یادنامه سرداران و شصت و پنج شهید شهر بهاران در کتابی با عنوان «لالههای بهاران» توسط انتشارات ستارگان درخشان چاپ و منتشر شد.
کتاب مستندات زندگی شصت و پنج شهید شهر بهاران است که به سفارش ستاد بزرگداشت شهدای شهر بهاران و با پیگیری و تدوین و قلم حسین لطفی گردآوری شده و اطلاعات جامع و مفیدی از قشرهای مختلف در سنین مختف از شهدای این شهرستان بهدست میدهد و همچنین خاطرات شاخص هر شهید را از زبان خانواده، دوستان و همرزمان آنها در قالب روایتی کوتاه بیان میکند.
«لالههای بهاران» در دو بخش نگاشته شده است که بخش اول شامل مقدمه ورود به بحث و آمار و ارقام مربوط به شهیدان است و بخش دوم که بخش اصلی و اعظم کتاب است به معرفی شصت و پنج شهید شهر بهاران پرداخته است.
کتاب با معرفی شهر بهاران از لحاظ مختصات جغرافیایی و اجتماعی و اقتصادی شروع میشود. به معرفی اجمالی شهدای شهر بهاران میپردازد و طی چند صفحه و در جداول و نمودارهایی، شاخصهایی مثل توزیع شهدای مورد نظر بر حسب چگونگی حضور، توزیع شهدا بر حسب سال حضور، توزیع شهدا برحسب کیفیت شهادت شامل شهادت بر اثر اصابت گلوله، ترکش، بمباران هوایی، مفقودالاثر و...، توزیع شهدا بر حسب گروه سنی و توزیع شهدا برحسب وضعیت تاهل را نشان داده که آمارهای جالبی از شهدای این شهرستان به دست میدهد.
بخش دوم و اصلی کتاب به معرفی شناسنامهای، زندگینامه و خاطرات شهدای این شهرستان پرداخته و کودکی تا شهادت آنها و نحوه و مکان شهادت هر کدام را بازگو کرده است. در معرفی برخی شهدا تمام یا بخشی از وصیتنامه آن شهید را نیز ضمیمه کرده و اگر نامه یا گفتمان خاصی از آن شهید وجود داشته، به آن اشاره کرده است. در پایان نیز برای آشنایی بیشتر مخاطب، تصاویری از شهدای نامبرده در کتاب را آورده است.
در بخشی از کتاب در باره شهید، مهدی لطفی میخوانیم: «مهدی دانشآموز بود، اما کار یک معلم را به خوبی انجام میداد. به طوری که مدتی به عنوان معلم نهضت مشغول ریشهکنی بیسوادی بود. این رزمنده عاشق پنج بار عازم جبهههای حق علیه باطل شد. روزهای حماسه این مرد در عملیات طریق القدس و آزادسازی بستان، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. اما عملیات فتحالمبین آخرین عملیاتی بود، که مهدی در آن حضور داشت.
مادرش میگوید: «عملیات فتحالمبین بود آخرین بار بود که به مرخصی میآمد هنوز مرخصیاش تمام نشده بود که در خواب امام را دید و امام در خواب به او میگوید: مهدی چه وقت خوابیدن است ما در جبهه به تو احتیاج داریم و مهدی فردای آن روز عازم جبهه شد. وقتی میرفت به او گفتم چند روز بیشتر نیست که آمدهای و هنوز مرخصیات تمام نشده میخواستم در این مدت که مرخصی هستی عروس بگیرم. اما او تبسم زیبا و قشنگی کرد و گفت: مادر این بار که به جبهه میروم خودشان برایم زن میگیرند.»
همچنین در بخشی از کتاب و در وصیتنامه دانشآموز شهید حسینعلی نوروزی میخوانیم: «من وظیفه شرعی خود دانستم که بلند شوم و به سوی جبهههای جنگ حرکت کنم و جواب «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان را لبیک گویم. ای مردم در کار دین سستی نکنید اگر نمیتوانید در میدانهای جنگ بروید پشت جبههها را تقویت کنید و به رزمندهها روحیه دهید، از کمبودها نهراسید، پشتیبان ولی فقیه باشید تا گمراه نشوید.»
کتاب «لالههای بهاران» در 224 صفحه با شمارگان 1000 جلد توسط انتشارات ستارگان درخشان چاپ و منتشر شده است.
نظر شما