ژیلا تقیزاده، نویسنده، در یادداشتی کوتاه به رمان «کسی در من شیطنت میکند» اثر افسانه احمدی پرداخته است.
و اما دربارهی این کتاب. یکی از اتفاقات خوب در این کتاب این است که نویسنده قواعد را به هم ریخته است که من را به هیجان آورد. بسیاری از هنرجویانم همیشه میپرسند آیا میتوان راوی را در داستان تغییر داد؟ چگونه؟ جواب در همین کتاب است. این کتاب راویان مختلفی دارد و رویدادها از زوایای مختلفی روایت میشوند. قسمتی از دید دانای کل و بخشهایی از دید اول شخص و حتی دوم شخص و سوم شخص هم همان رویدادها را میبینند و میگویند. پس نویسنده نیاز داشت تا قواعد زمان را نیز بشکند و هوشمندانه همین کار را هم کرده است.
در این داستان با سه محدودهی زمانی روبهرو هستیم. زمان جنگ ایران و مجرد بودن زن داستان. سپس چهار سال پیش و بحرانی در زندگی او و سرانجام زمان اکنون که او در کلنجار است با کسی که در او شیطنت میکند. بهم ریختگی زمانی که اشاره کردم اینجاست. رویدادهای این سه محدودهی زمانی٬ نامرتب روایت میشوند ولی مخاطب رد هیچ یک از رویدادها و آدمها را در خرده روایتها و روایت اصلی گم نمیکند.
از سویی این رمان اندیشهمحور است و مخاطب را با لایههای پیچیده و در هم و مغشوش ذهن زنی روبهرو میکند که میخواهد افکار و خواستههایش را سامان دهد و این واگویهها بخشهایی از رمان را به روایتی از نوع سیال ذهن کشانده است.
خودمانی بگویم که افسانه احمدی به درستی لایههای در هم پیچیدهی ذهن و زندگی این زن را نوشته است. زنی از ما که داشتهها و نداشتههایش با بسیاری از ما مشترک است و در این تلاش است که ذهنش از این چند صدایی که همه از درون خودش برخاستهاند٬ بیفتد و آرام گیرد. تا زندگیش آرام بگیرد. همانطور که در تقدیمنامهی کتاب آورده بیآنکه درونمایهی کتاب را لو بدهد. با خواندن تقدیمنامه حرفم را به پایان میبرم.
«میگویند: گذشت٬ کلمهیست که میآید و در جمله مینشیند.
میگویم: گذشت٬ آدمیست که میآید و توی آدم مینشیند
میگویند: آدم توی آدم؟ دوتا آدم!! نمیشود!!!
میگویم وقتی آن آدم میآید این آدم رفته است......تقدیم به آدمی که میآید.»
نظر شما