کتاب «کودتاهای ایران» اثر سهراب یزدانی، دانشیار دانشگاه خوارزمی به تحلیل کودتاهای رخداده در ایران اختصاص دارد. مولف در تفسیر علل روی دادن کودتا در ایران معتقد است: «کودتا، ناشی از نگرش سیاسی حکومتگران ایرانی پرده برمیداشت و نشان میداد که آنان نه به نظام پارلمانی پایبندند و نه مردم خود را دارای حقوق قانونی میدانند.»
کتاب در شش فصل با این سرفصلها «درباره کودتا»، «براندازی مجلس اول»، «برچیدن مجلس دوم»، «سوم اسفند 1299»، «28 مرداد 1332» و «الگوهای کودتاهای ایران» تنظیم شده است.
کودتای ناپلئون سرآغاز کودتاهای جهان معاصر
پیشگفتار به اختصار به نکاتی از کودتاهای روی داده در ایران میپردازد، در این میان نکات مبهم کودتاهای مربوط به پهلویها حائز اهمیت است. یزدانی در شرح دلایل مبهم بودن برخی از نکات این دو کودتا مینویسد: «کودتاهای سوم اسفند و 28 مرداد هنوز پدیدههایی سیاسی شمرده میشوند. بخش بزرگی از اسناد مربوط به این دو رویداد در دسترس نیستند. اسناد وزارتخانههای خارجه و جنگ انگلیس مطالب نهفته در کودتای سوم اسفند 1299 را آشکار نمیسازند. هنوز این موضوع پنهان مانده که کدام مرکز حکومتی انگلیس تصمیمگیرنده آن ماجرا بوده است. حتی مداخله مأموران عالیرتبه انگلیسی در ایران مانند آیرونساید و نورمن را نیز تنها بر برپایه قرائن میتوان تا حدی بازشناخت.
اسناد منتشرشده وزارت امور خارجه امریکا مربوط به دوره حکومت دکتر مصدق و 28 مرداد در همه موارد شفاف نیستند. این اسناد درباره نشستهای تصمیمگیرندگان کودتا مطلبی نمیگویند و به فعالیت گروههای کار در وزارت امور خارجه و سازمان سیا، که واژگونی مصدق را تدارک میدیدند، اشاره ندارند. فعالیت فرمانده عملیات در ایران، کرمیت روزولت، و گروه او ناگشوده میماند. همکاری سفیر آمریکا در تهران با کودتاگران به سکوت برگزار میشود، اسناد سازمان سیا که دیگر جای خود دارند.»(ص10)
در فصل نخست «درباره کودتا» در گام اول، تعریف کودتا ارائه شده و پس از آن به مرور کودتا در تاریخ جهان پرداخته، سپس انواع کودتا مورد توجه قرار گرفته است، نظریه کودتا و شیوه کودتا از جمله مطالبی است که در این مجال به آن پرداخته شده است. ضمن اینکه برخی، کودتای ناپلئون بناپارت را سرآغاز کودتاهای جهان معاصر میدانند.
«براندازی مجلس اول» عنوان فصل دوم است که در آن به نحوه برخورد محمدعلیشاه قاجار در برخورد با نمایندگان مجلس اشاره شده، همچنین برخی محققان و پژوهشگران معتقد بودند که بعضی با اعمالی تند و حتی فحاشی به شاه، وی را در به توپ بستن مجلس تحریک کردند. در این سطور پس از ارائه دو سند با رد تاثیر تندرویها در حمله به مجلس آمده است: «در آن زمان هنوز جناح تندرو به صحنه نیامده و کسی به شاه توهین نکرده بود، انجمنها در مرحله ابتدایی فعالیت خود به سر میبردند، روزنامههای افراطی منتشر نمیشدند و نمایندگان آذربایجان پا به مجلس نگذاشته بودند. بدین ترتیب هیچ یک از عناصری که چند ماه بعد شکایتهای پیاپی شاه را برانگیختند هنوز جلوهگری نداشتند.»(ص68)
دیپلمات و شایعات ناخوشایند درباره وی
فصل سوم به «برچیدن مجلس دوم» اختصاص دارد. یزدانی از ورود مشروطهخواهان به تهران با حمایت دو سردار برخاسته از جامعه ایلی سخن میگوید و چالشهایی که روبهروی مشروطهخواهان است. ضمن اینکه در نگاهی به نیروهای بیگانه و تاثیرگذاری بیگانگان در ساختار سیاسی و نظامی ایران میگوید: «خزانهدار امریکایی از اوایل ورود به ایران تصمیم گرفت نیرویی نظامی به نام «ژاندارمری خزانه» را سازمان دهد. او میخواست ریاست این نیرو را به ماژور (سرگرد) کلود استوکس بسپارد. این افسر به ارتش هند وابسته بود و در سفارت انگلیس مقام رایزن نظامی داشت. شوستر میگوید درباره استوکس شایعات ناخوشایندی بر سر زبانها بود. حتی او را مخالف با آمال ایرانیان میدانستند. اما او به فارسی مسلط بود، به چهارگوشه کشور سفر کرده بود، با آداب و رسوم ایرانیان آشنایی داشت و سیاستگران ولایتی را میشناخت.»(ص147)
موضوعی که در ادامه مورد توجه قرار گرفته، مقابله با مجلس دوم است، مولف در صدد است که درباره کودتا بودن، منحل کردن مجلس دوم به وقایعی اشاره کند و در اشاره به برخی روابط میان نیروهای داخلی و بیگانگان آورده است: «آیا انحلال مجلس دوم را میتوان کودتا دانست؟ مدتی بود که بختیاریها در خفا از توسل به کودتا دم میزدند. چندخان بختیاری دستکم سهبار با وزیر مختارهای روسیه و انگلیس درباره نقشه خود صحبت کرده بودند. آنها در سیام ذیقعده، ششم و سیزدهم ذیحجه 1329 گفته بودند که مجلس را میبندند، قدرت کامل را قبضه میکنند و رضایت دو دولت بزرگ را فراهم میسازند. در بیست و بیست و یکم ذیحجه، وثوقالدوله همان طرح را به پاکلوسکی ارائه کرده بود. بنابراین، در طی سههفته، گردانندگان قوه اجرایی پنج بار برنامه براندازی نهاد قانونگذاری را پیش کشیده بودند. بهانهای که سرانجام آوردند تا کار خود را قانونی جلوه دهند تمدید غیرقانونی دوره مجلس بود.»(ص170)
تصرف سرخ انزلی و پنداری که فرو ریخت
فصل چهارم «کودتای سوم اسفند» نام دارد. کودتایی که هنوز به تاریخ نپیوسته است، چون اسناد آن به طور کامل قابل دسترسی نیست. اسنادی که میتواند خلاهای این واقعه را روشن کند. آنچه در این میان میتواند به پر کردن برخی حفرههای این رویداد کمک کند، خاطرات رجال است. ضمن اینکه شرایط ایران آن روز در تفسیر و توضیح روی دادن کودتا موثر بود. شرایطی که چنین ترسیم شده است: «طبقه حاکم ایران بهطور طبیعی از بلشویسم هراس داشت، به همین دلیل گروههایی از زمینداران و توانگران به پشتیبانی از قرارداد 1919 برخاسته بودند.
آنها تصور میکردند نیروهای انگلیسی در برابر تهاجم بلشویکها و انقلاب داخلی حامیشان خواهند بود. پس از آنکه انزلی به تصرف ناوگان و ارتش سرخ درآمد، آن پندار فرو ریخت. ترس به جان قشرهای توانگر افتاد. به نوشته سیدمحمد کمرهای، در اواخر شعبان (اردیبهشت) خبر سقوط انزلی به پایتخت رسید. در روز دوم رمضان، او به خانه امیرمفخم بختیاری رفت. چند تن از بزرگان و دولتمردان در آنجا بودند. «صحبت بلشویکها همه را فرو گرفته و رنگ از روها برده.» جمهوری موقت ایران که اعلام شد، افراد طبقه حاکم موقعیت خود را تیره و تار دیدند.»(ص215)
در ادامه باید گفت نظرات متفاوتی درباره به وقوع پیوستن کودتای سوم اسفند وجود دارد. از جمله اینکه وزرات خارجه بریتانیا از چندوچون کودتا بیخبر بود. در این رابطه میتوان به نوع ارتباط و مکاتبات میان لرد کرزن و آیرونساید اشاره کرد: «وزارت جنگ به افسران بلندپایه خود در ایران اختیاراتی بخشیده بود که باب طبع کرزن نبود. مسائلی چون محدوده مداخله نظامی انگلیس در گیلان، تخلیه نظامی ایران و مداخله نظامیان در امور سیاسی چند بار به مناقشه بین دو وزارتخانه انجامید. از زمانی که آیرونساید به ایران آمد، رابطه دو وزارتخانه تیرهتر از پیش شد.
کرزن آن ژنرال را متهم میکرد که در مسائل ایران خودسرانه و غیرمسئولانه دخالت میکند و نورمن را به همراه خود به این سو و آن سو میکشاند. در حدود یک ماه مانده به کودتا، کرزن سیاستگذاران گوناگون انگلیسی در ایران را چنین نکوهش کرد:«مسئولیت تمام مصیبتهایی که بر سر ایران آمده در درجه نخست به گردن وزارت جنگ، در درجه دوم وزارت هند و در مرحله سوم هیات دولت انگلیس است. اما وقتی که رسوایی به بار بیاید، بیتردید همه کاسهکوزهها بر سر وزارت خارجه میشکند.»(ص247)
پیام دو قدرت بزرگ غربی برای مردم
فصل پنجم «28 مرداد 1332» را بررسی میکند، کودتایی که با گذشت بیش از 60 سال از وقوع آن همچنان مورد اختلاف گروههای سیاسی و محققان است. شاید بتوان فصلی را که به کودتای 28 مرداد اختصاص داده شده یکی از فصلهای بااهمیت و در عین حال نفسگیر کتاب به شمار آورد. سخن از کودتایی است که هنوز برخی از افراد حاضر در آن هنوز نفس میکشند و با جزئیات آن مساله دارند. اما باید دید یزدانی، استاد تاریخ دانشگاه خوارزمی چگونه به این رویداد همچنان تاریخی نشده، پرداخته است: «کودتای شب 25 مرداد شباهت بسیار به کودتاهای متعارف جهانسوم داشت. هدف آن واژگون کردن دولت بود که با دستگیری وزیران و چند چهره شاخص سیاسی و نظامی به پیروزی میرسید. اما آیا گستره کودتا بهراستی همین بود؟ این را میدانیم که برادران رشیدیان و دو ایرانی همکار سیا به نامهای علی جلالی و فرخ کیوانی چندین ماه سرگرم گردآوری نیرو از تشکیلات مختلف و دستههای خیابانی بودند.
در یکی از اسناد سیا حتی میخوانیم: «45 هزار دلار به آقای ... مالک تشکیلات ... پرداخته شد تا در عملیات شرکت کند.» نام آن شخص و سازمان او از سند حذف شده است. شاید اشاره به سرگردخسروانی، مدیر باشگاه ورزشی تاج، یا رهبر یکی از احزاب آریا یا پانایرانیست بود. اما اگر حرکت نظامیان با کنارهگیری مصدق یا دستگیری او به نتیجه میرسید، چرا پادوهای توطئه به پیشخرید جماعت خیابانی پرداختند؟»(ص337)
نگاه مولف به کودتای 28 مرداد براساس دسترسی به پارهای از اسناد سیاست، اسنادی که واکاوی آنها میتواند ابهامات کودتا را برطرف کند. شاید اسناد کودتا به طور کامل سالها بعد منتشر شود اما در این میان میتوان برای پی بردن به نقش عوامل بیگانه و به ویژه آمریکاییها در سرنگونی دولت مصدق به مطالب نیویورک تایمز نیز اشاره کرد: «به این ترتیب، برنامهریزان کودتای 28 مرداد به هدفهای خود رسیدند. آنها دولتی را سرنگون کردند که در برابر یکی از بزرگترین امپراتوریهای اروپایی ایستادگی میکرد. به جنبشی پایان بخشیدند که خواهان حق بهرهبرداری عادلانه از منبع ثروت ملی خود بود. دولتی را بر سر کار آوردند که به همه خواستههای آنان تن میداد.
کشوری پراهمیت در کنار مرزهای شوروی را به دایره کشورهای متحد خود کشاندند. دو قدرت بزرگ غربی پیامی روشن برای مردم و رهبران کشورهای رشدنیافته نیر در آستین داشتند. سرمقاله روزنامه نیویورک تایمز انگیزهها و هدفهای دولتمردان امریکایی را، که خودشان نمیتوانستند آشکارا بر زبان بیاورند، با صراحت چنین بیان کرد: «اینک کشورهای در حال توسعه سرشار از منابع غنی، با بهای سنگینی که یکی از آنها باید بپردازد، از ملیگرایی تعصبآلود درس عبرتی میگیرند. مصدقهای دیگر در سراسر جهان، پیش از اقداماتی مانند اداره منابع خود، باید احتیاط کنند، زیرا منابع آنان یقینا به ما تعلق دارد نه به خودشان.»(ص366)
بیطرفی افسران به مسائل سیاسی به سود کودتاگران
«الگوهای کودتاها در ایران» در فصل پایانی گنجانده شده است. مولف در این فصل به شباهتها و تفاوتهای کودتاهای ایران و جهان پرداخته است. ضمن اینکه معتقد است که نزاع میان گروههای سیاسی زمینه را برای دخالت نیروی نظامی فراهم کرده است. با این حال مولف معتقد است برنامه کودتای 28 مرداد را انگلیسیها آغاز کردند و آمریکاییها به پایان بردند. اما درباره وضعیت مصدق و نیروی نظامی آمده است: «حکایت 28 مرداد پیچیدهتر از این موارد بود. در سه کودتای پیشین، نیروی ضربت در اختیار عنصر توطئهگر بود. اما در سالهای 30 تا 32، مبارزه سیاسی به دورن قوه اجرایی کشید و بین شاه و نخستوزیر جریان یافت. هرکدام از آنها بر قسمتهایی از این قوه نفوذ داشتند. مصدق در دولت دوم خود کفالت وزارت دفاع ملی را ضمیمه مقام نخستوزیریاش کرد.
بنابراین از این توان بالقوه برخوردار بود که نیروی نظامی را به دست کودتاگران ندهد. اما واقعیت چیز دیگری بود. مصدق تنها بخشی از سازمانهای دولتی را اداره میکرد. مخالفان او در سراسر مؤسسات دولتی پراکنده بودند. تعدادی از آنها در بالاترین سطح مدیریت کار میکردند. تقسیم قدرت در میان نیروهای مسلح نیز چشمگیری بود. در این بخش، کفه ترازو به سود شاه سنگینی میکرد. بیشتر امیران و فرماندهان ارشد به او وفادار ماندند. طرفداران مصدق در ردههای میانی و پایینی کم نبودند، اما هیچگونه سازمان سیاسی یا نظامی آنها را به یکیدگر پیوند نمیداد. اکثر افسران به مسائل سیاسی بیتوجه بودند و کاری به کار مبارزه بین رئیس کشور و رئیس دولت نداشتند. بیطرفی این گروه عظیم به سود کودتاگران تمام میشد.»(ص411)
در ادامه یزدانی در سطور پایانی کتاب در شرح روی دادن کودتا در ایرن معتقد است که کودتاهای ایران را تنها میتوان از نوع واپسگرایی سیاسی و اجتماعی دانست: «این قضیه از نگرش سیاسی حکومتگران ایرانی پرده برمیداشت و نشان میداد که آنان نه به نظام پارلمانی پایبندند و نه مردم خود را دارای حقوق قانونی میدانند. هرگاه با جنبشهای مردمی یا مخالف نظام موجود روبهرو شدند و راههای قانونی برای مهار آنها را بسته دیدند، از ابزار نظامی بهره جستند. در این راه، از یاری بیگانگان نیز سود بردند. هنگامی که به پیروزی رسیدند، سیاست سرکوب را در پیش گرفتند، حکومتهایی خودکامه بر سر کار آوردند و دستاوردهای مردم خود را پایمال کردند. در میان رشته عللی که به ضعف و ناکامی مشروطیت ایران انجامید، میتوان بر تأثیر بازدارنده و مخرب کودتاها نیز تأکید روزید.»(ص416)
کتاب «کودتاهای ایران» اثر سهراب یزدانی در 440 صفحه، شمارگان یکهزار و پانصد نسخه و به قیمت 32هزار تومان روانه بازار کتاب شد.
نظر شما