کتاب «ذبیح روحالله» که به خاطراتی از حاج اسماعیل رضایی، مشهور به «طیب» میپردازد، از سوی نشر فاتحان منتشر شد.
در مقدمه این کتاب درباره چگونگی نوشته شدن این کتاب میخوانیم: «چهرهی خسته و رنجور علیاکبر رضایی حاکی از تحمل سختیهایی بود که به او تحمیل شده بود. برای او صحبت کردن دربارهی زندگی شهیدی که پنجاه سال قبل به جوخهی اعدام طاغوت سپرده شده بود، کار سادهای نبود. شنیده بودم علیاکبر هنگام تیرباران پدرش پنج سال بیشتر نداشته. احساس میکردم اگر سر این زخم کهنه و قدیمی باز شود، به راحتی مرهمی برای آن پیدا نخواهد شد. اما در اولین برخورد احساس غلطم را فراموش کردم. آقا علیاکبر با رویی باز و گشاده با من برخورد کرد و همچنان که دستان مرا به گرمی میفشرد، مرا به سمت یک میز دو نفره در گوشهای از رستوران هدایت کرد. حتی برای لحظهای لبخند از لبان آقا علیاکبر جدا نمیشد. خودم را معرفی کردم و از کاری که میخواستم انجام دهم، برایش توضیحات مختصری دادم. بعد آگاهی از نیتم، با آرامش منحصر به فردی اجازهی گفتگو داد. مقدمهی گفتگو از شروع زندگی شهید رضایی آغاز شد. آقا علیاکبر؛ پسر بزرگ شهید رضایی بود.»
«ذبیح روحالله» از جمله آثاری است که در جریان «کنگره ملی ده هزار شهید اصناف و بازار» به کوشش سازمان بسیج اصناف و بازاریان منتشر شده است. این کتاب در دو بخش تدوین شده است. بخش نخست به خاطراتی از زمان تولد تا هنگام آشنایی و ارتباط شهید رضایی مشهور به «طیب» با حضرت آیتالله روحالله خمینی میپردازد و بخش دوم به وقایعی که پس از 15 خرداد رخ داد توجه دارد.
در صفحه 65 کتاب، در خاطرهای به نام «تحول روحی طیب» میخوانیم: «شهید عراقی خاطرهی جالبی در مورد علت دگرگونی طیب دارد. این خاطره نشان میدهد که طیب به دلیل ارادت به امام خمینی و روحانیون، اقدام به نصب عکس امام بر روی عَلَم خود نمود. پیام امام خمینی که از طریق حاج مهدی عراقی به گوش طیب رسید، او را دچار چنان تحولی نمود که دست از جان شسته، برای دفاع از امام و اسلام به میدان آمد.»
شهید عراقی میگوید: «برای دیدن مرحوم طیب، رفتیم و گفتیم که ما منزل آقا (امام خمینی ره) بودیم. آنجا به مناسبتی صحبت شد و اسم طیب وسط آمد. بچهها گفتند؛ این دستهای که ما میخواهیم روز عاشورا راه بیاندازیم، ممکن است اینها بیایند، نگذارند و به هم بزنند. آقا (امام خمینی) فرمودند؛ نه. اینها علاقهمند به اسلام هستند و اینها هم اگر روزی یک کارهایی کردهاند، آن عرق دینیاش بوده. روی حساب تودهایها و کمونیستها و اینها آمدهاند یک کارهایی کردهاند. اینها کسانی هستند که نوکر امام حسین علیهالسلام هستند. در طول سال همهی فکرشان این است که محرّمی بشود، عاشورایی بشود و به عشق امام حسین سینه بزنند، خرج کنند، چه بکنند و از این حرفها. خاطر جمع باشید.
مرحوم طیب جواب داد؛ اینها عید هم میخواستند از ما استفاده بکنند. شما خاطرجمع باشید. تا حالا چندین بار سراغ ما آمدهاند و ما جواب رد به آنها دادهایم. حالا هم همین جوره. همانجا دست کرد یک صد تومانی داد به پسرش اصغر و گفت: میروی عکس حاجآقا را میخری، میبری تو تکیه که به علامتها بزنی.»
«ذبیح روحالله» را انتشارات فاتحان با شمارگان سههزار نسخه، قطع رقعی، 144 صفحه و به بهای 80هزار ریال منتشر کرده است.
نظر شما