یکشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۸
دژاکام: معلمان سینما نمایشنامه خواندن را بد می‌دانند

امیر دژاکام معتقد است که متأسفانه در حال حاضر معلمان تئاتر به بچه‌ها نمایشنامه خواندن را توصیه نمی‌کنند و معلم‌های سینما نمایشنامه خواندن را برای بچه‌های سینما بد می‌دانند، در حالی‌که در طول تاریخ، ساختارها و اَشکال درام‌های گوناگون، ساختارهای سینمایی و آموزش بازیگری تأثیرات زیادی بر سینما گذاشته‌اند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- علی نامجو: با مروری بر تاریخ معاصر هنر نمایش در ایران، درمی‌یابیم که از دوره قاجار بود که جریان نمایشنامه‌نویسی به شیوه امروزی، در کشورمان آغاز شد. از آن زمان تاکنون، نمایش‌های گوناگون و به‌یادماندنی در ایران اجرا شده‌اند که برخی‌شان از زبان‌های دیگر به فارسی گردانده شده‌اند. ازاین‌رو در «خبرگزاری کتاب ایران» پرونده‌ای گشوده‌ایم تا در آن به بررسی وضعیت و چالش‌های موجود در جریان نمایشنامه‌نویسی به‌ویژه آثار تألیفی بپردازیم. «ایبنا» در این پرونده، به سراغ فعالان عرصه نمایش رفته و دیدگاه‌هایشان را در قالب گفت‌‌وگو بیان کرده است. امیر دژاکام، نویسنده، کارگردان، بازیگر و مدرس دانشگاه در این پرونده با ما سخن گفته و نظرات خود را به شکل مفصل، درباره نمایشنامه‌نویسی در تئاتر امروز ایران مطرح کرده است. به دلیل حجم بالای گفت‌و‌گو و عدم امکان حذف هیچیک از بخش‌های آن به دلیل اهمیت موضوعات مطرح شده، آن‌را در دو بخش تقدیم علاقه‌مندان این حوزه کرده‌ایم که شرح بخش نخست آن‌را در ادامه می‌خوانید.
 
به‌نظر می‌رسد بخش عمده نمایش‌هایی که امروز در سالن‌های معروف تئاتر روی صحنه می‌روند، یا مربوط به نمایشنامه‌های ترجمه‌شده هستند یا آثار اقتباس‌شده از نمایشنامه‌های خارجی. اگر با این مقدمه موافق هستید، چه دلایلی را در تحققش مؤثر می‌دانید؟
 
در ابتدا باید گفت که ارائه پاسخ کامل به این سؤال با دو واژه بله و خیر ممکن نیست و رسیدن به پاسخی دقیق به تبیین و تحلیل نیازمند است. ما در عرصه‌های مختلف وجوه گوناگونی از نمایشنامه‌نویسی را مشاهده می‌کنیم که هر کدامشان بنا به دلایلی همچون ضرورت‌های اجتماعی، ضرورت‌های زیبایی‌شناسانه و ضرورت‌های تجاری تجلی پیدا کرده است. در این‌ بین، نکته قابل‌تأمل شمارگان یک‌هزار و 100 نسخه تا سه هزار کتاب‌های نمایشنامه است که شاید با تعداد دانشجویانمان در رشته‌های مختلفِ هنرهای نمایشی در دانشگاه‌ها برابری کند. به‌نظر من یکی از اشکالات عمده‌ای که ما در حوزه تئاتر با آن دست‌ به‌ گریبان هستیم، خوانده نشدن نمایشنامه‌ها است.
 
به باور شما تأثیرات و احتمالا مشکلات حاصل از خوانده نشدن نمایشنامه‌ها چه خواهد بود؟
 
