یکم بهمنماه، سالروز درگذشت پروفسور ارنست هرتسفلد، باستانشناس سرشناس آلمانی است. وی در حدود 190 کتاب، رساله و مقاله درباره تاریخ و تمدن و ادیان ایران، کلده، عیلام، قدیم و اسلام نوشت و از آثار بسیار ارزشمند او میتوان به دو کتاب «زرتشت و عصر او» و «ایران و مشرق قدیم» اشاره کرد.
روایت هرتسفلد از ایران باستان
«ایران و مشرق قدیم» که در سال 1941 و در بحبوحه جنگ جهانی دوم منتشر شد، در واقع روایتی اصلاح شده و اندکی مفصلتر از هشت سخنرانی هرتسفلد، درباره تاریخچه باستانشناسی ایران است که پاییز 1934 در بوستون آمریکا ایراد شد. هنگام تالیف کتاب حاضر، هرتسفلد ناگزیر شد، با توجه به نتیجه کاوشهایی که در فاصله سالهای 1934-1941 انجام شده بود، در متن سخنرانیهای اول و دوم تغییراتی بدهد و مطالبی را بر آن بیفزاید.
مترجم این اثر هرتسفلد معتقد است، اگر این کتاب نیم قرن پیش به زبان فارسی ترجمه میشد، شاید تغییرات عظیمی از اشیای هندی و باستانی این سرزمین، چنین گسترده به یغما نمیرفت. در ادامه توضیح میدهد: کتاب زمانی که مسایل تاریخی و باستانشناسی نمیتوانستند در اولویت باشند، انتشار یافته است و دوم بیانگر اهمیت فوقالعاده کتاب بهعنوان مرجع و راهنمای جامعی درباره گذشته و فرهنگ پیش از تاریخ بومیان سرزمینی است که بعدها «فلات ایران» نامیده شد.
این کتاب در چهار فصل تدوین شده است؛ فصل اول، دوره پیش از تاریخ یعنی عصر حجر، نوسنگی و مفرغ، عصر اخیر با پیدایش خط همزمان بوده است. آغاز عصر مفرغ در آسیای غربی با صفحه اول تاریخ، یعنی هنگامی که کهنترین اسناد مکتوب از آن به دست آمده، یکی است.
فصل دوم، سپیدهدم تاریخ در بخشی از فلات ایران که
سرنوشتساز بود و در خوزستان کنونی واقع است و ایلام نامیده میشد، همزمان با سومر باستانی، گونهای خط مستقل ابداع شد که امروزه آن را خط ایلامی آن را خط ایلامی بدوی مینامند. مولف با کمک و تکیه بر یافتههای باستانشناختی، به شرح این دوره پرداخته است.
فصل سوم، عصر هخامنشیان نام دارد. مولف هنر اصلی دوره هخامنشی را معماری آن دانسته و به شرح و تفسیر بناهای آن پرداخته است. هرتسفلد معتقد است: «تخت جمشید ظاهرا جایی بوده که با انگیزه تاریخی و عاطفی در زادگاه خاندان سلطنتی پیافکنده و بنا شده است و تنها گاهی برای اجرای مراسمی خاص از آن استفاده میشد. البته نقشه دقیق تمام بناهای آن، بهعنوان مجموعه ساختمان واحدی، از قبل فراهم شده بود.»
فصل چهارم، دورههای اشکانی و ساسانی نام دارد. مولف، حمله اسکندر را به شرق باستان، عمیقترین زخم در تاریخ پنج هزار ساله آن دانسته است. وی در این کتاب ابتدا به شرح آثار و ابنیه باقی مانده از عهد اشکانی پرداخته و دوره اشکانی را با هخامنشی مقایسه کرده است، سپس به بررسی هنر عصر ساسانی که از دوره اشکانی شروع و تا آغاز دوره اسلامی ادامه مییابد. در نهایت سیر تحول هنر حجاری نقش برجسته و مجسمهسازی ساسانی را مورد توجه قرار داده و آن را تقسیمبندی کرده است.
نام هرتسفلد با تاریخ تخت جمشید توام خواهد بود
ریچارد فرای، ایرانشناس شهیر که مدتی را با هرتسفلد در دانشگاه هاروارد گذراند و از نزدیک با او آشنایی داشت، درباره وی مینویسد: «مستشرق و عالم بزرگ علم آثار قدیمی ارنست هرتسفلد که قریب شش ماه قبل در شهر بال از بلاد سوییس فوت کرد یکی از اعاظم علمانی است که ما را به معرفت احوال ایران قدیم آشنا ساختهاند چنانکه هرتسفلد اول کسی است که اهمیت دخالت ایران دوره ساسانی را در تاریخ معماری و صنعت به عالم فهمانده و در نتیجه مطالعات و تحقیقات عدیده در خصوص معماری و ابنیه ایران قدیم دایره اطلاعات دیگران را که در این بابا بسیار محدود بود وسعت کامل بخشیده است.»
وی ادامه میدهد: «علم و اطلاع بی پایان هرتسفلد تنها محدود به ایران نبود بلکه نسبت به احوال عالم عربیت و تمدنهای قدیم سرزمین بینالنهرین نیز احاطه و معرفتی تمام داشت. نام هرتسفلد پیوسته با تاریخ تخت جمشید توام خواهد بود چرا که اوست که اول بار در آن خرابهها با روشی علمی به حفاری پرداخته و نتایج مهمی به دست آورده است. انتشار متن و ترجمه کتیبه پهلوی پایکولی یکی از بزرگترین کارهایی است که به دست هرتسفلد انجام یافته و نالنتیجه تمام فضلایی را که در باب ایران قدیم کار میکنند قرین امتنان ساخته است.»
فرای در ادامه با اشاره به آخرین تالیف هرتسفلد مینویسد: «اندکی قبل از فوت هرتسفلد بالاخره بزرگترین تالیفات خویش را که مدتها در تالیف آن رنج میبرد منتشر ساخت. این کتاب که در دو جلد به سال 1947 میلادی در شهر پرینستن آمریکا انتشار یافته در باب زرتشت و دنیای عهد اوست. شاید این دانشمند آینده شومی را که در انتظار او بود پیشبینی میکرد چه این کتاب اخیر او هیچ قسم فهرستی ندارد و بیشباهت به نمونههای مطبعه که آن را به عجله خوانده باشند نیست. با تمام این احوال کتاب مزبور پر از آرا تازه تازه و متضمن عقاید هرتسفلد راجع به زندگانی زردشت است.»
ماجرای هرتسفلد و خروج آثار باستانی ایران
پروفسور هرتسفلد در سال 1307 ش براساس تصویب مجلس شورای ملی برای تدریس در رشته تاریخ، جغرافیای تاریخی و باستانشناسی به استخدام دولت ایران درآمد. او در طی سالهای 1931-34 میلادی از طرف موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو مأمور کاوش در تخت جمشید شد. وی در روز 6 مرداد 1312 قصد داشت با اتومبیل شخصی خود از مرز خسروی در غرب کشور خارج شود. مأموران گمرک تعداد 27 قطعه آثار عتیقه را از جامهدان او کشف و توقیف کردند.
بر اساس جدولی که مرحوم دکتر عزتالله نگهبان ارائه میدهد اولین تماس هرتسفلد با آثار باستانی ایران در سال 1289 شمسی/1910 میلادی بود. پروفسور هرتسفلد هنگامی که ریاست هیئت حفاری در تخت جمشید را به عهده داشت، در تابستان 1313 شمسی متهم به خروج غیر قانونی بعضی از اشیاء عتیقه از کشور شد. اسناد مربوط به قاچاق آثار عتیقه ایران در بایگانی سازمان اسناد ملی ایران و نیز مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران موجود است.
نظر شما