لطفا در ابتدا بفرمایید علل اقبال مردم طی سالهای اخیر به مطالعه کتابهای روانشناسی عامهپسند با رویکرد مثبتاندیشی چه بوده است؟
اگر در سایت آمازون جستوجو کنید میبینید که همواره جزو پرفروشترین کتابهای سالهای اخیر در آمریکا و انگلیس کتابهای حوزه روانشناسی بوده و این سالها کتابهایی که عنوان «خودیاری» دارد مورد استقبال مردم قرار گرفته است. مطالعه کتابهای روانشناسی با موضوع خودیاری از سال 60 و 70 میلادی در دنیا رواج یافت اما این روند با فاصله در ایران رخ داد و اکنون چندین سال است که کتابهای روانشناسی که موضوع خودیاری دارند مورد توجه قرار گرفته است.
این موضوع چندین علت دارد؛ نخست اینکه آگاهی مردم درباره اینکه علم میتواند به آنها کمک کند افزایش یافته چون در قدیم مردم برای حل مشکلاتشان به اعتقادها و خرافات متوسل میشدند اما امروز دانش و آگاهی جهانی افزایش پیدا کرده و دیگر مانند گذشته نیست. اکنون نسبت به 20 سال گذشته میزان مراجعات به روانشناسان و مشاوران بیشتر شده است و البته یکی از راههایی که افراد میتوانند باعث بهبود خود و زندگیشان شوند استفاده از کتابهای خودیاری است.
به هر حال وقتی فرد به مشکلی برخورد میکند و احساس میکند میتواند با مطالعه اینگونه کتابها برخی از مشکلات سطحی خود را حل کند روی به مطالعه این کتابها میآورد. به همین دلیل است که طی سالهای اخیر کتابهای روانشناسی که به موضوعاتی چون موفقیت مالی، مشکلات فردی، احساس رضایت از زندگی، تربیت فرزند و... میپردازند مورد توجه واقع شده است. چندین سال است که کتابهای تربیت فرزند در میان پرفروشترین آثار بوده چرا که امروزه به دلیل همان افزایش آگاهی روشهای تربیتی جدید مورد توجه والدین قرار گرفته است.
گفته میشود که میزان مطالعه این کتابها در ایران بیشتر از سایر کشورهایی است که این کتابها در آن تالیف میشود. آیا این موضوع قابل استناد است؟ نکته دیگر اینکه درست است بگوییم که ایرانیان این کتابها را بیشتر به دلیل احساس نارضایتی از زندگی خود میخوانند؟
این نظر چندان قابل استناد نیست و اگر ما بخواهیم درباره این موضوع علمیتر صحبت کنیم باید به دادههایی تکیه کنیم آنچه که مشخص است این است که نتایج جستوجو در سایت آمازون در سال 2015 نشان داده که در میان 100 کتاب برتر پرفروش کتابهای روانشناسی همواره قرار داشته است. حتی خاطرم هست که سال گذشته کتابی درباره سلامت جسمی و رژیم تغذیه تا مدتها جزو 10 کتاب برتر در آمازون بود.
البته پیش میآمد که اگر سیاستمدار معروفی خاطرات خودش را منتشر کرده بود این کتابها را کنار میزد و در صدر فروش قرار میگرفت اما به هر حال همواره کتابهای روانشناسی در کنار رمانها مورد اقبال مردم بودهاند. از سوی دیگر آگاهی اجتماعی جامعه غربی نسبت به جامعه ما بیشتر است ما هنوز فرق بین مشاوره، روانشناس و روانپزشک را نمیدانیم و حتی فیلمهای سینمایی و تلویزیونی ما از چنین مشکلی رنج میبرند با این وجود یکی از دلایل دیگر استقبال مردم از کتابهای روانشناسی نارضایتی فردی است که در جامعه ما وجود دارد.
میزان پایین شادی در جامعه باعث شده تا افراد برای رفع مشکلات خود بیشتر به کتابهای روانشناسی روی بیاورند. مساله دیگر بالا بودن هزینه مراجعه به روانشناسان در ایران است این در حالی است که مراجعه به روانشناس در خارج از کشور شامل هزینههای بیمه میشود اما در ایران اگر کسی بخواهد 10 جلسه پیش مشاوره برود باید متقبل هزینههای سنگینی شود. اینجاست که افراد ترجیح میدهند تا با استفاده از کتابهای روانشناسی و مثبتاندیشی برخی از مشکلاتشان را مرتفع کنند. نکته دیگر پایین بودن اعتماد به نفس عمومی در جامعه ماست که میزان بالای عملهای جراحی زیبایی، استفاده از لوازم آرایشی و برندینگ مصداق آن است.
یکی دیگر از مسایل این حوزه میزان کم آثار تالیفی به ترجمه است. غلبه ترجمه بر تالیف در کتابهای روانشناسی عامهپسند چه تبعاتی دارد؟
به هر حال میزان کتابهای تالیفی مناسب در حوزه روانشناسی با رویکرد مثبتاندیشی بسیار کم است چون در خارج از کشور اگر فردی دو سال از وقت خود را صرف نگارش کتابی بکند هزینههای زندگیاش تامین میشود اما در کشور ما گاهی مولفان حتی با داشتن 30 جلد کتاب هم نمیتوانند هزینههای زندگی خود را تامین کنند اما در کشور ما اینگونه نیست و افراد تنها برای عشق و علاقه و تعهد خود کتاب تالیف میکنند. از سوی دیگر اعتماد به نفس عمومی در جامعه ایران پایین است و اگر کتاب خوبی هم در حوزه روانشناسی نوشته شود مردم ما از آن استقبال نمیکنند و همین کتابها را اگر افراد غیرمعروفی در خارج از کشور بنویسند قطعا استقبال مخاطبان ایرانی از آن کتاب بیشتر خواهد بود چون ما فکر میکنیم که اگر یک کتاب روانشناسی را نویسنده خارجی نوشته باشد بهتر است و راهکارهای بهتری به ما خواهد داد.
آسیبهای کتابهای ترجمهای روانشناسی عامهپسند چیست؟
این موضوع آسیبهای متعددی را به همراه دارد همانطور که میدانید ترجمه کتاب در ایران تخصص ویژهای نمیخواهد و بیشتر افراد با سطح کمی از دانستن زبان انگلیسی کتاب ترجمه میکنند بدون اینکه اعتبار علمی کتاب را مدنظر داشته باشند. تخصص کم مترجمان موجب شده تا اغلب ترجمه کتابها اشتباهی صورت بگیرد چون مترجم توانایی ترجمه برخی از اصطلاحات تخصصی را ندارد و نظارتی هم روی فرایند ترجمه صورت نمیگیرد. این در حالی است که اگر اعتبار علمی کتاب بالا و مترجم هم متخصص باشد میتوان کتابهای برجسته روانشناسی را ترجمه و در اختیار مخاطب قرار داد. اشراف نداشتن مترجم به مباحثی که ترجمه میکند میتواند موجب شود که گاهی مطالبی که با فرهنگ ما مناسب نیست ترجمه شود.
به طور مثال درباره مشکل جنسی، ازدواج و غیره نگاه ما با غربیها متفاوت است اما در برخی از کتابهای روانشناسی میبینیم که همان نگاه به صورت مستقیم ترجمه و خواننده در اجرای آن راهکارها دچار سردرگمی میشود. یکی از مشکلاتی که کتابهای روانشناسی مثبتاندیشی که از آمریکا ترجمه میشوند به آن مبتلا است این است که فرهنگ آنها رقابتی، فردگرا و متکی به پول است و در واقع در فرهنگ آمریکایی موفقیت در گرو رسیدن به پول است. این رقابتطلبی صرف باعث افزایش ابتلای افراد به اختلالات افسردگی و اضطراب میشود. مثلا علیرغم اینکه در دهههای اخیر از نظر مالی و رفاه وضعیت کشورهای پیشرفته بهتر شده اما در کنار آن اختلالات افسردگی، اضطراب افزایش یافته است.
نویسندگانی چون آنتونی رابینز، برایان تریسی که کتابهای زیادی از آنها در ایران ترجمه شده تاکید زیادی روی این مساله میکنند. از نظر آنها موفقیت آنقدر مهم است که به خاطر آن حتی باید قورباغه را هم قورت بدهیم! اما در مقابل آن نویسندگانی چون دکتر وین دایر هم هستند که موفقیت را امری درونی میدانند. جالب است بدانیم وین دایر در کتابهایش اشارههایی به عرفای بزرگ از جمله مولانا داشته است. مساله دیگر این است که ناشران کتابهای روانشناسی به ویژه در رویکرد مثبتاندیشی به صورت تجاری به بازار نگاه میکنند. بیشتر مواقع ناشر به محتوای اثر کاری ندارد و همین که کتاب بتواند مجوز چاپ بگیرد و از سوی مخاطب هم مورد توجه واقع شود برایش کافی است چون در شرایط فعلی ناشران به سختی روی پای خود ایستادند و تامین هزینههای چاپ کتاب برای آنها در اولویت قرار دارد.
