بهاره رهنما میگوید: هر وقت میخواهم به ماجرای نویسندگی در زندگی خودم فکر کنم به یاد انتخاب لورکا و اصرارش برای نوشتن میافتم. البته من آنقدر آدم بزرگی نیستم که خودم را با لورکا مقایسه کنم و امیدوارم کسی نگوید، چرا خودش را با لورکا مقایسه کرده است؛ این فقط یک تمثیل بود!
ما درباره شما با شخصیتی مواجهیم که در کنار فعالیت جدی در تئاتر، سینما و تلویزیون درزمینه نویسندگی هم فعال است و برخلاف بسیاری از همکارانش در دنیای تصویر در این عرصه کارهای باکیفیتی از خود ارائه کرده است. شما چگونه توانستهاید این هماهنگی را در وجودتان ایجاد کنید؟
شاید بسیاری از مخاطبان ندانند اما من بهیکباره تصمیم به نویسندگی نگرفتم. من از 10 سالگی بین اینکه نویسنده شوم یا بازیگر، مردد بودم. من در تمام این سالها نوشتن را رها نکردم و عاشقانه ادامهاش دادم. تا امروز بهقدری نوشتهام که اگر میخواستم کتابی در قالب مجموعه داستان منتشر کنم، در 16سالگیام باید این اتفاق میافتاد. در دبیرستان که بودم در ایام تعطیلات تابستان پدرم مرا برای کارآموزی نزد عباس معروفی میبرد. در آن دوره مجله «گردون» منتشر میشد. آن زمان اولین داستانم را که کمی حرفهای بود با عنوان «کریس مس مبارک آقای پاول» نوشتم. آن داستان با موضوع صلح برای همه بچههای دنیا نوشته شده بود. چون ماجرای نویسندگی برای من در لحظه اتفاق نیفتاده و از زمانی که سن و سال خیلی کم داشتم تا امروز با من همراه است، آهسته و پیوسته به اینجا رسیده و نرم نرمک پیشرفت کرده است.
چرا در همه این سالها وجه بازیگری بهاره رهنما بیش از نویسندگیاش مورد توجه قرار گرفت؟
خوب نویسندگی یک کار درونی است.
البته معمولاً نویسندهها بهسرعت بازیگران در جامعه شناخته نمیشوند...
این حرف را قبول دارم. من از همان سالی که در فیلم «افعی» بازی کردم، یک نویسنده تازهکار بودم. آدمهایی هم که در آن سالها کارهایم را برای نخستینبار خواندهاند تا نظر بدهند، امروز حضور دارند و تاریخ نوشتن آن آثار هم موجود است. تقریبا 15 سال پیش بود که با جعفر مدرس صادقی دیداری داشتم. ملاقات با او خط فکری مهمی را در زندگیام رقم زد تا اگر روزی تصمیم بگیرم همه کارهایی را که امروز انجام میدهم، رها کنم دست از نوشتن برندارم. امروز هر وقت میخواهم به ماجرای نویسندگی در زندگی خودم فکر کنم به یاد انتخاب لورکا و اصرارش بر نوشتن میافتم. البته من آنقدر آدم بزرگی نیستم که خودم را با لورکا مقایسه کنم و امیدوارم کسی نگوید چرا خودش را با لورکا مقایسه کرده است؛ این فقط یک تمثیل بود!
با این توضیح اگر قرار باشد بین بازیگری و نویسندگی یکی را انتخاب کنید، نویسندگی را انتخاب خواهید کرد؟
همه کسانی که با من گفتوگو کردهاند و مرا میشناسند میدانند که چقدر عاشقانه تئاتر را دوست دارم، اما اگر قرار باشد روزی بین بازی در تئاتر و نویسندگی یکی را انتخاب کنم، شک نکنید نویسندگی را انتخاب خواهم کرد.
اگر از فردا مجبور شدید این انتخاب را در مقام عمل اجرایی کنید...
به کناری خواهم نشست و نویسندگی را ادامه خواهم داد. این عشقی است که تا امروز در بُعد وسیع موردتوجه قرار نگرفت وگرنه از کودکی با من همراه بود. من یکشبه تصمیم به نویسندگی نگرفت یا مدیر برنامههایم به من نگفت: «حالا بیا یک کتاب بنویس تا ببینیم چطور میشود؟». آنهایی که اهلفن هستند، احتمالا این موضوع را تائید خواهند کرد که بهاره رهنما در جایگاه یک نویسنده زن دهه پنجاهی در جامعه نویسندگان پذیرفته شده است. هرچند همه کارهایم تحسین نشد، چون واقعا همه نوشتههایم خوب نبود، درست مثل همه نویسندهها که همه کارهایشان در سطح بالا نیست.
بهنظر شما فعالیت بازیگران (بهعنوان خواننده یا نویسنده) و خوانندگانی (بهعنوان بازیگر و نویسنده) که امروز به چهرههای شناختهشده (البته در صنف خودشان برای جوانان) تبدیلشدهاند، در اموری که تخصص و نه استعدادش را ندارند، تا چه اندازه باعث گلآلود شدن آب شده و پیشداروی عجولانه برای مخاطبان شده است؟
البته که ورود افراد غیرمتخصص به کارهایی که بیش از همه به تخصص نیاز دارد، مشکلاتی را ایجاد میکند اما من بهعنوان بازیگری که نویسندگی را بهطورجدی دنبال میکند، نگران خودم نیستم. بیشتر نگران کسانی هستم که به خدشهدار شدن اعتبار خودشان فکر نمیکنند. این افراد با انجام کارهایی که در آن تخصص ندارند، ماندگار میشوند؟ نه، بهزودی فراموش خواهند شد. همیشه میگوییم سینما مثل ارتش میماند. بهنظر من ادبیات خیلی سختگیرتر از سینما است. ممکن است برخی افراد بتوانند در ادبیات عامهپسند برای مدت کوتاهی حضور داشته باشند، اما بدون تخصص هیچگاه بهعنوان نویسندگان بدنه جدی نمیتوانند خودشان را به جامعه اهل مطالعه تحمیل کنند. البته من در این قسمت نمیخواهم از کسی نام ببرم چون خودم را از بسیاری از نویسندگان پایینتر میدانم. ما نویسندگان زنی داریم که در طول سه یا چهار سال 300 کتاب نوشته است. چنین کسی در جریان عامهپسند نویسنده بهحساب میآید؛ آدمهای بیربط، فیک و کسی که میخواهد برای خودنمایی بنویسد، قطعا ماندگار نخواهد شد. هیچ هنری اجازه نمیدهد که کسی بدون تخصص و توانمندی بخواهد، بماند. البته در دنیای تصویر ممکن است کسی بتواند برای مدت کوتاهی دیگران را گول بزند، اما در نهایت آنجا هم نمیتوانند ماندگار شوند.
نکته مهمی که شاید برای مخاطبان این گفتوگو جالب باشد، اتفاقی است که درباره بهاره رهنما چه در صحنه و چه در عالم نویسندگی افتاده است. شما سالها است که در عرصه بازیگری، نویسندگی و علاوه بر آن کارهای خیرخواهانه فعالیت مستمر دارید. در این میان ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا پسازاین همه سال کار در عرصههای مختلف هنوز هم با عشق علاقه روی صحنه میروید، نمایشنامه و داستان مینویسید و در فعالیتهای خیرخواهانه پیشقدم هستید؟
بهنظر من بسیاری از ما زود خسته میشویم و فکر میکنیم به نهایت آنچه میتوانستهایم رسیدیم. شاید همین استمرار در کار یکی از مهمترین دلایلی باشد که در فضای مجازی به آدمهایی مثل من همیشه توهین میشود. برخی از ما فکر میکنیم تنبلی حکمی جاری است که همه باید از آن پیروی کنند و اگر کسی از آن تبعیت نکرد، شایسته توهین و ناسزا شده است. چند روز قبل در یکی از جدیدترین توهینها یک نفر گفته بود که «این زن...سفیر هموفیلیها و دیابتیهاست، در 6 رشته هم در دانشگاه درس خوانده، کلاس داستاننویسی هم دارد. از اینهمه پول درآوردن خسته نشدهای؟». کارهایی که بهنظر این آدم مرا شایسته توهین کرده است، احتمالا در هر جامعه دیگری بهعنوان یک امتیاز تلقی میشود، اما متأسفانه اینجا باعث فحش خوردن میشود. چرا تلاش زیاد مرا نمیبینند؟ یکبار نشد که یک نفر بگوید تو در میان بازیگران ایران لااقل از همه بیشتر تلاش کردی، درس خواندی و کارت را درزمینه نویسندگی بهطورجدی پی گرفتی. امروز که با شما صحبت میکنم با بسیاری از کسانی که بهطورجدی کارهایم را نقد میکردند، دوستی دارم و درباره ایرادات کارم چه در عرصه بازیگری و چه در عرصه نویسندگی سؤال میپرسم، اما گاهی توهینها، دشنامها و فحاشیها به خودم و عزیزانم، مرا دلگیر میکند.
در پایان درباره آثاری که در زمینه کتاب بهتازگی روانه بازار نشر کردهاید و در آینده منتشر خواهید کردید، توضیح دهید...
پارسال کتاب شعری را با نام «زن باران» روانه بازار کردم. البته به هیچ عنوان ادعایی در عرصه شعر ندارم، اما چون دخترم علاقهمند بود که این آثار در قالب کتاب منتشر شود، آنرا ارائه دادم؛ این کتاب را نشر «نگاه» منتشر کرد. جدیدترینم کارم رمانی جنایی عاشقانه (جنایی روانشناسانه) با نام «سارا سرخ بود» است. چهار نمایشنامهام به نامهای «غبار»، «با من بستنی میخوری»، «چشمهایی که مال توست» و «تو دهنتو میبندی یا من» را نشر «مروارید» زمستان گذشته، در قالب یک مجموعه روانه بازار کرده است. اینرا هم بگویم که برای نمایشنامه «تو دهنتو میبندی یا من» امسال نامزد جایزه پروین اعتصامی شدم.
نظر شما