«اسفندیارنامه» در شهر کتاب نقد و بررسی شد
اسماعیلپور: برخی اسطورهها در مراحل تاریخی میمیرند و فراموش میشوند/ منشیزاده: اعتقادی به مرگ اسطورهها ندارم
ابوالقاسم اسماعیلپور، اسطورهشناس در نشست نقد و بررسی کتاب «اسفندیارنامه» با اشاره به این که این اثر دومین تکنگاری درباره یکی از شخصیتهای مهم و کلیدی شاهنامه به شمار میآید، گفت: اسطوره مانند نوزادی است که بزرگ میشود و پس از دوران پیری از میان میرود. برخی اسطورهها در بعضی مراحل تاریخی میمیرند و فراموش میشوند.
نثر اسفندیارنامه جذاب، ساده و دلنشین است
اسماعیلپور در این نشست گفت: کتاب «اسفندیارنامه» به من و بسیاری از پژوهشگران میآموزد که نگاه تخصصی به موضوع داشته باشیم. درباره رستم و اسفندیار کتابهای بسیاری نوشته شده و بیشتر این کتابها خلاصه داستان رستم و اسفندیار با یک مقدمه 20، 30 صفحهای است که در ادامه به معنی لغت پرداختهاند. این در حالی است که عصر کلیگویی گذشته و دیگر نمیتوان به طور کلی به شاهنامه پرداخت.
وی افزود: باید مانند مولف «اسفندیارنامه» به یک شخصیت به طور تخصصی پرداخت. در این اثر، شکافتن اسفندیار از عصر اوستایی، بر طبق متون پهلوی ساسانی و تواریخ دوره اسلامی دنبال شده است. بنابراین به گمان من بعد از «سوگ سیاوش» اثر شاهرخ مسکوب، میتوان گفت این کتاب دومین تکنگاری درباره یکی از شخصیتهای مهم و کلیدی شاهنامه به شمار میآید.
این اسطورهشناس ادامه داد: جامعیت کتاب «اسفندیارنامه» در این است که با نگاه تخصصی به یک شخصیت در ادوار مختلف پرداخته است. ویژگی دیگر کتاب، نثر جذاب ساده و دلنشینی است که خواننده را ترغیب به خواندن کتاب تا پایان آن میکند. کتاب از مسائل ساده آغاز و به مسائل ریشنهشناختی، تخصصی و عمیق میرسد. فصلبندی اثر بسیار مناسب است و از اسفندیار، روئینتنی آن، داستانهای متعددی که درباره اسفندیار وجود دارد و... مطالب دیگری را در برمیگیرد.
اسطورهها در برههای از تاریخ میمیرند!
اسماعیلپور بیان کرد: کتاب باقری، افقهای دیگری از شخصیت اسفندیار را به خواننده ارائه میکند که قبلا با آن آشنا نبودیم. برداشت، نگاه و دیدگاه مولف در جای جای کتاب قابل لمس است. مولفان دیگری که درباره اسفندیار تالیفی انجام دادند، غافل از این بودند که درباره این شخصیت در متون تاریخی پس از اسلام تحقیق کنند در حالی که تصویری که محققان کهن ما از شخصیتهای شاهنامه ترسیم میکنند در تاریخ طبری و برخی آثار فلسفی سهروردی دیده میشود. دکتر صدیقیان اثری در شاهنامهشناسی با عنوان «فرهنگ حماسی اساطیری ایران» تالیف کرده که تمام شخصیتهای شاهنامه مانند فریدون، سیاوش و ... را در تمام متون فارسی و عربی بعد از اسلام را فهرست کرده است.
وی افزود: برخی محققان و پژوهشگران شخصیتهای اسطورهای را تنها در متون پهلوی و اوستایی رصد میکنند، در حالی که متون کهن تاریخی اسلامی ما حاوی مطالب مفیدی در حوزه اسطورهشناسی و شاهنامهشناسی است. از طرفی ما در اسطورهشناسی به تحول اساطیر قائل هستیم و معتقدیم اسطوره صامت و ثابت نیست؛ اسطوره مانند نوزادی است که بزرگ میشود و پس از دوران پیری از میان میرود. برخی اسطورهها در بعضی مراحل تاریخی میمیرند و فراموش میشوند.
مخالف مرگ اسطورهها هستم
منشیزاده در بخش دیگری از این نشست عنوان کرد: وقتی کتاب را بررسی میکردم متوجه شدم برخی فصلهای پایانی آن لاغر است که به نظرم میتوان این فصلها را گسترش داد و یا در بخشهای دیگر ادغام کرد.
