بزرگداشت کوششهای علمی دکتر غلامعباس توسلی/3
جلاییپور: عقلانیت و کنش جامعهشناسانه توسلی بی در و پیکر نبوده است
حمیدرضا جلاییپور گفت: عقلانیت و کنش جامعهشناسانه توسلی بی در و پیکر نبوده است و چنین محققی در عالم سیاست هم به هر دری نمیزند. الگویی که او به نمایش گذاشته الگوی سیاست اصلاحی است. دکتر توسلی به سنخ توکویل نزدیک بوده است و همواره نگران استبداد اکثریت بوده است.
توسلی معرف جامعهشناسی آکادمیک در ایران است
حمیدرضا جلاییپور در پنل تخصصی این همایش درباره تناسب فعالیتهای جامعهشناسانه دکتر توسلی با الگوهای سیاسی سخن گفت و با اشاره به سابقه آشنایی خود با دکتر توسلی افزود: دکتر توسلی حامی جامعهشناسی جریان اصلی و معرف جامعهشناسی آکادمیک در ایران بوده است. همانطور که میدانید دهه بعد از انقلاب دهه سختی بود و توسلی از جامعهشناسی در آن دوران دفاع کرد. ارزش این کار بسیار با اهمیت است و کسانی که به توسلی میپردازند اگر به این موضوع اهمیت ندهند گویی به قلب ماجرا اشاره نکردند.
وی ادامه داد: ایشان در آن شرایط تنها عقبنشینیاش در جامعهشناسی این بوده که نام رشته را به پژوهشگری تغییر داده است. از سوی دیگر بسیار مهم است که توسلی به گفتار ایدئولوژیک جامعهشناسی نزدیک نشد و اگر این کار را میکرد قطعاً برایش به لحاظ مالی مفید بود. وی آبرو و شان جامعهشناسی در ایران را حفظ کرد.
این استاد جامعهشناسی با اشاره به نقش ایجابی دکتر توسلی در جامعهشناسی افزود: او بیهوده در انبان جامعهشناسی دست نمیکرد بلکه تمام تلاشش این بوده است که در کارش تنوع داشته باشد اما در همین تنوع انسجامی دارد و این انسجام بیهوده نیست و علتش این است که او به عنوان جامعهشناس سبک داشته و این سبک او را هدایت کرده که کار متعارضی نداشته باشد. بنابراین توسلی طی دوران زندگی علمی خود با قطبنما کار کرده است.
جلاییپور با تاکید بر اینکه توسلی بی در و پیکر از جامعهشناسی سخن نگفته است، گفت: او این گونه جامعهشناسی نکرده و این در تمامی آثار توسلی پیداست. همچنین برای توسلی همواره ارزشهای دینی اهمیت داشته است ولی میخواسته که جامعهشناس غیرشخصی و عینی باشد و به گونهای حرف بزند که دیگران هم در بحثهای او مشارکت کنند.
این استاد دانشگاه یادآور شد: توسلی وقتی حرف زده همگانی سخن گفته است. از سوی دیگر بسیاری توسلی را به جامعهشناس فرانسوی و دورکیمی میشناسند اما در هیچ کار توسلی جبرگرایی دیده نمیشود و این از ویژگیهای اوست. ویژگی دیگر ایشان این است که اهل عمل و کنش سیاسی بوده است؛ ابتدای انقلاب توسلی رییس دانشگاه اصفهان بود و بعد هم همواره هزینه داده و در نهایت بازنشسته اجباری میشود. او هیچ وقت حرفهای ایدهآلیستی نزده است و در بحثهای روششناسی هیچ گاه یک طرف را نگرفته است بدین معنی که او لازارسفلدی نبوده و از طرف دیگر کیفی برخورد نکرده و در رویکرد خود به لحاظ روششناختی تعادل داشته است.
