کریم مجتهدی در مقدمه کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران» نوشته است: «به سبب کلی بودن فلسفه و توجه به جزئیات در تاریخ، آن دو به ناچار در یک خط افقی در دو قطب متقابل انتهایی قرار میگیرد و به نظر میرسد که سنخیت واقعی با یکدیگر نمیتواند داشته باشند.»
مجتهدی در بخشی از مقدمه کتاب مینویسد: «اثر حاضر جنبه میان رشتهای دارد که به نحوی در آن در درجه اول به تاریخ ایران توجه شده اما از آنجا که رشته اصلی نگارنده فلسفه غرب است، به ناچار در این کل این نوشته نگاه تاریخی به نحوی همراه با تامل فلسفی بوده است. البته نزدیکسازی تاریخ و فلسفه به سهولت میسر نمیشود، زیرا به معنایی فلسفه حب حکمت و تاریخ روایت گذشته است. فیلسوف تا حدودی مستقل از زمان و مکان به تامل میپردازد، اما مورخ را درجه اول مقید به زمان و مکان معین میکند و در واقع تابع این شرایط بنیادی میشود. در میان علوم انسانی، تاریخ جزئیترین رشته محسوب میشود.»
در سطور دیگری از این مقدمه میخوانیم: «مورخ با این وقایع بعینه روبرو نمیشود بلکه آنها را با مطالعه و تحلیل اسناد و مدارک باقی مانده از گذشته و احیانا گواهی و شهادت افرادی که در همان دوران زندگی کردهاند شناسایی میکند. البته فلسفه (بدون اینکه الزاما جزو علوم انسانی و یا علوم تحصلی دیگر باشد) کلیترین نمونه شناخت است و بدون اکتفاء به محسوسات، مستقلا به تامل میپردازد، فلسفه حتی با معقولات اولیه سروکار ندارد و بیشتر نظر به معقولات ثانویه دوخته و بر اساس آنها به تفکر میپردازد. به سبب کلی بودن فلسفه و توجه به جزئیات در تاریخ، آن دو به ناچار در یک خط افقی در دو قطب متقابل انتهایی قرار میگیرد و به نظر میرسد که سنخیت واقعی با یکدیگر نمیتواند داشته باشند.»
کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران» تالیف کریم مجتهدی از سوی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به چاپ رسیده است.
نظر شما