح گفت: در تأیید این ادعا در مقالهای در باب سابقه ورود آموزش نوین در شهر بیرجند، مندرج در شماره 70 از فصلنامه گنجینه اسناد مربوط به سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی آمده است: «نکتهای که در بررسی تطبیقی مدرسان و متولیان مدارس شوکتیه بیرجند با سایر مدارس متقدم ایران جلب توجه میکند، حضور پُررنگ و مشهود چندین نفر از اعضای یک فامیل و مشارکت گروهیِ آنان در اداره یا تدریس در مدارس پسرانه و دخترانه شوکتیه در شهر بیرجند و نقاط پیرامون است. بیگمان این پدیده را نمیتوان امری تصادفی دانست؛ چراکه نمونه دیگری در آن شهر یا مدارس مشابه در اقصی نقاط ایران به چشم نمیخورد و علیالقاعده دلیل آن را باید در انگیزه یا سابقهای جستوجو کرد که باعث شده عدهای در این گوشه از کویر برای این منظور، مستعد و ممتاز شده باشند. خاندان فرهنگی ناصح، نمونهای تمام عیار و مثالی عینی از این مورد محسوب میشود.»
وی افزود: نویسندگان در ادامه نام 17 تن از اعضای فامیل ناصح را که در اواخر عهد قاجار و اوایل دوره پهلوی اول در جنوب خراسان رسما اشتغال فرهنگی داشتهاند، برمیشمرند. (استادزاده زهرا و مریم، 1387، صص 43-41)
این پژوهشگر به معلمان مدرسه شوکتیه نیز اشاره کرد و گفت: شادروان دکتر محمدحسن گنجی (چهره ماندگار علمی و پدر جغرافیای نوین ایران) در کتاب «از شوکتی تا دولتی» در یادکرد خاطرات دوران تحصیل خود در شهر بیرجند در اوایل سده حاضر مینویسد: «بیشتر معلمین مدرسه شوکتیه، از فامیل ناصح بودند» (محمدرضا راشد محصل، 1388، ص244). بهعلاوه یوسف متولی حقیقی در کتاب «تاریخچه آموزش و پرورش نوین خراسان» نیز آورده است: «خاندان ناصح که از منطقهای در جنوب شرقی بیرجند برخاستهاند، از شخصیتهای فرهنگی تاریخ بیرجند به شمار میآیند.» (متولی حقیقی، 1384، ص 334)
کتاب «ناصحنامه» زیر نظر آقای دکتر محمدامین ناصح به سبک و سیاق متعارف در تبارنامهنویسی، تدوین و از سوی نشر چهاردرخت در قطع رحلی منتشر شده است. همچنین ویراست دوم «از شوکتیه تا دانشگاه بیرجند» و ویراست دوم «شکوه شرق» (راهنمای جامع دانشگاه بیرجند) نیز از همین مولف به انتشار رسیده است.
نظر شما