وی افزود: اصطلاحات و واژگانی که مولف به کار برده بسیار دلچسب است اما با چند واژه مانند لجستیک، استراتژیک، ژرفساخت چندان خوشایند نیست. در عین حال نمیدانم چرا کلمه سپاسگزاری را «سپاسگذاری» نوشتهاند. آیا عمد خاصی از این نوع نوشتن دارند یا خیر؟ گرچه برای من هر دو صورت درست است زیرا دکتر معین نیز همین گونه کلمه سپاسگذاری را نوشته است.
این زبانشناس بیان کرد: برخلاف دکتر اسماعیلپور، بنده اعتقاد ندارم که اسطورهها از بین میروند بلکه فکر میکنم آنها تغییر شکل میدهند و به شکلهای دیگری نمود پیدا میکنند و همواره بخشی از خودشان را به ما نشان میدهند.
منشیزاده با اشاره به داستان رستم و اسفندیار گفت: در واقع در زیر لایههایی که فردوسی در شاهنامه تنیده، دو قطب را میبینیم. یک جامعه پائینمدار که هم یادآور جامعه ساسانی و حمله اعراب بعد از آن است و در قطب دیگر رستم است که اهل دین و آئین خاصی نیست. وی در واقع فرد آزادهای است که جز سربلندی مردم و ایران چیزی نمیخواهد و چون مردم به او اعتماد دارند حاضر نیست به راحتی اسیر اسفندیار شود و همواره میگوید: اگر اسیر تو شوم به مردم چه بگویم؟ و برای خود ناراحت نیست. جالب اینکه وقتی دو قطب به هم نزدیک میشوند سرنوشتشان در هم میپیچد.
پاسخ به پرسشها انگیزه نوشتن اسفندیارنامه بود
باقری نیز در این نشست گفت: بخش مهمی از فرهنگ امروز با پیشینه فرهنگی ما ارتباط دارد. وقتی به ماههای سال نگاه میکنیم میبینیم یکی از این ماهها اسفند است. همچنین در فرهنگ عامه، اسفند بسیار شناخته شده و دارای اهمیت است.
وی ادامه داد: گاهی برخی دانشجویان از من میپرسیدند آیا ماه اسفند با آن اسفندی که ما برای دفع بلا استفاده میکنیم یکی است و با هم ارتباطی دارند؟ و پرسشهایی از این نوع که دانشجویان زبان و فرهنگ عمومی، زبانشناسی تخصصی و به ویژه رشته تاریخ مطرح میکردند. یافتن پاسخ برای برخی پرسشها زمان میبرد و به ناچار بر آن شدم که پاسخ این پرسشها را مکتوب کنم.
هفتخوان رستم آشناتر از هفتخوان اسفندیار
محمدخانی نیز گفت: اسفندیار یکی از شخصیتهایی است که در شاهنامه بسیار درباره آن بحث شده و به معنی آفریده پاک و مقدس است. اسفندیار در داستانهای ملی ما به عنوان پسر گشتاسب و رویینتن مطرح بوده است و در اوستا به عنوان قدیمیترین منبع نامش ذکر شده است.
وی افزود: در شاهنامه چند داستان مهم داریم که یکی از آن هفتخوان اسفندیار است که در کتاب «اسفندیارنامه» نیز به آن پرداخته شده و از داستانهای معروف ادبیات کهن فارسی است اگرچه هفتخوان رستم در اذهان ما بیشتر آشناست و شاید کمتر نام هفتخوان اسفندیار را شنیده باشیم.
معاون فرهنگی موسسه شهر کتاب ادامه داد: داستان رستم و اسفندیار از داستانهای مهم شاهنامه است که برخی آنرا شاهداستان شاهنامه نامیدند و نقطه اوج حماسه را در این داستان میدانند و برخی آن را ایرانیترین داستان شاهنامه برمیشمرند. دکتر اسلامی ندوشن نام آن را داستانِ داستانها نهاده است.
محمدخانی با اشاره به برخی از شاعران اظهار کرد: به اسفندیار در شعر بسیاری از شاعران بزرگ از جمله رودکی، عنصری، فرخی سیستانی، سعدی، نظامی، خاقانی، امیرمعزی، سنائی پرداخته شده است. مولف در کتاب «اسفندیارنامه» آنچه باید درباره این شخصیت بدانید در مدخلهای مهم ارائه میکند. باقری در اثر خود به اسفندیار در متون تاریخی، داستانی و متون پهلوی اشاره کرده است. خاندان و بستگانش را شرح داده و به بررسی رابطه اسفندیار و داریوش نیز پرداخته است.
نظر شما