گونه‌ها، پایه‌ها و مایه‌های اصلی تئاتری در درام نهفته است. وقتی شما «هملت ماشين» هاينر مولر را می‌خوانید با گونه‌ای از تئاتر آشنا می‌شوید که در زمان خواندن «دشمن مردم» هنریک ایبسن آن نوع تئاتر را نخواهید شناخت. وقتی نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» را می‌خوانید، قطعا با تئاتری متفاوت با آنچه در نمایشنامه «دایره کنتاکی» هست، آشنا خواهید شد. حالا این نمایشنامه را در کنار یک نمایشنامه ایرانی همچون «کارنامه بندار بیدخش» بهرام بیضایی و «کارنامه بندار بیدخش» را کنار «در مه بخوان» مرحوم اکبر رادی بگذارید. هرکدام از این چند نمایشنامه‌ای که برایتان نام بردم، در خود تئوری متفاوتی از تئاتر را نهفته دارند. وقتی نمایشنامه خوانده نمی‌شود ما عملا با  این تئوری‌ها آشنا نمی‌شویم. یکی دیگر از اشکالات درک واقعی اجتماعی (نه درک حقیقی اجتماعی) است که می‌گوید مطالعه کردن تو را به‌جایی نمی‌رساند، بلکه راه‌های کوتاه‌تری مثل نمونه‌هایی که در اطرافت می‌بینی، وجود دارد که از طریق آن‌ها می‌توانی موفق شوی؛ متأسفانه نمونه‌های واقعی اجتماعی، جوانان دانشجو را از کتاب خواندن بازداشته است.

دلیل دیگری که براساس آن دانشجویان، نمایشنامه‌ها را مطالعه نمی‌کنند، این است که استادان محترم در رشته‌های مختلف نمایش، خواندن نمایشنامه‌ها را توصیه نمی‌کنند. خاطرم هست که آقای سمندریان همیشه در هر کلاسی که به‌عنوان مدرس حضور داشتند، نمایشنامه خواندن را به دانشجویان توصیه می‌کردند. فرقی هم نمی‌کرد که چه درسی را تدریس کنند. حتی سرِ کلاس سینما هم بر خواندن نمایشنامه تأکید می‌کردند. جالب است بدانید که در سینما نمایشنامه خواندن تأثیرات مثبتی دارد. این دو هنر از هم جدا نیستند، اما متأسفانه در حال حاضر معلمان تئاتر به بچه‌ها نمایشنامه خواندن را توصیه نمی‌کنند و معلم‌های سینما نمایشنامه خواندن را برای بچه‌های سینما، بد می‌دانند در حالی‌که در طول تاریخ، ساختارها و اَشکال درام‌های گوناگون، ساختارهای سینمایی و آموزش بازیگری تأثیرات زیادی بر سینما گذاشته‌اند. اما متأسفانه چون استادان سینما، ادبیات دراماتیک را در وسعت کامل خودش به‌طور کامل نمی‌شناسند، نمایشنامه خواندن را برای دانشجویان سینما بد می‌دانند. بر‌اساس آنچه گفته شد، ضرورت‌های واقعی اجتماعی، عدم توصیه استادان تئاتر، منع کردن استادان سینما، دلایل عمده پایین آمدن شمارگان کتاب‌های نمایشنامه در هر سه حوزه ترجمه، تألیف و اقتباس شده است.
 
اگر بخواهید به علت اصلی پایین آمدن عناوین و شمارگان آثار تألیفی در حوزه نمایشنامه‌نویسی اشاره کنید، چه خواهید گفت؟
 
یکی از دلایل بروز این وضع (شکست این نمایشنامه‌ها) نظر استادان تحصیل‌کرده در فرنگ به‌صورت سنتی در کشور بوده است. کسانی که در کشورهای اروپایی درس خوانده‌اند و با مدرنیته آشنا شده‌اند، یک نظر را کاملاً به‌صورت سنتی دنبال می‌کنند و آن نظر این است که ما نمایشنامه‌نویس ایرانی نداریم.
 
چرا؟
 
این گروه چون فقط با نمایشنامهنویسان خارجی آشنا هستند، احساس می‌کنند ما نمایشنامه‌نویس ایرانی نداریم. در حالی‌که به‌نظر من ما امروز در کشور خودمان نمایشنامه‌نویسانی داریم که اگر آثارشان ترجمه شود، در دنیا حرف‌های زیادی برای گفتن  دارند. البته من چهار نفر را می‌شناسم که آثارشان یا در داخل ایران ترجمه و چاپ‌شده یا در خارج از کشور توسط مترجمی به زبان انگلیسی ترجمه شده و یک انتشارات خارجی آن‌را چاپ کرده است.
 
می‌توانید از میان این نمایشنامه‌نویسان چند نفر را نام ببرید؟
 
بله، دکتر سیمین امیریان یکی از کسانی که دو جلد از آثارش در خارج از ایران ترجمه شده و از سوی یک موسسه انتشاراتی خارجی به چاپ رسیده که خوشبختانه تأثیرات خوبی هم در سطح جهانی داشته است. آثار خانم نغمه ثمینی و محمد یعقوبی هم به زبان انگلیسی ترجمه شده  و به چاپ رسیده است. در این میان باید گفت که ما می‌توانیم آثار برخی از نمایشنامه‌نویسان را دوست داشته باشیم یا برعکس اما نمی‌توانیم این نویسندگان را نادیده بگیریم. متأسفانه برخی از استادان که در خارج از کشور تحصیل کرده‌اند بنا به عدم آشنایی‌شان، می‌گویند ما نمایشنامه‌نویس ایرانی نداریم، اما براساس آنچه گفتم این نظر، رأی کاملا غلطی است چون مبنای علمی ندارد. این نگاه، یکی از دلایلی است که باعث ایجاد بدبینی بین دانشجویان نمایش شده و به آن‌ها تلقین می‌کند که نمایشنامه‌های ایرانی ضعیف‌اند و با آثار جهانی غیرقابل مقایسه‌اند. این نگرش همچنین این ذهنیت را القاء می‌کند که همه آثار ترجمه‌شده آثار بسیار بزرگی است، در حالی‌که باید گفت نه همه آنچه در عرصه نمایشنامه به فارسی ترجمه شده بلکه برخی از آثار ترجمه‌شده که جهانی هستند و نوشته نمایشنامه‌نویسان شاخص‌اند، آثار بزرگی هستند.
 
اگر بخواهیم این موضوع را در حوزه عمل و عرصه واقعی پی بگیریم، اوضاع چگونه خواهد بود؟
 
در این شرایط و با فرض بر اینکه یک نمایشنامه‌نویس توانسته باشد از پیش‌داوری‌های حوزه نظری پیرامون نمایشنامه‌نویسی در ایران عبور کند، نمایشنامه‌اش نوشته شود و حالا قرار باشد آن اثر روی صحنه اجرا شود، به‌ویژه درباره آثاری که به موضوعات روز و مشکلات امروز و اکنون ما در جامعه پرداخته باشند، با محدودیت و ممیزی روبه‌رو خواهند شد. اگر این آثار بخواهند از گزند ممیزی در امان باشند، باید به‌گونه‌ای نوشته شوند که در توصیف اوضاع‌ و احوال جامعه همه‌چیز را خوب و منظم نشان دهند. جالب است بدانید که در چنین حالتی اصلا امکان ندارد که نمایشنامه به وجود بیاید.
 
با این توضیح، ممکن نیست هیچ نمایشنامه‌ای بر پایه توصیف نظم و هماهنگی و آرامش در جامعه پدید بیاید؟
 
نه. نخستین شرط پدید آمدن نمایشنامه و فیلمنامه این است که چیزی در جامعه از مدار خودش خارج شده باشد، عادی نباشد و از تعادل خارج شده باشد. این‌ها محورهایی بود که اجمالا به لحاظ نظری می‌شد، آن‌را موردنظر قرار داد. از شما می‌خواهم مرا کمک کنید تا بتوانم در این‌باره سایر نکات را بشکافم.
 
برخی از دوستان تئاتری که در این پرونده با ما همراه بودند، در صحبت‌هایشان عاملی به نام همگرایی را یکی از مهم‌ترین دلایل دیده شدن آثار نوشته‌شده در دهه 40 و 50 در زمینه نمایشنامه‌نویسی معرفی کردند و با تأکید بر وجود آثاری قوی با سطح فنی بالا در آن دوره، نبود همگرایی در عصر حاضر بین اهالی تئاتر را دلیل دیده نشدن نمایشنامه‌های تألیفی معرفی کردند و بر این اساس نبود آثار فنی با سطح کیفی بالا در تئاتر امروز را به‌طورکلی رد کردند. شما با این نگاه موافق هستید؟
 
