محمدجلیل عندلیبی، سرپرست گروه مولانا با حضور در غرفه ایبنا در نمایشگاه کتاب گفت: فکر نمیکنم هیچیک از اهالی باسابقه هنر موسیقی انتظار حمایت مادی از کسی داشته باشند. انتظار جامعه فرهنگی از مسئولان، تصویب قانون کپی رایت در مجلس و البته ایجاد سازوکاری برای اجرایی شدن آن است.
شرح گفتوگو با این هنرمند نام آشنا را در ادامه بخوانید:
نظر شما درباره جابهجایی نمایشگاه به شهر آفتاب در سال گذشته و برگزاری آن برای دومین سال در این مکان، چیست؟
تاثیرگذاری نمایشگاه کتاب به حضور پررنگ مردم است. من از برگزاری این حرکت فرهنگی، در محلی با این فاصله رضایت چندانی ندارم. کتاب به عنوان یک عنصر فرهنگی و البته تمدنساز نیاز به حضور در میان مردم دارد. با این توضیح، فاصله مکانی شهر آفتاب باعث میشود بخش زیادی از مردم به دلیل کمبود امکانات نتوانند در نمایشگاهی با این مختصات حضور پیدا کنند. در کشوری که به ویژه در چهار دهه اخیر مظاهر فرهنگاش در مقایسه با قبل در مسیر نه چندان درستی حرکت کرده است، مسئولان فرهنگی باید شرایط و امکانات را طوری مدیریت کنند که عموم مردم امکان برخورداری از دستاوردهای چنین نمایشگاهی با این گستردگی را داشته باشند. البته میدانم که مسائلی نظیر افزایش غیرقابل باور جمعیت در چند سال اخیر و نبود امکانات در مرکز شهر یکی از دلایل مهم جابهجایی محل نمایشگاهها در شهر تهران است اما به عنوان یک پیشنهاد شاید ایجاد امکانات جغرافیایی و وجود تشویقهایی همچون تخفیف خرید کتاب بتواند کمبودهای فرهنگی در این عرصه را جبران کند.
آقای عندلیبی شما جزو معدود استادان بازمانده از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی در وزارت فرهنگ و هنر هستید. چه راهکارهایی را برای انتقال تجربه از نسل طلایی موسیقی ایران (که تربیت یافته آن مرکز هستند) به نسل جدید فعال در عرصه موسیقی و علاقهمندان به این هنر کارساز میدانید؟
اگر بخواهم بدون تعارف به سوال شما پاسخ دهم ناچارم به تفاوتهای بنیادین مدیریت فرهنگی در دهه چهل و پنجاه با آنچه امروز اهالی فرهنگ و هنر در این عرصه با آن روبهرو هستند، اشاره کنم. ما در آن دوره به عنوان جوانان مستعد از سوی زنده یاد داریوش صفوت و جناب نورعلی خان برومند در دانشگاه تهران شناسایی و برای ادامه دادن راه درست موسیقی ردیفی و دستگاهی ایران راهی مرکز حفظ و اشاعه میشدیم اما واقعیت این است که پس از انقلاب مراکز موثر و به دردبخوری همچون حفظ و اشاعه از بین رفتند و از همان زمان تا امروز هرکس سکان مدیریت فرهنگ را به دست گرفت، نه بر اساس تواناییهای هنری که به دلیل دارا بودن روابط سیاسی به این جایگاه رسید. کدام یک از وزرای ارشاد از ابتدا تا امروز توانایی خواندن دو خط نت را داشتند که بخواهند به صلاح هنر و به ویژه موسیقی گام بردارند؟ اصلاً کسی در این زمینه توانایی نداشت که بخواهد کاری برای اهل هنر بکند.
از حدود دو دهه قبل گفته بودید که میخواهید چند عنوان کتاب را منتشر کنید. چرا تا امروز هیچ یک از این آثار روانه بازار نشر نشده است؟
در شرایطی که هیچ یک از اهالی هنر امنیت شغلی ندارند و قانون کپی رایت (که سالها قبل مطرح شده) هنوز در هیچ یک از زمینههای فرهنگی ضمانت اجرا پیدا نکرده است، چه کسی میتواند عمر و انگیزه خودش را صرف تولید یک اثر ارزشمند کند. البته بزرگانی همچون روحالله خالقی را که سرگذشت موسیقی ایران را نگاشت و آهنگسازان باشرافتی همچون هوشنگ ظریف که اقدام به جمعآوری و نتنویسی آثار بزرگانی همچون فرهنگ شریف کرد، باید از این قاعده مستثنی کنیم. اگر قرار است درباره یک سیستم جدی و دقیق (که در آن آثار فرهنگی و هنری از قبیل موسیقی و کتابهایی در این زمینه تولید میشود)، بحث کنیم باید گفت اصلاً چنین دغدغهای در مدیریت فرهنگی کشور ما وجود ندارد. البته نمیتوانم منکر تقصیرات و کوتاهیهای هنرمندان شوم. شاید ما هم باید بیش از این تلاش میکردیم و راه بزرگانی همچون داریوش صفوت را که عمرش صرف اعتلای فرهنگ این سرزمین شد، ادامه میدادیم. من هم از حدود پانزده سال قبل سه کتاب «زودشناخت ریتم برای سازهای کوبهای»، «آواشناسی آثار عرفانی کردستان» و « آموزش سنتور» را آماده چاپ کرده بودم اما در اوایل دهه هشتاد به ناگاه از ادامه کار هنری دلسرد شدم و طبعتاً این کتابها به بازار نیامدند.
به نظر شما انتظار و توقع کارشناسان و استادان عرصه موسیقی به ویژه موسیقی ایرانی از مدیران فرهنگی و دیگر فعالان این عرصه چست تا بتوانند در عرصه مکتوب به شکل جدی حضور پیدا کنند؟
شاید گفتن این جمله ناامیدی به نظر برسد اما مدتهاست «از طلا گشتن پشیمان گشتهایم/ مرحمت فرموده ما را مس کنید» فکر نمیکنم هیچیک از اهالی باسابقه هنر موسیقی انتظار حمایت مادی از کسی داشته باشند. من هم یک دهه به احترام بزرگانی که جفای روزگار جانشان را گرفت، سکوت کردم. البته در طول این دوران دست از کار نکشیدم و چهارده آلبوم جدید با آهنگهای متفاوت ساختم اما دیگر انگیزهای برای انتشار آثار باقی نمانده بود. هنرمندان ارجمند این سرزمین یکی یکی به دلیل نبود قانون کپی رایت در خانههایشان دق کردند و مردند. انتظار جامعه فرهنگی از مسئولان، تصویب قانون کپی رایت در مجلس و البته ایجاد سازوکاری برای اجرایی شدن آن است. مطمئن باشید اگر این اتفاق بیفتد، معظلات عرصه کتاب در زمینه هنر هم از بین خواهد رفت. من اطمینان دارم با تصویب این قانون حتی سرقتهای ادبی و هنری هم متوقف خواهد شد. در آن صورت مراکز هماندیشی و مشورتی هنری دوباره قدرت میگیرند و هنرمندانی که با وجود قانون حمایتی کپی رایت اطمینان دارند دیگر سرمایه ذهنیشان (که همان آثار هنری است)بدون مجوز و بی هیچ حق نشری در فاصلهای کمتر از یک ساعت دانلود نخواهد شد و هر کس به اندازه تلاش و همتی که دارد، بهره میبرد.
از اینکه در نمایشگاه کتاب حضور پیدا کردید چه احساسی دارید؟
همانطور که در پاسخ به یکی از پرسشهایتان گفتم، سالها از حضور در عرصه هنر و البته مراکزی نظیر شهرآفتاب ناامید شده بودم اما حالا که به غرفه خبرگزاری کتاب آمدم با انسانهایی روبهرو شدم که برای اعتلای سطح فرهنگی ایران تلاش میکنند. امیدوارم همگی شما سعادتمند باشید و شرایط طوری بسامان شود که دیگر هیچکس از حضور در عرصههای فرهنگی-هنری ناامید نشود.
نظر شما