جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۰
نگاهی به  داستان «پیاده» اثر حمید بابایی

ملاحت نیکی، نویسنده در یادداشتی به بررسی کتاب «پیاده»، نامزد جایزه ادبی هفت‌اقلیم پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «پیاده»، اثر حمید بابایی، کاندید بخش رمان جایزه ادبی هفت‌اقلیم است. «پیاده»، در 220 صفحه و به بهای 15 هزار تومان توسط انتشارات مروارید منتشر شده است. در همین راستا ملاحت نیکی، نویسنده در یادداشتی به بررسی این اثر پرداخته است.
 
یادداشت ملاحت نیکی به شرح زیر است:

«پیاده» نخستین تجربه­‌‌ی روایی داستان‌نویس جوان، حمید بابایی است که در اسفند 94 توسط نشر مروارید راهی بازار شد. رمانی در 220 صفحه که به‌عنوان اولین اثر نگارنده‌اش، معرف نویسنده‌­ای جدی و قابل اعتناست. انتخاب درست سوژه­ای مبتنی بر تجربه­‌ی زیستی نویسنده، روایت را محکم و ملموس ساخته است.
 
همچنین انتخاب زاویه­ دید اول شخص نیز به باورپذیری و صمیمیت لحن افزوده است. روایت معطوف به دوران متفاوت و خاص خدمت سربازی است. دورانی که تجربه‌­ آن گاهی چنان تاثیر­گذار و شگرف است که محل ارجاع خاطر‌ها و نقل قول در تمام دوران زندگی شخص می‌­شود. امید راوی جوان تحصیل کرده، درون‌گرا و از طبقه­ متوسط شهری است و تمایلات و دل‌مشغولی‌­هایی مطابق با خاستگاه و محیطش دارد. اعزام به دوره­‌ی سربازی در این برهه زمانی، برای او نه از سر اجبار بلکه انتخاب است. انتخابی برای گریز از خاطرات. خاطرات اما همراه او می­‌آیند. صحنه عوض می‌­شود ولی بازیگران ذهن او نه. رمان در حالت انتظار روایت می‌­شود. سربازان پادگان در انتظار میان دوره، روزها را سپری می‌کنند، ولی سیر گذشت زمان که ظاهرا خطی به نظر می­‌رسد، چنبره­‌وار و حلقه مانند است و امید به پایان، در طول رمان، رفته‌رفته کمرنگ­‌تر می‌­شود. رویدادهای شگرف، با آمیزه­ای از تخیل و وهم، روایت را از واقع‌گرایی دور می­کند و همین تکنیک کمک می­‌کند اثر از خاطره‌­گویی فاصله گرفته و داستانی شود.
 
رمان نثر روان و خوش‌خوانی دارد، همچنین زبان داستان با شخصیت راوی، مطابق بوده و زاویه ندارد و این هماهنگی به محکم بودن نثر کمک کرده است. داستان حواشی و تشویش ندارد و متمرکز و معطوف به ایده، روایت می‌شود. از نکات مثبت آن‌که نویسنده، شیفته­ قلم خودش نشده است. توصیفات و فضا‌سازی قوی و موجز است. زیاده‌­گویی ندارد. دیالوگ­‌ها نیز قوی و سالم­‌اند و خوش‌بختانه از آفات دیالوگ‌نویسی (پینگ‌پونگی شدن دیالوگ و شیرین زبانی تحمیلی) اثری نیست. در میان خوانش رمان، گاهی به نظر می­‌رسد نویسنده بسیار خون‌سرد است، همان‌طور که شیفته­ زبانش نیست، شیفته‌ روایتش نیز نیست و این موضوع کمی ریتم متن را در میانه روایت کُند می­‌کند ولی صفحه‌های پایانی و پایان‌بندی رمان این کُندی را توجیه می­‌کند.

پایان‌بندی خوب اثر، لنگر و نقطه­‌ی قوت آن است. رمان در زمانی تمام می­‌شود که راوی در وصف آن (گاه و زمان) می­‌گوید: «شب روشنی است. همه چیز را می­‌شود به وضوح دید.» صفحه­‌ی 218 .

تناقض شب و روشنی برای پادگانی که روزهای مه‌­آلود و تاریکی را پشت سر گذاشته، نمادی از تجربه­‌ای شگرف است و آن رسیدن به جایی است که شبیه جاهای قبل نیست و نوید یک شروع غریب را می‌دهد. گویی رمان آنجا که به پایان می‌رسد در واقع دوباره شروع می‌شود و این بار بازی‌ای را با ذهن مخاطب آغاز می‌کند. بن‌مایه فلسفی اثر و این که نویسنده کوشیده دو مفهوم مهم هستی‌شناسی، جبر و اختیار را در قالب یک داستان تصویر کند از مهمترین رویکردهای این اثر است. در واقع نویسنده سعی نکرده مفاهیم را در داستان بریزد و لباسی برای آن بپوشاند که در تن اثر زار بزند، بلکه گویی داستان با این مفاهیم آکنده است.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها