شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۰
سعیدی: مصاحبه در تاریخ‌شفاهی بازجویی از افراد نیست/ ارائه تصویر اسطوره‌ای از راویان اشتباه است

علی‌اصغر سعیدی، دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به این‌که تاریخ شفاهی بازجویی از افراد نیست، گفت: آثاری که با تکیه بر تاریخ شفاهی در حوزه تاریخ اقتصاد عصر پهلوی منتشر کردیم مبتنی بر همان نقل‌قول‌ها و سخنی بود که در عالم واقع وجود داشت و تصویری اسطوره‌ای از آنها نساختیم زیرا قصدمان این نبود که بگوییم این افراد سرمایه‌دار، استثمارگر یا غیرمذهبی بودند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- تاریخ شفاهی یکی از شیوه‌های گردآوری تاریخ معاصر است. تاریخی که از سه عنصر مصاحبه‌گر، مصاحبه‌شونده و ضبط‌ صوت تشکیل شده است. تعریف تاریخ شفاهی از سوی فعالان آن در ایران مشخص است اما رویکرد آن چندان مورد اتفاق‌نظر نیست. شاید این تنوع نظر به این دلیل باشد که تاریخ شفاهی ابزاری برای دستیابی به اطلاعات تاریخی در میان رشته‌های مختلف است. این اطلاعات تاریخی می‌تواند تاریخ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باشد.

دکتر علی‌اصغر سعیدی یکی از پژوهشگرانی است که با تکیه بر تاریخ شفاهی به گفت‌وگو با صاحبان صنایع و تجار ایران عصر پهلوی پرداخته است. افرادی که سعیدی به گفت‌وگو با آنها پرداخته، چهره‌های شاخصی در حوزه اقتصاد هستند که از جمله می‌توان به رضا نیازمند اشاره کرد. این کتاب‌های تاریخ اقتصاد با رویکرد تاریخ شفاهی از استقبال خوبی برخوردار شده است. سعیدی برخلاف سایر فعالان تاریخ شفاهی به چالش در گفت‌وگو و راستی‌آزمایی در این حوزه اعتقاد ندارد. ضرورت پرداختن به تاریخ اقتصاد، جلب‌ اعتماد مصاحبه‌گر، روش‌شناسی تاریخ شفاهی، بازتاب آثار منتشر شده در میان جامعه علمی از نکاتی است که دکتر سعیدی بیان کرده است.

لطفا به عنوان پرسش نخست بفرمایید چرا سراغ تاریخ‌شفاهی اقتصاد عصر پهلوی رفتید؟

زمانی که در رابطه با تز دکترا با موضوع «موانع جامعه‌شناختی اقتصاد بازار ایران معاصر در دوره بعد از اصلاحات ارضی تا پایان جنگ تحمیلی (تا پایان دولت هاشمی)» مطالعه می‌کردم، پس از مشورت با استادان راهنما و برخی محققان شناخته‌شده مانند دکتر احمد اشرف و دکتر وحید شیروانی به روایت‌هایی برخوردم که در طرح تاریخ شفاهی هاروارد از سوی حبیب لاجوردی با برخی از اعضای اصناف ایران گفت‌وگو شده بود. در میان این گفت‌وگوها اسنادی وجود داشت که این اسناد با روایت‌های رسمی وضعیت اقتصاد ایران در عصر پهلوی مطابقت نمی‌کرد. به عبارتی این اسناد تقریبا با روایت‌های موجود متفاوت و گاه متضاد بود. این مساله توجه‌ام را جلب کرد و به این نتیجه رسیدم که تحقیقات موجود درباره اقتصاد معاصر کافی نیست. برای دستیابی به یافته‌های بیشتر به تدریج سراغ تاریخ شفاهی رفتم، شیوه‌ و رهیافتی برای دسترسی به مطالعات تاریخی وجود دارد و متوجه شدم که این نوع مطالعات نه تنها به صورت ملی درآمده است بلکه در کشورهای غربی بسیاری از تحقیقات جدید با استفاده از این روش بنا نهاده شده است. بنابراین تلاش کردم پس از به اتمام رساندن پایان‌نامه دکترا به تهیه آرشیو تاریخ شفاهی اقتصاد ایران بپردازم و با مسئولان اقتصادی آن عصر که کم‌وبیش در ایران و خارج از کشور در دسترس بودند، گفت‌وگو و روایت آنها را از تاریخ اقتصاد ایران به روش مصاحبه‌های ساختاریافته گردآوری کنم.

در تاریخ شفاهی زمانی که شما با فردی مصاحبه می‌کنید در واقع تصویری از زندگی‌ وی ارائه می‌دهید. این ارائه تصویر از طریق مصاحبه و با یک تصویر کیفی متفاوت است شاید نیاز باشد در مطالعات مختلف از روش‌های کیفی استفاده کنید. اگرچه مصاحبه لزوما یک روش تاریخ شفاهی به شمار نمی‌آید، زیرا در تاریخ شفاهی از روایت‌ تاریخی فرد به ویژه روایتی که درباره خود فرد و رویدادی که در آن حضور داشته، پرسیده می‌شود. وقتی گفتارها به صورت مکتوب درمی‌آید، روایت گفتاری است که متفاوت با اسنادی است که به آن اسناد متقن می‌گویند. اگرچه یک نوع منابع تاریخی نیز به شمار می‌آید. این شیوه در گذشته به شکل سفرنامه‌نویسی، خاطرات خودنوشت و بیوگرافی مشاهده می‌شد که جزو منابع شفاهی بودند و تبدیل به منابع نوشتاری شدند. این شیوه مصاحبه باعث شد به سمتی بروم که بتوانم حقایقی فراتر از آنچه در عالم واقع موجود بود در رابطه با کنش‌گرای اقتصادی به دست بیاورم. این استفاده از تاریخ شفاهی به این دلیل بود به طور مثال در هیچ تاریخ و اثر مکتوبی درباره یک کنشگر (اقتصادی، اجتماعی،سیاسی) مذهبی و روشنفکر، درباره شخصیتش نمی‌توانید گفتاری بیابید بلکه با روایات می‌توانید این شخصیت‌ها را ترسیم کنید.
 
در آثاری که از شما منتشر شده، چهره‌های (نیازمند، لاجوردی، ایروانی، خسروشاهی و ...) شاخص‌هایی از اقتصاد عصر پهلوی هستند؛ چهره‌هایی که می‌توانیم بگوییم جلب اعتماد آنها بسیار دشوار است. بنابراین می‌خواهیم بدانیم دکتر سعیدی چگونه توانسته این کنشگران اقتصادی را به گفت‌وگو فرابخواند؟

این پرسش شما پرسش بسیار به جایی است، زیرا پیدا کردن و جلب اعتماد این افراد همان‌طور که اشاره کردید کار دشواری است از جمله سخت‌ترین گردآوری روایت‌های تاریخی، روایت کنشگران اقتصادی است و اگر شما کتابشناسی یا روایت‌شناسی‌های ایران را در عرصه اقتصاد مشاهده کنید متوجه خواهید شد که کمترین اطلاعات درباره کنشگران اقتصادی وجود دارد. زمانی که شروع به تحقیق و مطالعه درباره کنشگران اقتصادی کردم، شاید معدود روایت‌های موجود در این زمینه روایت حبیب ثابت و سه روایت مربوط به خاندان لاجوردی بود که روایت لاجوردی‌ها در مجموعه تاریخ شفاهی هاروارد از سوی حبیب لاجوردی با پدرش، محمود لاجوردی، عموهایش اکبر لاجوردی و قاسم لاجوردی درباره اتاق بازرگانی انجام شده بود. البته لاجوردی‌ها تنها از جنبه سیاسی زندگی خود سخن گفته و بیشتر مطالب‌شان درباره فعالیت‌هایی بود که در اتاق بازرگانی داشتند و حوادثی که در آستانه انقلاب به وقوع پیوسته بود.

درباره شرکت‌ در فعالیت‌های سیاسی سخن روشنی وجود نداشت. به عبارتی جمع این روایت شاید 20 صفحه نباشد، اندک بودن اطلاعات حاکی از این است که کنشگران اقتصادی به سختی روایت خود را بیان و به دشواری اعتماد می‌کنند. بنابراین جلب اعتماد برای گفت‌وگو با کنشگران اقتصادی بسیار مهم است و در این زمینه چند راه برای جلب اعتماد افراد برای حضور در یک گفت‌وگوی تاریخ شفاهی وجود دارد. نکته مهم در اعتمادسازی این است که شما به طرف شخصی بروید که فعالیت اقتصادی‌اش به پایان رسیده است. این نکته به واسطه شیوه تاریخ شفاهی به مصاحبه‌گر آموزش داده می‌شود که به سمت افرادی بروند که در سال‌های پایانی زندگی خود به سر می‌برند و جمع کردن روایت آنها اولویت دارد. زیرا ممکن است با درگذشت فرد بخش مهمی از روایت تاریخ از میان برود. از طرفی هنگامی که افراد در سال‌های پایان زندگی وارد مصاحبه می‌شوند، تقریبا محافظه‌کاری را کنار می‌گذارند و این خودداری از محافظه‌کاری می‌تواند به دلیل اعتمادی باشد که به فرد مصاحبه‌گر پیدا می‌کند.
 
عامل دوم اعتماد این است که مصاحبه‌گر که به جمع‌آوری روایت کنشگر پرداخته از چه سازمانی مأمور انجام این کار شده است. من این روایت‌ها را چه در ایران و چه در خارج از کشور با عنوان استاد دانشگاه که صاحب یک موقعیت علمی و بی‌طرفانه بودم در زمان حضور در انگلستان به عنوان یک محقق دانشگاه لندن سراغ این طرح رفتم و موسساتی که به من مجوز گفت‌وگو با کنشگران را داده بودند موسسات معتبری بودند. عامل دیگری که برای جلب توجه مصاحبه‌شونده به کار گرفتم بستن قراردادی بود که بر طبق آن مصاحبه‌ها در کتابخانه دانشگاه لندن آرشیو می‌شد. برای جلب اعتماد کنشگران حاضر بودم با مصاحبه‌شونده‌ها قراردادی ببندم که عین همان قرارداد از سوی دانشگاه لندن با من بسته شده بود. این بستن قرارداد توجه آنها را جلب می‌کرد و اگر راضی نبودند از بیان روایت خودداری می‌کردند و یا می‌توانستند هر وقت که بخواهند روایت آنها منتشر شود و یا به هر شکلی که انتظار داشتند، روایت‌ آنها نگهداری شود. در حالی که در طرح تاریخ شفاهی هاروارد برخی مصاحبه‌شونده‌ها تاکید کردند که گفت‌وگوی آنها تا زمان حیات‌شان منتشر نشود اما در مصاحبه‌هایی که من انجام دادم این مورد پیش نیامد و افرادی که به آنها مراجعه کردم از انتشار روایت‌ خود رضایت داشتند. این عوامل دلایلی برای اعتمادسازی با مصاحبه‌شونده بود که توانستم با چهره‌ شاخصی درباره اقتصاد ایران معاصر گفت‌وگو کنم.
 
مرحله بعد زمانی بود که این روایت‌ها منتشر می‌شد و خوشبختانه استقبالی که از «موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی زندگی و کارنامه حاج محمدتقی برخوردار»، «موقعیت تجار و صاحبان صنایع در دوره پهلوی: سرمایه‌داری خانوادگی خاندان لاجوردی»، «موقعیت صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی: زندگی و کارنامه‌ی علی خسروشاهی» و «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت دکتر رضا نیازمند» شد اعتماد بیشتری را در گام‌های بعدی به دنبال داشت. به عبارتی چاپ این آثار و رضایت راویان نوعی انباشت اعتماد را در ادامه کار به وجود آورد که امیدوارم این انباشت اعتماد ادامه پیدا کند زیرا آثاری که منتشر کردیم مبتنی بر همان نقل‌قول‌ها و سخنی بود که در عالم واقع وجود داشت و تصویری اسطوره‌ای از آنها نساختیم. زیرا قصدمان این نبود که بگوییم این افراد سرمایه‌دار استثمارگر یا غیرمذهبی بودند و یا انواع اتهاماتی که جامعه روشنفکر به ویژه چپ‌گرا به آنها نسبت می‌دادند. ما تلاش کردیم این نگاه را کاهش دهیم و این دیدگاه در آثار ما نباشد بلکه روایت مستندی را منعکس کنیم. این رویکرد باعث می‌شود که اعتمادسازی‌ها بیشتر شود و افراد در پروژه‌های بعدی راحت‌تر روایت‌شان را در اختیار ما بگذارند.
 
 با توجه به اشاره‌ای که به طرح تاریخ شفاهی هاروارد کردید می‌خواهیم بدانیم وقتی دکتر سعیدی در مقابل یک کنشگر اقتصادی قرار می‌گیرد دایره اطلاعاتش به عنوان مصاحبه‌گر تا چه میزان فراتر از مصاحبه‌گران طرح تاریخ شفاهی هاروارد یا دانشگاه کلمبیاست؟ برخی معتقدند لاجوردی در طرح هاروارد در مقابل بعضی مصاحبه‌شونده‌ها از اطلاعات کافی برخوردار نبود. البته این انتقادها بیشتر در ایران انعکاس داشت.

افرادی که این انتقادها را مطرح کردند کسانی هستند که به سختی و مشکلات کار وارد نیستند. معمولا جلسه‌ای که با یک کنشگر اقتصادی برگزار می‌شود، ممکن است این کنشگر یا روشنفکر در اذهان عمومی جایگاه ویژه خودش را داشته باشد اما مصاحبه تاریخ‌شفاهی بازجویی نیست برخی این تصور اشتباه را دارند. البته اگر فردی تاریخ را به خوبی بداند بسیار به روند مصاحبه کمک می‌کند اما این یک اشتباه است که می‌گویند فردی که تاریخ اقتصادی را بسیار خوب می‌داند، بهتر می‌تواند از مصاحبه‌شونده اطلاعات دریافت کند در حالی که به نظر من این دانستن تاریخ مشکلی را حل نمی‌کند و چندان نقشی در بیان روایت کنشگر ندارد. حتی ممکن است این دانستن بر روند مصاحبه اثر سوء داشته باشد. زیرا ممکن است در چنین مصاحبه‌گری و در روند مصاحبه به فرد بینشی بدهید که وقتی روایت خودش را بیان می‌کند به او بگویید که این روایت اشتباه است به همین دلیل امکان دارد این واکنش کل فضای مصاحبه و روایت را به هم بزند.

در حالی که اصل کار در یک مصاحبه تاریخ‌شفاهی چنین است که مصاحبه‌گر اجازه دهد کنشگر آن چیزی را که مهم می‌داند بیان کند نه آن چیزی که ما مهم می‌دانیم. برخی دوستان من نیز اشتباه فکر می‌کنند و در انتقاد به کتاب «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت دکتر رضا نیازمند» می‌گویند چرا از یک دریا چند قطره برداشتی! در پاسخ باید بگویم اولا ما نمی‌دانیم که او دریاست یا نه؟ بلکه آن دریا خودش باید بگوید که دریاست یا خیر. ما نمی‌توانیم درباره مطلبی در یک مصاحبه سخن بگوییم زیرا این وارد شدن از یک فضای معرفت‌شناسی و روش‌شناسی نیمه‌ساختار یافته به روش مصاحبه ممتد و ساختار یافته فضای فرد را به هم می‌زند و ممکن است، فرد واکنش نشان بدهد و تمایلی به ادامه بحث پیدا نکند.

شما وقتی با فردی صحبت می‌کنید و روایتش را مثلا از ملی شدن صنعت نفت و ... می‌پرسید قصد دارد تنها نظر او را بدانید یا اینکه نظرش را درباره دیگران جویا شوید. آن فرد نظرش را می‌گوید و بیش از آن شما نباید توقع داشته باشید. برای روشن شدن مطلب برایتان مثالی بزنم، در طرح تاریخ شفاهی هاروارد تیمسار آزمون رئیس دادگاه مصدق، مقابل ضیاء صدقی قرار گرفت و روایت خودش را از آن دوره بیان کرد این در حالی بود که ضیاء صدقی از طرفداران مصدق به شمار می‌آمد و آزمون این نکته را می‌دانست. تیمسار هرچه می‌خواست درباره مصدق گفته و نظر خود را بیان کرده بود. در پایان مصاحبه وی از صدقی می‌پرسد مطمئنی طرفدار مصدق بودی؟ صدقی در پاسخ می‌گوید بله طرفدار مصدق هستم. آزمون می‌گوید چرا در مقابل سخنان من هیچ واکنشی نشان ندادی. صدقی می‌گوید چون این روایت شما بود و اینجا صحنه بازجویی نیست که من با شما وارد بحث و گفتگو شوم. برای ما مهم است که نظر شما را درباره رویداد تاریخی که مدت‌ها از آن گذشته جویا شویم.

بنابراین روایت افراد، قصه آنهاست، اگر این قصه به یک حدیث نفس تبدیل شود و فرد امیال و آرزوهایش را بازگو کند، بسیار مطلوب است زیرا فرد سخنانی را از طرف خودش بیان می‌کند. اگر پشیمان شده و نظرش تغییر کرده و در طول تاریخ به نظرات دیگری رسیده باشد ما نباید در آن روایت دخل و تصرفی انجام دهیم که این رابطه میان‌اذهانی است و اینکه فکر کنیم در یک جلسه گفت‌وگو به حقیقت می‌رسیم یک خیال بیشتر نیست اما مساله‌ای نیز به لحاظ روانشناسی وجود دارد که باید بگویم بحث‌های روایت‌محور که در یک کتاب از قول شخصی بیان می‌کنیم و یا اسنادی که بیرون می‌آید نگاه‌شان به لحاظ معرفت‌شناسی در خود این روایت‌ها نیست بلکه در بیرون از این روایت‌ها هست. منظورم این است که اعتبار آنها برمی‌گردد به وفاقی که عالمان (جامعه علمی) درباره آن دارند. اگر عالمان، خوانندگان فرهیخته یا سایر محققان آن روایت را بپذیرند مانند روایت رضا نیازمند و مدیریتش در مس سرچشمه، برخوردش با شاه یا همکاری‌اش با علینقی عالیخانی (و ادعایی که نیازمند درباره نقش پررنگ در توسعه صنعت خصوصی داشته) بپذیرند باید عالمان آن را قبول کنند و اگر نپذیرند مستند و معتبر نیست.

بنابراین روایت تاریخ شفاهی، بیان یا گزارش افراد از زندگی خودشان است که گزاره‌ها و روایت‌ها را حقیقت می‌پندارند. راویان این سخنان را حقیقی می‌دانند در حالی که حقیقت روایات بستگی به دیگران دارد که این روایت را حقیقی بدانند یا خیر. امکان دارد در یک دوره‌ای این روایت‌ها مورد استقبال قرار گیرد اما در برهه دیگری زمانی که روایت جدیدی می‌آید این روایات را از صحنه خارج کنیم. علم هرمونوتیک، فهم ما از روایات جمعی و جاری است و می‌تواند در طول زمان تغییر کند. جمعی ممکن است این روایت‌ها را در یک دوره بپذیرند و حتی امکان دارد این روایت فراموش شود. در صورتی که روایت دیگری به میان بیاید. یا اینکه با اتفاق نظر عالمان این روایت رد شود و روایت دیگری را منطقی‌تر بداند. همه این موارد بستگی به وفاق عالمان دارد نه به دلیل شیوه‌ای که آن‌را جمع‌آوری می‌کنیم. یعنی ما به‌دلیل برداشت شخصی وارد یک بحث و گفت‌وگو شویم و یا زمانی که برداشت جزئی‌تری از تاریخ شفاهی در مصاحبه با نیازمند داشتم روایت دیگری را با وی مطرح می‌کردم که به حقیقت نزدیک‌تر بود. به نظم این حرف درستی نیست حداقل تا جایی که من روش‌شناسی تاریخ شفاهی را در غرب و کشورهای توسعه یافته مطالعه کردم چنین نبوده است.
 
بنا بر آنچه از سخنان شما برداشت کردم پس نباید بپرسم که شما تا چه حد به راستی‌آزمایی در روایت‌های تاریخ شفاهی اعتقاد دارید؟ زیرا در دیدگاه شما تاریخ شفاهی روایت‌محور است؟

اساسا این روایت‌ها مثل یک متن تاریخی می‌ماند و شما ممکن است این متن تاریخی را از هردوت یا از منبع دیگری مانند آبراهامیان و یا از فریدون آدمیت یا روایت‌های گردآوری شده بنده بخوانید. این متن‌ها در خود اصالت و اعتبار ندارند بلکه اصالت را عالمان (جامعه علمی) به آن می‌دهند زیرا من به عنوان مصاحبه‌گر در باره روایت آنها شک نمی‌کنم و این‌گونه می‌پندارم که آنچه آنها می‌گویند راست و درست است اما خوانندگان فرهیخته و محققان باید راستی و درستی متن‌ها را تعیین کنند. آنها ممکن است در یک دوره‌ای برخی روایت‌های تاریخ شفاهی را درست بدانند اما در یک دوره‌ای کتابی منتشر می‌شود مانند کتاب «خاطرات شعبان جعفری» که وقتی منتشر شد عموما این کتاب را تشخیص ندادند و وفاقی روی گفته‌های آن نبود. همچنین کتاب «معمای هویدا» تالیف عباس میلانی چندان مورد استقبال واقع نشد. اگرچه میلانی بحث‌های بسیار خوبی را مطرح کرده بود اما اختلاف‌نظر بسیاری درباره چهره ارائه شده از هویدا وجود داشت. با این حال مولف نکته بسیار خوبی را مطرح کرده و گفته بود این نگاه من به هویداست که ممکن است مورد موافقت شما نباشد. اما آنچه در این میان مهم است نگاه جمع عالمان است که آن‌را تایید یا رد می‌کنند.

قصدم این است که بگویم راست یا دروغ روایت تاریخ شفاهی به بیرون برمی‌گردد نه به درون آن. زیرا فرد وقتی روایتی را از زندگی شخصی خودش بیان می‌کند قطعا آن را راست می‌پندارد وقتی رضا نیازمند می‌پندارد که راست می‌گوید این سایران هستند که تشخیص می‌دهد نیازمند روایت منطقی را بیان می‌کند یا خلاف واقعیت است. از طرفی برخی خاطرات مانند کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست»، امروز در جامعه ما در مقابل «یادداشت‌های علم» چندان مورد وفاق عالمان نیست و متن تاریخی به شمار نمی‌آید و حتی در تحقیق‌های تاریخی چندان مورد استناد قرار نگرفته است. اما در مقابل «یادداشت‌های علم» چه در خارج و چه در داخل مورد استناد فراوان محققان و پژوهشگران قرار می‌گیرد. منظورم این است که این عالمان(جامعه علمی) هستند که یک روایت را تایید یا رد می‌کنند و این تایید با گذشت زمان مشخص می‌شود و ممکن است اثری در طول زمان تایید یا ابطال شود.
 
 نظرتان درباره تاریخ شفاهی زنان چیست؟ با توجه به نگارش مقاله «تاریخ شفاهی زنان (تجربه زیسته همسران شهدای جنگ)» تالیف مشترک شما، فرخنده ایلخان، دکتر سوسن باستانی و نوع نگاهی که به نقش زنان در جنگ تحمیلی داشتید.

در مقاله‌ای که از سوی بانو ایلخان درباره حضور زنان در جنگ تحمیلی نوشته شده بود، توجه به این موضوع مهم است که مولف همسر شهید است که در این مقاله هم مسئولیت و هم طرح آن و مقبولیتش به مولف برمی‌گردد. با این حال به نظر می‌رسد که بسیاری از روایت‌ها درباره حضور زنان در جنگ وجود دارد، همان‌طور که متوجه هستید برخی از روایت‌ها نیز ناگفته یا مخفی می‌ماند. در این مقاله موضوع قابل توجه بررسی حضور زنان خارج از پیروی از مردان در جنگ به شکل منتقدانه است. اگرچه در این مقاله زنان را بخشی از جنگ به شمار می‌آورد که بخش زیادی از جنگ را بر دوش می‌کشیدند. به ویژه اگر شما اندیشه‌های جیمز کُلمن را مطالعه کرده باشید، بحثی تحت عنوان یکی‌انگاری دارد که درباره تضاد منافع است. درباره جنگ هر کشور عامل یا منافع خودش را دارد به فرض مادر، فرزند و ملت هر کدام یک منافع دارند اما لزوما منافع آنها بر روی یکدیگر نمی‌افتد یعنی با هم هم‌نوا نیستند و برخی مواقع ممکن است در این میان تضادهایی به وجود بیاید.

درباره جنگ دو نکته باعث می‌شود تضادهای آن به هم بخورد و نشان می‌دهد که آن فرد یکی از آن عوامل است که ممکن است منافعش را به دلیل بقیه ایثار کند. در جنگ تحمیلی می‌گویند افراد مادر، همسر و منافعشان را به منافع بزرگتری مانند ملت و مملکت کنار می‌گذارند، اما کسی نمی‌داند این منافع چه بوده و چه گروه‌های را در بر گرفته است؟ می‌توان گفت زنان ایثارگری بیشتری داشته‌اند، زیرا آنها، همسرانشان را در جنگ فدا کرده‌اند، به نظرم باید به این موارد توجه بسیار و معلوم شود که چه خدماتی انجام داده‌اند و رد آنها را در روایت‌ها پیدا کنند. به هر دلیل در بخشی از جنگ تعمدا نقش زنان دیده نشده است. با این وجود در برخی مواقع می‌بینم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در برنامه‌های شبانگاهی مصاحبه‌هایی با برخی زنان با موضوع جنگ دارند که بسیار جالب است و نشان می‌دهد چه‌قدر زنان (چه به عنوان همسر و چه به عنوان دختر) ایثار کردند و همسران و پدرانشان را هم حمایت می‌کردند و از بعضی از حقوق و منافع خودشان به دلیل مملکت گذشتند.

* در این باره بیشتر بخوانید:
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها