فریدون مجلسی در یادداشتی کتاب «عربستان سعودی: مردم، گذشته، مذهب، فاصله طبقاتی و آینده» را بررسی کرد.
وقتی کتاب را خواندم نکته دیگری برایم اهمیت پیدا کرد، اینکه نویسنده زن بوده است. همیشه برایم متن مهم است و زن یا مرد بودن نویسنده برایم فرقی ندارد، اما درباره این کتاب زن بودن نویسنده برای شناخت واقعیاتی که در پرده ابهام قرار دارد، نه فقط در جامعه عربستان، بلکه حتی در تگزاس آمریکا که خاستگاه نویسنده کتاب است، بسیار مهم بوده است؛ زیرا در عربستانِ وهابی زنان موجوداتی درجه دوم و ابزار زندگی مردانه تلقی میشوند و از بسیاری از حقوق اولیه انسانی محرومند. محرومیت از حق رانندگی یکی از نتایج آن محرومیت کلی است. وقتی نویسنده یا خبرنگاری مسلمان بخواهد به جامعه زنانه عربستان نفوذ کند بلافاصله با ممنوعیت مواجه میشود تا چه رسد به روزنامهنگاری خارجی و غیرمسلمان. اما کارن الیوت با بهرهمندی از مزیت زنانگی خود و نفوذ به درون خانههای عادی یعنی پیلههای مسدودی که دنیای بیرونی از اندرون آنها بیخبر است، اطلاعات جالبی را در کتاب خود گرد آورده است.
نکته جالب دیگر مشابهتی است که کارن الیوت میان زندگی کنونی زنان عربستان با دوران نوجوانی خود در تکزاس ميیابد، که حتی برای من به عنوان کارشناسی سیاسی که دورانی به عنوان دیپلمات و دانشجو در آمریکا زندگی کردهام، آموزنده بود. الیوت میگوید که او نیز در نوجوانی در شهر کوچک و متعصب خودش در تگزاس نه فقط حق رفتن به سینما نداشت، بلکه حق داشتن تلویزیون و رفتن به برنامههای موسیقی هم محروم بود. شاید این مقایسه بتواند از این دیدگاه امیدبخش باشد که اگر الیوت با آموزش و سفر و اشتغال توانست از آن پیله سنتی خارج و وارد دهکده جهانی شود، چرا جامعه عربستان، که شباهتهای بسیاری هم به ایالت تگزاس دارد، نتواند؟
مساله در این است که میزان تعصب و سنتگرایی در عربستان بسیار بالاتر و جامعه مدنی پیرامونی که توانست شهر تگزاسی و مشابه آن را در خود جذب و مستحیل کند در عربستان بسیار کوچکتر و ضعیفتر است. خانم الیوت ميگوید در عربستان دو فرهنگ مطیع سنت وهابی و فرهنگ متجدد و متقابل آن در کنار یکدیگر وجود دارند. میگوید در سالهای گذشته که 80 درصد جمعیت روستانشین بودند که لابد به معنی زندگی قبائلی است، در شهرهای مدرن مانند جده و ریاض زندگی مدرنتر از اکنونی بوده است که طی یک ربع قرن 80 درصد مردمانش شهرنشین شدهاند؛ یعنی اکثریت یافتن شهرنشینان به جای آنکه قبائلیها را مدنی کرده باشد، شهرنشینان را قبائلی و روستاییتر از گذشته کرده است.
این مسالهای است که در جوامع مجاور و منطقه نیز در حد ملایمتری دیده میشود، زیرا در جوامع منطقه ضمن آنکه مهاجرت از روستا به شهر و تضاد مشابه وجود دارد، اما، شدت تعصبات سنتی به اندازه تعصبات فرهنگی وهابی و قبائلی عربستان نبوده است. به عبارت دیگر ثروت و امکانات آموزش جوانان در سطوح عالی در داخل و خارج آن کشور، ضمن آنکه بر شمار گروههای متجدد و خواهان تحول افزوده است، بیش از آن بر شمار نوخاستگان روستایی که اکنون به شهر آمدهاند و آرمانهای خودشان را تحمیل میکنند، بسیار بیشتر افزوده است. الیوت میگوید دانشگاههای عربستان بخش بزرگی از بودجه و وقت دانشجویان را صرف آموزشهای وهابی میکنند، که از کیفیتهای تخصصی فارغالتحصیلان میکاهد.
الیوت به مصادیقی اشاره میکند که حکایت از تبعیض نژادپرستانه و قبیلهای در جامعهای دارد که به خلوص اسلامی خود میبالد. از زنی نام میبرد که با اجازه پدر طبق آیین و شرع با مردی مسلمان ازدواج کرده و دارای فرزندانی شده بود. پس از مرگ پدر، برادران به دادگاه شرع میروند و میگویند خواهرشان با ازدواج با مردی از قبیله پستتر حیثیت آنان را لکهدار کرده و اجازه پدر را با پنهان کردن واقعیت فرودست بودن شأن قبیله شوهر به دست آورده و در واقع او را مغبون کرده است و دادگاه حکم به ابطال عقد ازدواج میدهد! این مساله بعدها با دخالت دختر فقید ملک خالد که تجددخواه بود حل و فصل میشود.
اکنون شاهزاده محمد جوان، معاون ولیعهد که بلندپروازیهای سیاسی و نظامی و اقتصادی و همچنین اجتماعی در سر دارد، وی میخواهد تا سال 2030 عربستان را جایی همانند «تمدن بزرگ» برساند، عجالتا خبر از این است که در آینده نزدیک اجازه رانندگی به زنان داده خواهد شد، پلیس امر به معروف را از خیابانها جمع کرده و کافهها و رستورانهای مدرن اروپایی گشودهاند و به دنبال اجرای برنامهای است که کشور ثروتمندش را به تگزاسی عربی تبدیل کند. شاید این امر روزی در قالب دهکده جهانی چنین امری امکانپذیر باشد، اما اکنون نیروهای بازدارنده و مقاوم در آن جامعه به قدری قوی است که این کار فقط موجب درگیری و فروپاشی جامعه و در وهله نخست به خطر افتادن نظام خانوادگی سعودی متکی بر وهابیت خواهد شد که مشروعیت و اهلیت خودشان را مورد پرسش قرار خواهد داد.
نظر شما