جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰
رمانی که با مرگ، از زندگی می‌نویسد

مهدی رجبی-نویسنده و منتقد ادبیات کودک، در یادداشتی به رمان «عروس دريايی» نوشته اَلی بنجامين با ترجمه کیوان عبیدی آشتیانی، پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مهدی رجبی: بياييد درباره‌ تصورات وحشتناك‌مان از دنيای تاريك زير آب‌ها حرف بزنيم. معمولاً اولين چيزی كه به ذهن همه‌مان می‌رسد، كوسه‌های غول‌پيكر آدم‌خواری است كه با آرواره‌های مرگبارشان، قربانيان بخت‌برگشته را دو شقه می‌كنند و به كام مرگ مي‌فرستند. يا شايد مارهای دريايی سمی و هيولاهای ناشناخته‌ ديگر. اما هرگز، هيچ‌كدام‌مان از تماشاي تصوير يك عروس دريايي كوچولو و شيری‌رنگ و ژله‌ای، وحشت‌زده نشده‌ايم. چرا؟ چون 1)اطلاعات زيادی درباره‌شان نداريم، 2)مثل بيشتر آدم‌ها ظاهربين هستيم و گول ظاهر ظريف و بی‌آزارشان را می‌خوريم، 3)حوصله نداريم تحقيق كنيم، 4)تا حالا مشكلی برای ما و اطرافيان‌مان درست نكرده‌اند؛ مثلاً جيب‌مان را نزده‌اند، سرمان فرياد نكشيده‌اند يا كتك‌مان نزده‌اند.

اما سوزی، راوی نوجوان رمان «عروس دریایی» هر روز و هر شب به عروس‌های دريايی فكر می‌كند. او مدتی طولانیست بعد از مرگ دوستش فرنی در دريا، سكوت كرده و مدام درباره‌ عروس‌های دريايی می‌خواند و تحقيق می‌كند. عروس‌های دريايی جزء قديمی‌ترين موجودات كره‌ زمين هستند و ميليون‌ها سال است زير آب‌ها بي سر و صدا حركت مي‌كنند. آن‌ها برخلاف ظاهر ملوسشان، نيش مرگباری دارند و بعضي از گونه‌هايشان به نام ايروكانجی براي كشتن بيست نفر به صورت هم‌زمان درون شاخك‌هايشان زهر ذخيره كرده‌اند. سوزی بعد از مرگ فرني افسرده شده و با هيچ‌كس حرف نمی‌زند. او درون خودش غرق شده، چون فرني بهترين و تنها دوستی بوده كه داشته اما حالا ديگر فرنی از نظر فيزيكی وجود ندارد. بدتر از همه اينكه قبل از مرگ، دوستی آن‌ها به هم خورده است و سوزی همچنان خودش را مقصر می‌داند و سرزنش می‌كند. موضوع مرگ بيشتر از هر چيز ديگری ذهن سوزی را به خودش مشغول كرده و اين وسط، عروس دريايی تبديل به يك نشانه و موجودی كليدی شده است، موجودی كه نه خون دارد و نه قلب اما به شكل وحشتناكی تكثير می‌شود و منابع غذايی اقيانوس‌ها را می‌بلعد. عروس‌های دريايی در هر ثانيه 6/4 نفر را در جهان نيش می‌زنند و بعضي از اين نيش‌ها حتی منجر به مرگ می‌شود. ‌آن‌ها منابع غذايی اقيانوس‌ها را غارت می‌كنند و باعث مرگ نهنگ‌ها می‌شوند. اگر بدترين فجايع محيط زيستي هم در آب‌ها اتفاق بيفتد و مواد شيميايی خطرناك درياها را پر كند، باز هم عروس‌های دريايی تنها موجوداتی هستند كه زنده خواهند ماند. آن‌ها حتی وقتی زخمی شوند، تكثير می‌شوند.

عروس‌های دريايی يك كابوس تمام و كمال هستند و سوزي حق دارد تمام مدت به آن‌ها فكر كند. او طبق درس‌هايي كه در مدرسه ياد گرفته براي خودش يك فرضيه مطرح، و درباره‌اش تحقيق مي‌كند. او مصمم است به همه ثابت كند، شايد فرنی در امواج دريا غرق نشده باشد. شايد يك عروس دريايی ايروكانجی او را نيش زده باشد. سايه‌ سنگين مرگ براي لحظه‌ای دست از سر سوزی برنمی‌دارد. او براي نخستین‌بار در زندگی‌اش با واقعيت مرگ و فقدان عزيزان رو به رو شده و هضم چنين معنايي براي يك دختر 11 ساله كار آسانی نيست. و تمام اين‌ها هنرمندی و خلاقيت و انديشه‌ نويسنده‌ رمان را می‌رساند كه به سراغ سوژه‌‌ بغرنج مرگ رفته است بي‌آنكه بخواهد تلخی و سياهی و پوچی را بر داستانش حاكم كند. مرگ از ازل وجود داشته و مكمل چرخه‌ حيات است. همان‌طور كه عروس‌های دريايی ميليون‌ها سال است وجود دارند.
 
عروس دريايی استعاره‌ای است از مرگ كه نويسنده هوشمندانه آن‌را در تار و پود داستان تنيده است. در واقع تقابل ذات و هويت مرگبار عروس دريايی با آب‌ها كه نشانه‌ حيات و زندگی‌اند وجه نمادين رمان را بازنمايی می‌كند. عروس دريايی جان انسان‌ها و موجودات زنده‌ آبزي را تهديد می‌كند همان‌گونه كه مرگ در كمين همه‌ ما نشسته است. اما عروس دريايی از روی كينه و نفرت اين كار را نمی‌كند، او حتی قلب و خون هم ندارد. اين موجود عنصری است در چرخه‌ آفرينش و هستی همان‌گونه كه مرگ در ذات هستی حضور دائمی دارد و خواهد داشت. پس چاره چيست؟ كلافگی و درماندگی ذهنی راوی در پاسخ به همين سؤال است كه باعث می‌شود سكوت كند، چون به صراحت می‌گويد؛ ارزش سكوت وقتي حرفی و جوابی برای گفتن نيست بالاتر از حرف زدن است. او بايد براي واقعيت مواجهه با مرگ يا نيش عروس دريايی استدلالی براي خودش بتراشد تا آرامش پيدا كند. بنابراين دست به دامان اينترنت می‌شود و عاقبت محققی به نام جيمی را در استراليا پيدا می‌كند كه روی عروس‌های دريايی تحقيق می‌كند و چندين بار توسط آن‌ها گزيده شده است و تا مرز مرگ پيش رفته، اما از آن‌ها متنفر نيست. جيمي تنها اميد سوزی براي يافتن پاسخ علت مرگ فرنی است. شايد او بتواند كمكش كند تا به همه اثبات كند فرنی هم توسط عروس دريايی گزيده شده است و دليلی براي نبودنش وجود دارد. او بايد خطر واقعی عروس‌های دريايی را به گوش همه‌ دنيا برساند. براي رسيدن به اين هدف تصميم به سفر می‌گيرد.
 
من به عنوان يك نويسنده‌ كودك و نوجوان می‌دانم نوشتن درباره‌ مرگ برای كودكان چه كار دشوار و سنگينی است. با در نظر گرفتن محدوديت‌هاي موجود، نوشتن از مرگ حركت بر لبه‌ تيغ است. مخاطب در آغاز راه زندگي است و ضمن اينكه بايد با مفهوم و چيستي مرگ آشنا شود، نبايد نسبت به زندگي سرخورده و مأيوس شود. در واقع طوري بايد از مرگ نوشت كه نقطه‌ مقابل آن، يعني زندگي در كلمه‌كلمه‌ رمان جاري و ساري باشد. علاوه بر اين‌ها نكته‌ مهمي كه از نگاه نويسنده غافل نمانده، موضوع محيط زيست است و مرگ كره‌ زمين. واقعيتی انكارناپذير و جهان‌شمول. اينكه بچه‌ها از همان كودكی بايد بدانند زمين خانه‌ ماست و چه خطراتی تهديدش می‌كند. وقتي موضوعی دغدغه يك نسل شد حتماً در آينده به راهكارهای مقابله با آن هم فكر خواهد كرد. سوزی پذيرفته كه اگر چه عروس‌های دريايی مخوف و تهديدگرند اما در ذات خودشان بد و شرور نيستند. خلق آن‌ها هم حتماً دليلی داشته و می‌شود راهكاری براي جلوگيری از زيان‌هايشان انديشيد. انگار او آرام آرام با واقعيت مرگ دارد كنار می‌آيد. مرگی كه عروس دريايی استعاره‌ داستانی آن شده است. در جايی از رمان به زيبايی نتيجه‌گيري می‌كند:«جيمی! چيزی كه من و تو می‌دانيم اين است كه زهر باعث نمی‌شود كه موجودی بد شود. زهر نوعي سپر محافظتی است. موجودات هرچه شكننده‌تر باشند نيازشان به محافظت بيشتر می‌شود. بنابراين موجوداتی كه بيشتر زهر دارند بيشتر قابل بخشش‌اند.»
 
سوزی هيولای مرگ را آرام‌‌آرام می‌بخشد چون مرگ از روی كينه و نفرت زندگی‌ها را نمی‌گيرد. ذات آن همين بوده و است. فضای پُر احساس، موضوع بغرنج، و روايت اصولی و قدرتمند رمان باعث می‌شود بعد از تمام شدن آن مخاطب به آرامش برسد و سياهی مرگ در ذهنش كم‌رنگ شود. خواندن اين رمان برای همه نوجوانان و مخصوصاً كسانی كه با مسئله‌ مرگ عزيزان، دست به گريبان‌اند، می‌تواند مفيد و خوشايند باشد. در پايان بايد اشاره كرد به انتخاب‌های بی‌نظير كيوان عبيدی آشتيانی و زبان و لحن پخته و پُر احساسي كه در ترجمه‌هايش به كار می‌گيرد. بي‌شك انتقال درست احساسات و فهم جهان ذهنی نويسنده، رسالت يك مترجم واقعی است و كيوان عبيدی آشتيانی به خوبی و زيبايی از پس آن برآمده است.
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • kaivan ۲۲:۵۲ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۶
    ممنون از مهدی رجبی نویسنده خوب سرزمین مادری که چنین دقیق به داستانی عمیق و تاثیرگذار نگاه کرده. شاید بخشش عروس دریایی همان کنار آمدن با مرگ باشد، ما هستی را به خاطر دردناک ترین بخش یعنی مرگ عزیزان می بخشیم هم چنان که سوزی سوانسون عروس های دریایی را می بخشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها