کتاب «زندگی خوب؛ 30 گام فلسفی؛ برای کمال بخشیدن به هنرزیستن»، مارک وِرنون ترجمه پژمان طهرانیان در نشر فرهنگ نشر نو به قیمت بیست و هشت هزارتومان عرضه شد.
در پیشگفتار این اثر آماده است: «این روزها، انواع و اقسام توصیهها دربارهی چهگونه زندگی کردن ارائه میشوند و از این لحاظ هیچ کمبودی وجود ندارد. این امر میتوان ما را به فکر فرو برد. شاید از خودمان بپرسیم که چرا چنین صنعت پررونقی شکل گرفته است. بیش از 150 سال از انتشار اولین کتابِ مشخصا خودیاری (و اولین کتابی که رسما عنوان «خودیاری» را هم بر پیشانیاش داشت) به قلم ساموئل اسمایلز میگذرد. در نظر آورید همه توصیههایی را که در این سالها در قالب کتاب چاپ و منتشر شدهاند، همهی آن خردمندیها و خردورزیها را! پس چهگونه است که ما هنوز از پسِ یاریِ خود برنیامدهایم؟ بسیاری از کتابهای خودیاری که در طول سالهای اخیر منتشر شدهاند ـ دستکم بنا به ادعای نویسندگانشان ـ از دیدگاههای تازه در روانشناسی بهره بردهاند. کاری که روانشناسان کموبیش انجام میدهند این است که گروههایی از افارد را گردهم میآورند ـ که معمولاً دانشآموز و دانشجویند، چون این قشر هم در دسترسترند، هم با هزینهی کمتری میتوان به کارشان گرفت ـ و از آنها میپرسند مثلا دربارهی قاطعیت نشان دادن یا دوست داشته شدن چه حسی دارند. روانشناسان سپس پاسخها را با کمک علم آمار پردازش میکنند و میانگینها و معدلها را منتشر میکنند. بفرمایید، این هم از دیدگاههای تازه! »
همچنین در بخشی دیگری از این پیشگفتار آمده است: «قصد ندارم به دانشجو یا دانشآموزی توهین کنم، اما هیچ اعتمادی هم به این روند ندارم. مسلماً علم در پی تولید نتایجی مبتنی بر تجربه است و شما هم اگر قرار باشد عمل قلبی در پیش داشته باشید نیازمند همین علم هستید. اما مسائل ظریفتر و غیرقالبیتر مربوط به زندگی بشری چه میشود؟ اگر شمای نوعی آن میانگینها و معدلها را در زندگی خودتان به کار گیرید، آیا جای تعجب دارد که تنها به منافع و مزایایی در همان حد متوسط و میانگین برسید؟ وقتی از لحنِ پیوسته مثبت و خوشبینانهی کتابهای خودیاری کلافه میشوم، متوجه این مسئله میشوم که تنها راهی که آنها نشان میدهند بهسمتِ بالاست: اوضاع تنها میتواند بهتر شود. ناگزیر حس میکنم آنچه آنها میخواهند با هر ترفندی به من و ما قالب کنند یکی زندگی از پیشساختهی سرهمبندیشدهی بیروح و بیرنگوبوست، نه همهی آن خوشیها و ناخوشیهای رنگارنگی که روزانه در زندیگ با آنها روبهرو میشوم. آنچه جای خالیاش حس میشود چیزی است که شاید بتوان آن را «خِرد» نامید. گمان نمیکنم خِرد چیزی باشد که بتوان در آزمایشگاه به آن دست یافت. خِرد از تجربهها و تأملات دقیق و اغلب فوقالعادهی کسانی ناشی میشود که در هنر زیستن بهترین بودهاند. خِرد مانند موسیقی است، یکی از موضوعاتی که در این کتاب به آن خواهیم پرداخت. علم و روانشناسی میتوانند در حدی معین تأثیراتی برما بگذارند و چیزهایی یادمان دهند، اما آنچه میتواند آموختههای پیشینمان را تازگی و طراوت بخشد خِرد و حکمت است. و تازه، موتسارت و موبی (دو آهنگساز بزرگ دیروز و امروز) میتوانند بسیار بیشتر از اینها هم بر ما تأثیر بگذارند. شاید ساموئل اسمایلز هم بر همین نکته تأکید داشته است. بسیاری از بهترین ایدههای او از فیلسوفان یونان باستان گرفته شدهاند، منبعی که ما هم در این کتاب از آن بهرهی بسیار خواهیم برد، اندیشههایی که اغلب امروزه فراموش شدهاند چراکه ما بیش از اندازه شیفتهی تازههاییم. اما آنچه تازه است ممکن است کمی هم خام باشد و ناشیانه، چرا که آزمون زمان را پشت سر نگذاشته است. من امیدم بر آن است که بتوانم در این کتاب برخی از عمیقترین و کهنترین رگهةای حکمت کهن را بازگشایی کنم و نیز نقبی بزنم به رگههایی دگیر که تازهترند اما شاید از نگاهها دور ماندهاند.»
