سه‌شنبه ۱ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰
دختری در جست‌وجوی خوشبختی یک روزه

مریم محمدخانی-نویسنده و منتقد ادبی، در یادداشتی، از رمان «زیبا صدایم کن» فرهاد حسن‌زاده، برای مخاطبان گفته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم محمدخانی: «زیبا صدایم کن» جدیدترین رمان نوجوان فرهاد حسن‌زاده است. این رمان از زبان دختر نوجوانی روایت می‌شود که شرایطی عادی ندارد. پدرش در آسایشگاه بیماران روانی بستری است و مادر معتادش دوباره ازدواج کرده، با مردی که زیبا را آزار می‌دهد و او را مجبور به دستفروشی می‌کند، تا جایی که از خانه می‌گریزد و در آسایشگاه کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرست زندگی می‌کند.

داستان در یک روز می‌گذرد؛ روز تولد زیبا، روزی که پدرش از او می‌خواهد به تیمارستان بیاید و به او کمک کند تا فرار کند و بتواند این روز را در کنار زیبا بگذراند.

این جرقه، یعنی فرار پدر از تیمارستان، شروع داستان است، داستانی که بر پایه‌ی رابطه‌ی عاطفی بین دختری نوجوان و پدری شکل گرفته که شبیه پدرهای دیگر نیست، زیبا دوست دارد در کنار پدرش احساس امنیت کند اما بیماری پدر که هر لحظه ممکن است حال او را دگرگون کند، آرامش خاطر را از زیبا می‌گیرد.

اما چیزی که این رمان را متفاوت می‌کند، پرداختن به رابطه‌ عاطفی بین پدری مجنون و دخترش نیست؛ بستری است که این رابطه‌ در آن نمایان می‌شود، یعنی شهر تهران که تبدیل به ضلع سوم شخصیت‌های اصلی رمان می‌شود و در کنار پدر و زیبا نقش پررنگی ایفا می‌کند. در این رمان؛ شهر، تزیینی نیست، جاندار و شناسنامه‌دار است. هویت دارد، شخصیتی است که مثل پدر و زیبا ساخته شده و همین نکته است که می‌تواند این رمان را تبدیل به تجربه‌ای جدید در ادبیات کودک و نوجوان کند. ادبیاتی که وقتی ادبیات بومی می‌آفریند نگاهی نوستالژیک و محلی دارد، نه نگاهی متناسب با مسائل نوجوان امروز. از این نظر "زیبا صدایم کن" تجربه‌ای است که به یاد خواننده می‌ماند، با شروع سفر زیبا و پدر از تیمارستان، تا آخر شب که به بالای جرثقیلی برسند و شهر را از بالا تماشا کنند جاهای مختلفی را پشت سر می‌گذرانند، از کافی‌شاپ گرفته تا جیگرکی، از مغازه‌ کالای خواب تا طلافروشی، از خیابان ولیعصر تا خیابان‌های خلوت.

تصویر کردن یک کلان‌شهر به کمک نویسنده آمده تا سرگردانی شخصیت‌ها را بهتر به تصویر بکشد، کلان‌شهری شلوغ که هر طرفش داستانی دارد، داستان زیبا هم یکی از این داستان‌هاست که همراه پدرش یک روز را می‌گذراند تا رابطه‌ای از هم‌گسیخته را دوباره بازسازی کند.

تلخی این کتاب که به معضلات اجتماعی و کودکان بدسرپرست اشاره دارد، با لحن و زبان نویسنده کمی تعدیل می‌شود. حسن‌زاده که در کارنامه‌اش سابقه‌ طنزنویسی هم دارد، تلاش می‌کند که در زبان رمان‌هایش به زبان نوجوان امروز نزدیک شود. تجربه‌های او در کتاب‌هایی چون «هستی» و «این وبلاگ واگذار می‌شود» هم گواه این مدعاست. او سعی دارد نگاه نویسنده‌ بزرگسال را پس بزند و از نگاه مخاطب نوجوانش دنیا را تماشا کند، هرچند گاهی موفق نمی‌شود و استفاده‌ تزیینی از اصطلاحات نوجوانان، زبان آثارش را روزآمد می‌کند اما در عمق شخصیت‌پردازی‌هایش، نوجوانانی را می‌بینیم که جدی گرفته می‌شوند. نوجوانانی که تلاش می‌کنند هویت خودشان، جای خودشان و صدای خودشان را در جهان پیرامون پیدا کنند، زیبا می‌داند که پدرش اگر دچار استرس شود، اگر قرص‌هایش را فراموش کند، اگر تحت نظر نباشد، به شرایطی برمی‌گردد که زیبا از آن فرار کرده بود. او می‌داند که پدرش ممکن است هر آن او را به باد کتک بگیرد، ممکن است همه چیز را خراب کند یا آبرویش را ببرد، اما بازسازی رابطه‌شان برایش مهم است و تصمیم می‌گیرد خطر کند تا بتواند خاطراتی خوش را در کنار پدرش تکرار کند. زیبا، نوجوانی فعال و کنش‌گر است، در کتاب زیبا صدایم کن تصویر والدی که همیشه عقل کل است، شکسته می‌شود، این زیباست که باید از پدرش محافظت کند و اجازه ندهد جنونش بر او مسلط شود.

حسن‌زاده به خوبی توانسته روحیات و حس‌های یک دختر نوجوان را به تصویر بکشد، دختری با زندگی‌ای پر از مشکل که دوست دارد مثل بقیه زندگی کند؛ دوست دارد مشکلاتش را پشت سر بگذارد و حداقل در روز تولدش احساس خوشبختی کند. استیصال و ناتوانی زیبا برای ساختن دنیایی زیباتر برای خودش و خانواده‌اش در پایان داستان به اوج می‌رسد، وقتی با پدر بالای جرثقیلی بلند، گیر افتاده و به این فکر می‌کند کاش این روز هرگز آغاز نشده بود.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها