محمد میلانی کتاب «نیچه جوان، برآمدن نابغه» نوشته کارل پلیچ با ترجمه رضا ولی یاری را بررسی کرده است.
به نظر میرسد بنا بر سنت ترجمه آثار نیچه به فارسی زمانه آن رسیده که شکل محتوایی آثار ترجمه شده از این فیلسوف به بخشهای متعددی طبقهبندی شوند تا بتوان در خوانشهای فارسی و تحقیقهای نیچهای فصلی جدید را در جریان تحقیقات فلسفی به وجود آورد. چرا که اکنون شکل پرداختن به نیچه بر اساس روش مشخصی نیست و بنا برانتخاب فردی و گروهی ترجمهها به زحمت به نتیجه میرسند.
کتاب «نیچه جوان، برآمدن نابغه» یکی از این کتابها است که در سال 95 با ترجمه رضا ولییاری از سوی نشر مرکز روانه بازار کتاب شد. این کتاب از حیث محتوا و قالب موضوعی به سنت تحقیقات و تحلیل تفکر نیچهای - آلمانی تعلق دارد. سنتی که در آن فحوای اندیشه نیچه به شکل قالب مضمون مورد تحلیل و تفسیر قرار نمیگیرد بلکه سامانهای فکری و فرهنگی که فیلسوفی نظیر نیچه را به وجود میآورد و همچنین تأثیر نیچه بر فلاسفه بعد وی و متأثر از اوست.
فصول جذاب کتاب دقیقاً بیانگر و موید این ادعا هستند. برای مثال ساری شدن جریان نبوغ ژرمن در تفکر آلمانی به نوعی که بیانگر وجود نوعی از تفکر است و باعث رشد محققان و متفکران در قالب یک نابغه میشود به عنوان دو فصل از این کتاب چنان طرحریزی و معیار بندی شده است که نشان دهنده مقتضیات و الزامات ایدهآلیستی فکری و فلسفی آلمانی است و مخاطب بیهیچ تردیدی به این نتیجه میرسد که فیلسوفی مانند نیچه از این خاستگاه فرهنگی و این تفکر خاص ایدهآلیستی سر بر میآورد.
بر این اساس میتوان مدعی شد که هگل، کانت و گوته نیز به همین ساختار فکری آلمانی در مقام نابغه وابستگی تام دارند. حال میتوان بر این مبنا، ویتگنشتاین و هایدگر را به عنوان فلاسفه سلف نیچه در این سنت نابغه پرور لحاظ کرد. این شاخصه وقتی با نظرات خود نیچه درباب خون و نژاد آلمانی، ملت آلمان و آنچه طرحریزی شده در تبارشناسی اخلاق این فیلسوف ترکیب میشود؛ شکل و تفسیر جدیدی از نبوغ و نخبه بودن نیچه را نشان میدهد. کتاب دقیقاً در پی این فرآیند است. یعنی میخواهد روند نبوغ را در ساحت فکری آثار و اندیشههای نیچه مورد بررسی قرار بدهد.
کتاب علاوه بر محوریت بحث نیچه، اطلاعات بسیار جامع و ارزشمندی را از سنت فرهنگی آلمانی به مخاطبهایش ارایه میکند. چرا که نظریه نبوغ یا ملیت گرایی نبوغ را حتی در سایر فرهنگها میبایست جدی و مهم دانست.
اما اساسی که این کتاب را تقریباً از بسیاری دیگر از کارهای به اصطلاح درباب نیچه متمایز میکند پرداختن به مفهوم نبوغ نیچه است. این نبوغ آلمانی یا جنون نیچهای هرچه هست مقدمات طرحریزی بسیار از تفکرات و متعلقات فکری مدرن را فراهم کرده و آشکارا تازیانههایی اساسی بر جمود فکری اندیشه غربی وارد کرده است. وقتی با چنین فرآیندی جدی بنای رویارویی داریم بالطبع هیچ شکی نیست که باید ریشههای نبوغی را جستوجو کرد که گویی در سنت تفکری و فیلسوفانه آلمانی موکد شده است. نویسنده این کتاب کارل پلیچ مبنا را در جنبش فکری پیشرو در قرن هجدهم یعنی روشنگری و پرسش هستیشناسانه و معرفتی محوری میداند که نه تنها اساس فکر آلمانی را به تکاپو فراخواند، بلکه معیاری برای محک فیلسوفان هم دوره این پرسش شد.
این دوره با آموزههای دورههای دیگر مدام در هم تنیده میشوند و برای هر دوره صورتی از تفکر نبوغ محوری را در عالم فلسفه طرحریزی میکنند. امری که نویسنده به آن اعتقاد تام دارد و از این حیث است که کتاب نه تنها کتابی در باب شناخت هستیشناسانه از نیچه است بلکه ساحتی جهتگرایی شده از طبیعت و منطقِ فرهنگ و فکر آلمانی است که میرود تا در هر دوره نیچه یا هایدگری را بازآفرینی کند. مترجم سعی بسیاری کرده تا به اصالت محض و مداوم متن اصلی پایدار بماند. واژهها و اصطلاحات فلسفی را بسیار محتاط استفاده کرده و همچنین تلاش کرده که متنی را تحویل بدهد تا مخاطب غیر فلسفی نیز از خواندش بهرههای لازم را ببرد.
نظر شما