مارک وِرنون توضیح میدهد: «به این ترتیب، آشکار میشود که زندگی مهمتر از موفقیت است، که سعادت لازم است اما کافی نیست. ایدههای کتابهای خودیاری حقیرتر از آناند که الهامبخش ما شوند برای تبدیل شدن به آنچه میتوانیم بشویم، برای استفاده از ظرفیتهای پنهانمان. آن ایدهها جسارت برآوردن نیازهای اساسی ما را ندارند. زبان مکالمه با تمامیت انسانیِ ما را نمیدانند و به این ترتیب از وسعت بخشیدن به آن ناتواناند. اگر یک درونمایه باشد که در تاروپود این 30 فصل تنیده شده و راهش را از میان آنها گشوده باشد (30 فصلی که ضمناً میتوان هم بهترتیب خواندشان هم بدون ترتیب)، رهیافتی است که به «اخلاقیات فضیلتمدار» شناخته میشود. فضیلتها عبارتاند از مهارتها، عادتها و مزیتهایی که اگر بتوانیم آنها را بپرورانیم به ما امکان شکوفاشدن میدهند. اخلاقیات فضیلتمدار در پی پاسخهای قطعی نیستند، بلکه در جستوجوی یک شیوهی زندگی هستند؛ بیشتر به موسیقیدانی میمانند که روزهایش را حول محورِ تمرین، یادگیری و اجرا طراحی میکند. اینها اصولیاند که هدفشان دستیابی به ویژگیهایی است که درست به هدف بزنند و تضمین کنند که شما کمابیش در بهترین مسیر ممکن در حرکتید، حتی اگر برای ما انسانها مقصد نهایی هیچگاه کاملاً مشخص نباشد.
سیمون ویل (وِی) یکی از راهنماهای خردمند در دستیابی به فضیلتهایی است که من هریک از در یکی از فصلهای کتاب گنجاندهام، و او هم تقریباً به همین ترتیب از آنها سخن گفته است. ما، در زندگی، هم نیازمند راهنماهای گرانشی/ زمینی هستیم (یعنی چیزهایی که پایین بکشندمان) و هم راهنماهای رانشی/ آسمانی (یعنی چیزهایی که به بالا بکشندمان). در اساطیر میخوانیم که هرکول به تقاطع زندگی رسید و مجبور شد تصمیم بگیرد؛ و حالا، در اینجا هم، حس گرانش و رانش/ زمین و آسمان میتوانند ما را یاری دهند تا تصمیم بگیریم خود را وقف چه کنیم. در صفحات پیشِرو، امیدوارم بتوانم برخی از راهنماهای رانشی/ آسمانی را شناسایی و پیشنهاد کنم تا به راهشان درآیید، و نیز برخی راهنماهای گرانیشی / زمینی را تا در آنها چونوچرا کنید.
تلاش کردهام موضوعاتی را انتخاب کنم که مهمتر و همچنین شاید غیرمنتظرهترند، و اندیشههای جذاب را در مورد هریک بیابم، اندیشهةایی که میتوانند توجهتان را به خود جلب کنند و شما را برانگیزند به دیدن امور از دریچهای تازه. امیدوارم آشنا شدن با این اندیشهها در ادامه راهی تازه به رویتان بگشاید برای حرکت بهسمت زندگی بهتر. توصیههایی که با عنوان «گامی دیگر» در پایان هر فصل آوردهام قرار نیست یکشبه زندگیتان را تغییر دهند، بلکه شاید با اشارههایی شما را آگاه سازند از هرآنچه در زندگی ممکن است. چنین اشارهها و آگاهیهایی میتوانند عمیقاً در وجودتان ریشه بدوانند. این اصلِ رمزگشایی/ کشف و شهود از طریق برانگیختن یک خاطره، یک اندیشه، یا یک دیدگاه را «دانش عشق» مینامند که مارتا ناسبام، دیگر راهنمای ما در این کتاب، آن را شرح داده است. این امکان وجود دارد که اگر جنبهای تازه از زندگی بر شما آشکار شود یا در یادتان زنده شود، زندگیتان در مسیری کاملاً متفاوت قرار گیرد.»
مارک وِرنون متولد 1966 در انگلستان است. در فیزیک و الاهیات تحصیلات دانشگاهی کرده و دکترای فلسفه دارد. کتابهایی نوشته با موضوعات دوستی، خداوند، معنویت، علم، و فلسفهی زندگی روزمره. مقالهها و نقد و بررسیهایش درباره مذهب و موضوعات فلسفی و اخلاقی در روزنامهها و مجلههای بسیاری از جمله گاردین منتشر شدهاند. او در مناظرهها، جشنوارهها و برنامههای رادیویی مشارکت فعال دارد و در آکادمی آیدِلر در لندن هم تدریس میکند.
نظر شما