اخیراً کتاب جدید «پل استر» تحت عنوان «4 3 2 1» منتشر شده است. به همین مناسبت مجله npr مصاحبهای با وی انجام داده است که در زیر میخوانید.
«قهرمان داستان جدید «4 3 2 1» درباره «آرکی فرگوسن» است که در سال 1947 در «نیوجرسی» و در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. در واقع شخصیت اصلی داستان چهار «آرکی فرگوسن» مختلف است. هر چهار بار وی از یک پدر و مادر متولد شده است اما داستان متفاوتی دارد و چهار راه مختلف را در زندگی طی میکند. در هر داستان اتفاق متفاوتی رخ میدهد. در یک قصه پدر و مادرش به زندگی خود ادامه میدهد و در قصهای دیگر از هم جدا میشوند.»
«روبرت سیگل»: آقای «استر» خوش آمدید.
«پل استر»: خیلی ممنونم. تعریف شما از ساختار داستان بسیار خوب بود. ممنونم.
«سیگل»: خواهش میکنم. خود شما نیز مانند شخصیت داستانتان در سال 1947 در «نیوجرسی» به دنیا آمدید.
«استر»: همینطور است.
«سیگل»: در یک خانواده متوسط؟
«استر»: بله...
«سیگل»: نوشتن و کتابها برای شما از اهمیت زیادی برخوردار هستند. «پاریس» هم شهر مورد علاقه شماست. در کتاب «4 3 2 1» گویی آینه شکستهای وجود دارد که نسخههای مختلفی از شخصیت خود «پل استر» را به ما نشان میدهد.
«آستر»: با وجود اینکه علایق این شخصیت به من شباهت دارد اما قهرمان داستان من نیستم. مکان و زمان تولد خودم را در این کتاب نوشتم اما داستان این کتاب روایتی از قصه زندگی من نیست. «فرگوسن»های کتاب من در سنین کم کارهایی انجام میدهند که من هیچوقت در زندگی شخصی خودم توان انجام آن را نداشتم.
«سیگل»: ما تحت تأثیر نقشی هستیم که شانس و اتفاق در این قصهها ایفا میکند و منجر به نتایج مختلف میشوند. احساس میکنم این شخصیتها بخشهای مختلف وجودی ما را کشف میکند و در همه آنان نقش مادر از اهمیت زیادی برخوردار است. به نظر شما چه اشتراکی بین این شخصیتها وجود دارد؟
«استر»: این ایده که انسان بدون اینکه عشقی از یکی از والدین خود دریافت کند ناقص است. جواب سؤال شما نیز همین است. در هر چهار مورد مادر و فرزند بسیار به هم نزدیک هستند. البته این عشق به گونههای مختلف در داستان میآید. در داستان چهارم «فرگوسن» شخصیتی عصبانی دارد و گاهی با او قهر میکند. در داستان سوم پدر «فرگوسن» میمیرد و او به مادرش بسیار نزدیک است.
موضوعی که سبب شد این کتاب را بنویسم اتفاقی است که در کودکی شاهد آن بودهام. از چهارده سالگی این اتفاق ذهن من را آشفته کرده است.
«سیگل»: زمانی که در کمپ تابستانی مدرسه بودید؟
«استر»: بله. وقتی پسرکی را دیدم که با صاعقه کشته شد. در جنگل پیادهروی میکردیم و این موضوع سبب شد درباره دنیا شک کنم. درک این موضوع که هر اتفاقی ممکن است در این دنیا برای هر کسی رخ دهد برای من کشف دردناکی بود. این کتاب روایت همین موضوع به اَشکال مختلف است. بنابراین این کتاب قصه زندگی من نیست و نقش «اتفاق» و «حادثه» در زندگی انسانها را بیان میکند.
«سیگل»: چرا داستان در 21 سالگی شخصیت اصلی به پایان میرسد؟
«استر»: وقتی اولین بار ایده کتاب به ذهنم رسید قصد داشتم بیشتر از 21 سالگی شخصیت داستانم را بنویسم اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که کتاب من قصه رشد و بلوغ یک انسان است. بنابراین 21 سالگی برای تمام کردن داستان من کافی بود.
«سیگل»: «پل استر»، نویسنده کتاب جدید «4 3 2 1» بسیار ممنونم که وقت خود برای این مصاحبه گذاشتید.
«استر»: ممنونم «رابرت»
«پل استر» برای علاقهمندان کتاب در ایران نیز نام آشنایی است. کتابهای او از جمله «خاطرات زمستان»، «شهر شیشهای»، و «ارواح» با ترجمه «خجسته کیهان» از انتشارات «افق» در ایران منتشر شده است.
نظر شما