جلاییپور با بیان اینکه توسلی را میتوان با مرتون مقایسه کرد توضیح داد: ایشان مرتون غیر صریح ایران است بدین معنی که جامعهشناسی را تببین علمی کرده ولی از یک جایی به بعد دیگر بحثشان را پایین نمیآورند و به دانشجو واگذار میکردند چون او میخواسته رشته جامعهشناسی را پیش ببرد و چه بسا که در غیر این صورت به سرنوشت دکتر بشیریه دچار میشد.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه عقلانیت و کنش جامعهشناسانه توسلی بی در و پیکر نبوده است، اظهار کرد: چنین محققی در عالم سیاست هم به هر دری نمیزند. الگویی که او به نمایش گذاشته الگوی سیاست اصلاحی است. ما تجربه دولت اصلاحات را داریم اما ایشان این الگو را قبل از اینکه در ایران رایج شود ترویج میکرد.
وی ادامه داد: او پیرو چندین سیاست نبود به طور مثال هیچ گاه مروج سیاست انقلابی نبود. او هیچ وقت مروج سیاست مبتنی بر اسلامگرایی سیاسی ـ اقتداگرایانه نبود و چقدر خوب میتوانست باشد! چون ایشان شخصیت مذهبی دارد. همه مقامات توسلی را میشناختند و کافی بود چراغ سبز نشان دهد اما او این کار را نکرد و به همین دلیل از صدا و سیما دور ماند.
جلاییپور تاکید کرد: دکتر توسلی هیچ گاه مروج سیاست مبتنی بر انقلاب آرام نبوده بلکه همواره مروج اصلاحات بوده است. سیاستهای اصلاحی مبتنی بر این است که میخواهد برای تغییر عموم کار کند بدون اینکه با حکومت درگیر شود. در کارهای دکتر توسلی هم این ویژگی دیده میشود. بنابراین از جامعهشناسی دکتر توسلی هم همین سیاست در میآید.
به گفته جلاییپور، دکتر توسلی به سنخ توکویل نزدیک بوده است و همواره نگران استبداد اکثریت بوده و در آثار دکتر توسلی این نگاه دیده میشود.
توسلی پیوند معناداری با تاریخ و حوزه عمومی دارد
نعمتالله فاضلی نیز در بخش دیگری از این همایش با طرح این سوال که آیا جامعهشناس مردممدار بودن با وظیفه دانشگاهی بودن قابل جمع است؟ گفت: دکتر توسلی مثال و مصداق خوبی برای این موضوع هستند بدین معنی که میتوان دانشگاهی بود و در حوزه عمومی به عنوان یک جامعهشناس مردممدار فعالیت کرد. البته این به معنای جامعهشناسی خودمانی نیست. او اگرچه در حوزه عمومی بوده و هست اما ویژگیها و مولفههای دانشگاهی بودن را نیز رعایت میکرده است.
وی ادامه داد: من کتابی با عنوان «پشت دریاها شهری است» دارم. در این اثر به این موضوع پرداختم که آیا علوم انسانی مردممدار، در دو دهه اخیر گسترش پیدا کرده و آیا این نوع کارها به لحاظ نظری آکادمیک هستند؟ البته کتابهای زیادی در پاسخ به این سوال نوشته شدهاند و به صورت کلی میتوان گفت که ماهیت این گونه کارها نظری هستند و پیوند بین نظریه و عمل که در دهههای اخیر گسترش یافته است، در جامعهشناسی مردممدار رخ داده است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه دکتر توسلی به عنوان یک انسان دانشگاهی مردممدار فعالیت کرده است، اظهار کرد: زیمل میگوید فلسفه وجود ندارد اما فیلسوف هست من هم معتقدم جامعهشناسی وجود ندارد اما جامعهشناس هست.
وی افزود: برای من که سال 67 وارد دانشگاه شدم توسلی پیوند معناداری با تاریخ و حوزه عمومی دارد، فارغ از اینکه در کتابهایش چه نوشته است. بنابراین او دال معناداری بود که من دایماً آن را تفسیر میکردم. این سوال هم که آیا یک جامعهشناس مردممدار میتواند انسان دانشگاهی باشد اساساً غلط است چون باید چنین چیزی باشد.
فاضلی تاکید کرد: بوردیو در یکی از کتابهایش میگوید آنچه که به مرلوپونتی اهمیت میدهد جایگاه او در حوزه عمومی است. کل جامعهشناسی هویتش را از توسلی میگیرد نه از مقالات آی اس آی! جامعهشناسی یعنی کسانی که در حوزه عمومی سرمایه معرفتی تولید میکنند و آنها هستند که به کارمندان دانشگاه هویت میدهند.
این استاد دانشگاه با طرح این سوال که چرا دانشگاهیها قهرمانند؟ گفت: چون میتوانند بین تاریخ و معرفت و سیاست و علم پیوند بزنند و این کار هر کسی نیست. عدهای ترجیح میدهند شغل آرامی داشته باشند اما زندگی قهرمانانه ندارد. افرادی مثل توسلی قهرمان دانشگاهیاند چون ما افراد را با مقالات و مدارک دانشگاهی به حساب نمیآوریم. متاسفانه افرادی که از امثال توسلی هویت گرفتهاند امروز او را نقد میکنند.
وی تصریح کرد: اگر بخواهیم مانند توسلی بشویم باید هزینه دهیم و این هزینهها سخت است. ما امروز به افتخار شخصیت قهرمان توسلی جمع شدیم و من افتخار میکنم شاگرد دکتر توسلی هستم چون اینها قهرمان هستند و هویت میدهند.
توسلی سرو دینداری در دانشگاههای سکولار ایران است
محمدعلی حاضری، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به جایگاه دکتر توسلی در ضمیر خودآگاه و ناخودآکاه نسل خودش گفت: عنوان بحث من توسلی، شریعتی در دسترس است. تلقی من از دکتر توسلی یک شریعتی در دسترس برای نسل ما که در دهه 50 جامعهشناسی را آغاز کرده بودیم و آن شرایط است. پیام عنوان این است که به نظرم برای دانشجویی چون من، یعنی دانشجویی شهرستانی و آشنا با فرهنگ دینی که وارد دنیای علم و دانشگاه شده است و آن فضا را نامانوس با آموزههای دینی و شخصیتیاش میبیند، شریعتی یک آموزه و نمایانگر ویژه بود. هر چند که ما نمیدانستیم جامعهشناسی چیست اما آنچه که ما از سخنان شریعتی دریافت میکردیم این بود که میگفتند این حرفها را یک جامعهشناس مسلمان زده است.
وی ادامه داد: این ترکیبی نامتجانس بود که در زمان ما هم بعید به نظر میرسید اما در عین حال شریعتی ستاره درخشانی بود که در آن فضا مانند رعد درخشید. شریعتی برای ما در دسترس نبود اما توسلی در زمان شریعتی در دسترس و بیرون از زندان و سلول بود. هر چند این دو با هم تفاوتهای بسیاری داشتند اما توسلی همچنان بوی شریعتی را برای ما داشت.
حاضری در ادامه با بیان اینکه توسلی سرو دینداری در دانشگاههای سکولار ایران است، افزود: در آن زمان کسی که حاضر بشود در حوزه جامعهشناسی از دین حرف بزند کمیاب بود. اما برای افرادی مانند من که دانشجوی شهرستانی با تربیت دینی بود جذاب بود.
وی با اشاره به ماجرای سال 1354 و برگشت دکتر توسلی از سفر حج گفت: یادم هست که یکی از استادان آن زمان گفت؛ برویم به دیدن اوسا حاجی و در آن زمان واژه اوسا را بیشتر برای آرایشگرها و... به کار میبردند اما این واژه برای افرادی مانند من به استاد جامعهشناسی مکه رو تعدیل میشد که کاملا با نگاه دیگران متفاوت بود.
به گفته حاضری، توسلی تنها کسی بود که توانست بین انتظارات و آن شرایط انقلاب فرهنگی و آنچه که در علوم انسانی دانشگاهی بود حلقه اتصال بشود و نگذاشت که شکافی بین نسلهای مختلف جامعهشناسی به وجود بیاید و در واقع او یک پل بین انتظاراتی زد که بعد از انقلاب انقلابیون داشتند و آنچه که در علوم انسانی بود.
استاد دانشگاه تربیت مدرس افزود: توسلی آمد که جامعهشناسی را از یک حوزه کاملا الحادی به یک رشتهای که میتواند در نظام و انتظارات جدید حفظ شود و تدوام پیدا کند تبدیل بکند. بالاخره ایشان نسلی بود که اولین سمینار جامعهشناسی در بعد از انقلاب را تشکیل داد. بعد از انقلاب با ایشان توانستیم انجمن جامعهشناسی ایران را با حلقه اتصال وی ایجاد کنیم. در واقع توسلی بین انجمن جامعهشناسان مسلمان و همچنین انجمن جامعهشناسی که میراثدار مرحوم صدیقی و... بود توانست بین اینها را جمع کند و در واقع آن نسل محصول این حلقه اتصالی است که در چهره توسلی نمایان است.
توسلی شدن نظریهها مشکل ما نیست
قانعیراد دیگر سخنران این همایش سخنان خود را با عنوان «ضرورت شناختی و هویتی بازخوانی نقادانه آثار نسل پیشگام جامعه شناسی» ارائه کرد و گفت: این امر از دو حیث شناختی و هویتی برای ما اهمیت دارد؛ از حیث شناختی چون ما در عرصه علم و دانش کار میکنیم و باید هرکاری که میکنیم یک جنبه شناختی هم داشته باشد. از طرف دیگر مسئله هویتی است که برای ما بسیار مهم است و ما احساس کنیم که جامعهشناس هستیم و به اجتماع علمی تعلق داریم.
وی گفت: ما باید مانند آنچه که در آموزش علم برای دانشجویان کار میکنیم بر روی روح دانشجویانمان هم کار کنیم. اندیشمندانی مانند تامس کوهن روی هر دوبعد تاکید میکنند و معتقدند که ابعاد علمی و هویتی و اجتماعی باید باهم و توام با هم تربیت بشوند.
قانعیراد افزود: در سالهای گذشته با انقطاع نسلها مواجه هستیم و گاهی اوقات من از این مسئله وحشتزده میشوم. مثلا در بزرگداشت تکمیل همایون از اهالی جامعهشناسی تعداد بسیار اندکی آمده بودند در صورتی که از طیفهای دیگر افراد زیادی حضور داشتند. همین مسئله را من در مراسم مرحوم خسرو خسروی دیدم. نسل جوان ما باید با این شخصیتها ارتباط بیشتری پیدا بکند. این افراد در هویت ما زندهاند و ما آنها را با خودمان حمل میکنیم و درواقع این جلسات یک ارزش هویتی برای ما دارند.
این استاد جامعهشناسی در ادامه با اشاره به کتاب «نظریههای جامعهشناسی» دکتر توسلی گفت: در مورد کتاب نظریههای جامعهشناسی و اینکه برخیها توسلی را مسئول نظریه زدگی در ایران دانستهاند اساسا این سوال پیش میآید که آیا این بحث قابل بیان است یا نه؟
وی افزود: این کتاب از غنای خاصی برخوردار است، برخلاف دوستانی که معتقدند تاریخ مصرف آن گذشته است چرا که از جامعه ایران گسسته است. در صورتی که این کتاب نظریههاست. همچنین میگویند که توسلی مسئول نظریهزدگی جامعهشناسی ایرانی است اما این سوال در اینجا مطرح است که کجا نظریهزدگی وجود دارد؟ در دو دانشگاه مهم یعنی دانشگاه ملی و دانشگاه تهران اساسا روی نظریهها کم کار میشود. دانشگاه علامه که ضد تئوری است و بیشتر به روشهای کیفی اهمیت میدهند.
قانعیراد تصریح کرد: آن چیزی که جامعهشناسی را جامعهشناسی میکند نظریههای آن است و نه تکنیک و روشهای آن. در واقع جامعهشناسی یک سبک ویژه نگاه به مسائل و پدیدههای اجتماعی است که باید آن را به دانشجویانمان بیاموزیم که سی رایت میلز به آن نگاه جامعهشناسی میگوید و اگر این را نداشته باشید سوژه جامعهشناسی نیستید.
وی با بیان اینکه ما در حوزه نظریه بسیار بد کار میکنیم گفت: باید در دوره لیسانس از 140 واحد درس حداقل 40 واحد آن نظریه باشد. مثلا درسی به نام دورکیم، زیمل و... داشته باشیم یعنی امکان آموزش نظریه باید مقداری تقویت بشود. باید به دانشجویمان یاد بدهیم که در خارج از نظریه جامعه شناسی چیزی به نام روش وجود ندارد. نظریه جامعه شناسی مقیاس ارزیابیاش در درون خودش است. در واقع اهمیت نظریه جامعه شناسی و خودکفا بودن آن بسیار زیاد است.
استاد مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور گفت: نظریه جامعهشناسی سبک ویژه و رویکرد معینی است که ضوابط آن در درون خودش است بنابراین شاید دکتر توسلی باید در نظریهها بیشتر کار میکرد و اینکه بگوئیم دانشجویان ما نظریهزده هستند درست نیست. نقد دیگری که بر این کتاب مطرح میکنند این است که میگویند این کتاب رنگ توسلی را ندارد و کتاب تنهایی رنگ او را دارد و سوال این است که آیا یک استاد نظریهها باید رنگ همه نظریهها را بگیرد؟ اتفاقا دکتر توسلی در این کتاب انتقال بینش جامعه شناسی را به دانشجویان خودش منتقل میکند که درواقع رنگ خود توسلی را دارد.
وی با بیان اینکه دکتر توسلی هیچ نظریهای را خراب نمیکند اما همه را به بینش جامعهشناسی ارجاع میدهد افزود: بینش جامعهشناسی ارتباط دادن زندگی شخصی و حالات روان شناختی انسان به سطح کلان و جامعه شناسی و اینها را همراه همدیگر دیدن است. همچنین نقدی که به دکتر توسلی بیان میشود مبنی به اینکه وی به زندگی روزمره کاری ندارد بی اساس است چراکه از نظر توسلی زندگی روزمره همان زندگی مردم است و ترکیبی از ساختار اجتماعی و زندگی روزمره راه گشاست.
قانعیراد در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه توسلی شدن نظریهها مشکل ما نیست بلکه امروز مشکل ما ریتزری شدن نظریههاست گفت: من میتوانم بگویم که بعد از 25 سال این کتاب هنوز بهترین کتابی است که در حوزه نظریهها نوشته شده است. البته دو کتاب «خرد جامعه شناسی» دکتر اباذری و کتاب «نظریههای جامعهشناسی: دکتر چلپی» هم از ویژگیهای خاصی برخوردار هستند.
وی در پایان یادآور شد: ما از زمانی که هویت اجتماعی خودمان را از دست دادهایم هویت شناختی و معرفتی خودمان را هم از دست دادهایم. ما نیاز به بینش جامعه شناسی داریم تا صحنه جامعه شناسی را به صورت کلی برای ما بتواند طراحی کند. این کتاب در واقع بیشتر منعکس کننده بینش جامعه شناسی به معنای کلان و زندگی روزمره بوده است.
نظر شما