اجازه دهید در ابتدا مقدمه‌ای را مطرح کنم و پس‌ از آن به این سؤال پاسخ دهم. ما در کشورمان دو نسل نمایشنامه‌نویس داریم که در این عرصه نام‌های بزرگی هستند و هر دوی این گروه‌ها آثاری را خلق کرده‌اند که در قله‌های ادبیات نمایشی ایران قرار گرفته است. قطعا بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، اکبر رادی، محمود استاد محمد، بهمن فرسی، عباس نعلبندیان، بیژن مفید و اسماعیل خلج فارغ از تقسیم‌بندی‌های سیاسی و غیرسیاسی نمایشنامه‌نویسانی هستند که تأثیر خودشان را در این کشور به‌جا گذاشته‌اند. گروه دیگر، نمایشنامه‌نویسان جدید ما هستند که امروز شانه‌به‌شانه درام‌نویسان بزرگ جهان در حال حرکت هستند. محمد رحمانیان صرف‌نظر از تقسیم‌بندی‌های سیاسی، آثاری دارد که فوق‌العاده هستند و بسیار زیبا و قدرتمند نوشته شده‌اند. من  به‌هیچ‌عنوان در حال تبلیغ کسی نیستم، اما ایشان را از قدرت‌های درام‌نویسی کشورم می‌دانم، محمد چرمشیر هم همین‌طور. در کنار این دو نغمه ثمینی هم به‌عنوان یکی از چهره‌های نمایشنامه‌نویسی دوره جدید شناخته می‌شود. خانم دکتر سیمین امیریان در آثاری چون «منو گربه پری» یا نمایشنامه «خوب دیگه چی می خوای؟» واقعاً شانه‌به‌شانه درام‌نویسان بزرگ جهان در حال حرکت است. نکته جالب درباره این نسل، ترجمه برخی از آثارشان به زبان انگلیسی در خارج از ایران است. این آثار در کشورهای دیگر خوانده می‌شوند و برخی از آن‌ها حتی روی صحنه رفته‌اند. شما نمی‌توانید کسی مثل حسین کیانی یا علیرضا نادری را انکار کنید، حالا می‌خواهید موافق یا مخالف دیدگاه‌هایشان باشید؛ ما نمی‌توانیم این نسل را انکار کنیم. من از هرکدام از این افراد حداقل سه اثر و یا پنج کار خوانده‌ام. این افراد نمایشنامه‌نویسانی هستند که به کار خودشان مسلط بوده و در آن مهارت دارند.
 
پس چه اتفاقی می‌افتد که برخی مدام به دهه 40 و 50 اشاره می‌کنند و از نویسندگان نمایشنامه در دوره حاضر نامی نمی‌برند؟
 
ما در جامعه تئاتری گروهی را داریم که رأی ندارند. برای مثال در انتخاب بازیگر اگر همه بگویند این بازیگر خوب است، آن‌ها هم تأیید می‌کنند، اما وقتی یک بازیگر ناشناخته می‌آید، چون این افراد اغلب رأی ندارند، نمی‌توانند درباره‌اش چیزی بگویند. کسی که رأی دارد، می‌گوید این بازیگر خوب است و پای نظرش هم می‌ایستد. اوضاع درباره نمایشنامه‌نویسی هم به همین منوال است. چون یک تاریخ بر این‌که فلان نویسنده خوب است، شهادت داده، افراد بدون رأی، این نظر را تکرار می‌کنند اما من صاحب‌رأی هستم و به موضوعی که مطرح می‌کنم، ایمان دارم. اگر قرار باشد دانه به دانه نمایشنامه‌های این افراد را نام ببریم، به این نتیجه خواهیم رسید که درام‌نویسان بزرگ و ماندگار کشور ما هستند، در تاریخ خواهند ماند و تاریخ درباره آن‌ها شهادت خواهد داد. البته آثاری دارند که کمی ضعیف است، اما آثاری هم دارند که بسیار قوی است. ایوب آقاخانی درام‌های بسیار خوبی دارد. آخرین نمونه‌ای که از او دیدم  نمایشنامه «زنانی که به بزها خیره شده‌اند» نام داشت. او در آن اثر، موضوعی را جسورانه مطرح کرده بود که تا امروز کسی در ادبیات نمایشی ما به آن نپرداخته است. حتماً در میان نمایشنامه‌نویسانِ نسل جوان، کسانی حضور دارند که می‌شود درباره آن‌ها سخن گفت. به‌ هر روی، اگر ما صاحب‌رأی باشیم، کلمه را بشناسیم و درباره ادبیات دراماتیک جهان مطالعه کرده باشیم، می‌توانیم بگوییم که در ایران درام‌نویسان بزرگی داریم یا نداریم و من بنا به این دلایل آثار این افراد را قبول دارم یا ندارم. در این‌صورت رأی ما براساس استدلال‌های عقلی خودمان است و رأی و نظری برآمده از دهان‌بینی نخواهد بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها