هادی تقی‌زاده در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اظهار کرد: ابتدای اجازه دهید، درگذشت مدیا کاشیگر، شخصیت تاثیرگذار ادبیات را به جامعه ادبی کشور تسلیت بگویم. ادبیات چهره تکرار نشدنی را از دست داد. مدیا کاشیگر جزو آدم‌های عجیب زندگی من بود. او باهوش و در مقابل مشکلات محکم و استوار بود اما در عین حال احساسات کودکانه داشت.
وی ادامه داد: مدیا کاشیگر انسان گرمی بود و خیلی زود با افراد دوست می‌شد. به همین دلیل دوستان خیلی زیادی داشت. همیشه وقتی درباره او فکر می‌کنم، ادامه شادمانی یونانی جلوی چشمانم ظاهر می‌شود. من هر چیزی به ذهنم خطور می‌کرد. اما هیچ وقت فکر نمی‌کردم که آن آدم سرزنده مغلوب مرگ شود. در این سال‌هایی که با او رفاقت داشتم تنها یک بار اندوهش را دیدم و آن هم زمانی بود که از مرگ برادرش سخن می‌گفت.
این نویسنده در توضیح ویژگی‌های اخلاقی مدیا کاشیگر گفت: مدیا فوق‌العاده انسان سرزنده‌ای بود و خوب زندگی می‌کرد و از آن لذت می‌برد. او به افرادی که در اطرافش بودند، توجه بسیاری داشت و با کمک‌هایش زندگی افراد زیادی را دگرگون و به خیلی‌ها برای ادامه زندگی کمک کرد.
وی افزود: بدون شک مدیا تاثیر غیر قابل انکاری در معرفی نویسندگان، نمایشنامه‌نویسان و شاعران به جامعه ما داشته و آثار قابل قبولی را نگارش کرده است اما شخصیت خاص و دوست‌داشتنیش باعث محبوب شدن در میان اهل قلم شده بود. مدیا ادبیات را برای مطرح شدن یا پول درآوردن انتخاب نکرد؛ بلکه ادبیات را زندگی کرد. او عاشق ادبیات بود و مطمئنم که تا سال‌های سال از نام او به نیکی یاد خواهد شد.
تقی‌زاده با ذکر خاطره‌ای از مدیا کاشیگر اظهار کرد: در یکی از سفرهایی که مدیا به مشهد داشت به ییلاقی در اطراف مشهد به اسم کلات رفتیم. در آنجا برای نهار پلو گوشت سفارش دادیم که این غذا به شکل محلی اما با ادویه ساده‌ای که از نمک و فلفل تشکیل شدهريال طبخ شده بود. بعد از غذا مدیا به من گفت که هادی این غذا ادویه‌ای جادویی دارد و من هم برای اینکه با او شوخی بکنم گفتم که درست حدس زدی و این ادویه را محلی‌ها از گیاهان کوهی خاص تهیه می‌کنند و فرمولش را به کسی نمی‌گویند و این راز را بین خودشان نگه داشته‌اند.
وی در بخش پایانی صحبت‌هاش گفت: مدیا حرف‌های من را باور کرده بود و هر بار که به تهران می‌آمدم به من می‌گفت که از آن ادویه جادویی برای من آوردی؟ و من هر بار به او می‌گفتم که دفعه بعد حتما این ادویه را برایش خواهم آورد و به خودم می‌گفتم که سری بعد راستش را به او خواهم گفت اما او ناگهانی از بین ما رفت و فرصت نشد راستش را برایش بگویم.
یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۹
نظر شما