گفته میشود که کتابهای روانشناسی عامهپسند در ایران واقعگرا نیست و بیشتر به دنبال تصویرسازیهای بیهوده برای مخاطبان است. آیا این موضوع درست است؟
در کشور ما مفهوم مثبتاندیشی درست فهمیده نشده است چون مثبتاندیشی باید سطحبندی شده و براساس مخاطب تعریف شود. مفاهیمی که عرفای بزرگ ما مطرح میکنند خیلی عمیقتر از مطالبی است که در کتابهای مثبتاندیشی مطرح میشوند و بسیاری از این مفاهیم برای عموم مردم غیرقابل درک و پذیرش است. من معتقدم که مثبتاندیشی از آمریکا شروع نشده بلکه از شرق و عرفان شرقی آغاز شده است. بسیاری از مفاهیم مطرح شده در روانشناسی مثبتاندیشی مثل پذیرش در مفاهیم عرفانی با عمق بسیار بیشتری مطرح شده است.
مثلا یکی از رویکردهای روانشناسی به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد کاملا از مفاهیم عرفان شرقی الگو برداری کرده است اما نکته مهم این است که با توجه به سطح مخاطب مطالب باید ارایه شود. مثلاً شما نمیتوانید به یک دانشآموز دبستانی مفهوم انتگرال را آموزش دهید. مثلاً مفهوم پذیرش که در مثبتاندیشی مطرح میشود همان مفهوم رضا در عرفان ما است. بالاترین مرحله رضا این است که نسبت فرد با خدا مثل نسبت مرده با مرده شور است. یعنی اینکه فرد خود را کاملا در اختیار خدا قرار میدهد همانطور که مرده کاملا در اختیار مرده شور است. یعنی هر اتفاقی به هر شکلی برای ما میافتد بپذیریم اما پذیرش کامل این مساله برای عموم مردم دشوار است و فرد هر چه رشد معنوی بیشتری کرده باشد توانایی بیشتری در رسیدن به این مرحله از پذیرش یا رضا خواهد داشت.
مشکل دیگری که در کتابهای مثبتاندیشی وجود دارد این است که مطالب کاملا ساده شده و سطحی مطرح میشوند مثلا اینکه در کتاب قانون جذب میگوید که تو هر چیزی میخواهی میتوانی به دست آوری و بسیاری از افراد میگویند این حرفها خزعبلات است مگر میشود فرد بتواند به همه خواستههایش برسد. من در طول سالها این همه خواسته داشتم اما به هیچکدام از آنها نرسیدم. نکتهای که باید گفت است که شرایط زیادی برای خواستن یا همان دعا کردن وجود دارد که به دلیل عدم اشراف کامل نویسنده به این مفاهیم آن را به صورت سطحی بیان میکند. در صورتی که پایهها و مقدمات زیادی قبل از اینکه خواستهای داشته باشیم وجود دارد که امکان بیان آن در این مجال وجود ندارد. اما خلاصه آنکه به نظر من کتابهای سحطی مثبتاندیشی نه تنها اثر مثبتی بر خواننده ندارد بلکه باعث بدبینی به این مفاهیم میشود.
و سخن پایانی ...
در پایان لازم میدانم این نکته را عرض کنم که مثنوی معنوی دریایی از مفاهیم مثبتاندیشی است که امیدوارم بزرگان ما کتابهایی به زبان ساده استخراج کرده تا خوانندگان عادی بتوانند از آن مفاهیم استفاده کنند. یکی از غزلیات بینظیر شمس که به نظر من به اندازه چندین جلد کتاب مثبتاندیشی مفاهیم ناب دارد را به شما تقدیم میکنم.
هله نومید نباشی که تو را یار براند / گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا / ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها / ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد / نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر / تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او / نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد / بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش / به کی ماند به کی ماند به کی ماند به کی ماند
هله خاموش که بیگفت از این می همگان را / بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
در این باره بیشتر بخوانید:
نظر شما