«همواره در بزنگاه به هم رسیدهایم»، «چِهگِهوارا» و «آژاکس»، عناوین سه اثر جدید حمیدرضا نعیمی است که به تازگی توسط انتشارات اریش راهی بازار نشر شده است.
«همواره در بزنگاه به هم رسیدهایم» عنوان مجموعه شعر حمیدرضا نعیمی است. این اثر دربرگیرنده چهل قطعه شعر آزاد است. به گفته ناشر، شعرهای کتاب، علاوه بر ظرافتهای زبانی و تصویری، خاطرِ خواننده را با خود به ادوار پرفراز و نشیب تاریخ میبرد.
یکی از شعرهای این مجموعه را میخوانیم:
«به آن تکهابر از سلالهی سیروس نگاه کن
همان که عقابی تیزپر
در خوابِ آن پرواز میکند
به آن میدانگاه نگاه کن
همان که الاغی در کنارش
به خدا فکر میکند
به آن دکان قصابی و
لهله زدنِ سگ زرد هم نگاه کن
آن گاه مرا به یاد آر... »
«همواره در بزنگاه به هم رسیدیم» در 80 صفحه و قطع رقعی، به همت انتشارات «اریش» و در شمارگان 1000 نسخه، در سال جاری منتشر شده است.
«چِهگِهوارا و یک نمایشنامه دیگر: صبحانه برای ایکاروس» نام یکی از دو نمایشنامه جدید نعیمی است. در این نمایشنامه نویسنده، اثرِ خود را به آلئیدا مارچ و خانوادهی بزرگ ارنستو چهگهوارا تقدیم کرده است.
جذابیت تاریخی و وجههی اسطورهای و الهامبخش چهگهوارا دستمایهی خوبی میشود برای نویسنده تا از یک مبارزِ معاصر، طرحی نمایشی بیافریند. کاری که مثل اغلب نمایشنامههای نعیمی، بیش از آنکه وفادار به واقعیت بیرونی باشد، متعهد به حقیقت ذهنی نویسنده است. در واقع نویسنده وقایع تاریخی را تنها ظرف و محملی برای بازگویی تأملات و تألمات خود دانسته و از رهگذرِ چهگهوارا، حماسهها و تبوتابهای درونی خویش را ترسیم کرده است.
«چِهگِهوارا؛ و یک نمایشنامهی دیگر: صبحانه برای ایکاروس» همچنان که از نامش پیداست از پیوند دو نمایشنامه پدید آمده است. هفتاد صفحهی نخست، نمایشنامهی چهگهواراست و 33 صفحهی بعدی صبحانه برای ایکاروس.
در بخشی از نمایشنامه میخوانیم:
«ارنستو: واقعاً چی تو رو اینجا کشونده؟
پائولینو: چی من رو اینجا کشونده...؟ فرمانده، زنم با گندمهای کهنهای که آرد میکنه، برامون نونِ تازه میپزه، گاوهامون هنوز شیر میدن، مرغهامون تخممرغ میذارن، پسرهامون عاشق میشن؛ اما فرمانده، یه چیزی هنوز کمه، این وسط یه چیزی کمه...! ما برای هم قصه نمیگیم، دیگه آتیش به پا نمیکنیم، دورش نمیشینیم، رقص و آواز دیگه برامون معنی نداره، ما رؤیامون رو از دست دادیم... بدون رؤیا شدیم فرمانده، بدون رؤیا!»
«چِهگِهوارا؛ و یک نمایشنامهی دیگر: صبحانه برای ایکاروس» در قطع رقعی و در 103 صفحه با شمارگان 1000 نسخه، در سالِ جاری و به همت انتشارات «اریش» به چاپ رسیده است.
«آژاکس (و یک نمایشنامهی دیگر: سنهکا)» نمایشنامه دیگری از حمیدرضا نعیمی است. آژاکس نعیمی چنان که خود در آغاز کتاب اشاره کرده است، اقتباسی از نمایشنامهی آژاکس، اثرِ جاودانهی سوفوکلس است.
در بخشی از این نمایشنامه میخوانیم: «باور کن! خسته شدهم... از اینهمه نفرت و خون خسته شدهم. روزی هزار بار از خودم میپرسم: ما برای چی میجنگیم؟ این همه آدم میکشیم و باز تموم نمیشه! ما با ترواییها نمیجنگیم؛ ما با خودمون میجنگیم.»
در این کتاب 62 صفحهی آغازین، نمایشنامهی «آژاکس» و 38 صفحهی دیگر نمایشنامهی «سنهکا» است.
آژاکس یا آیاس یکی از پهلوانان اساطیری یونان باستان و از قهرمانان جنگ تروآست و سِنِکا (۶۵ پیش از میلاد) اهل رم، فیلسوف رواقی، سیاستمدار، نمایشنامهنویس، معلم و مشاور نرون بود که مجبور شد به اتهام همدستی در توطئه قتل امپراتور خودکشی کند. این دو شخصیت دستمایهی تراوش خلاقانهی حمیدرضا نعیمی میشوند تا بازیِ خود را در زمین اسطوره و تاریخ، بیافریند.
حمیدرضا نعیمی، نویسنده، کارگردان، بازیگر و مدرس تئاتر است و آثاری همچون: وعدهگاه نهنگها، شبِ بیپایانِ فاخته، ترانهای برای آیدا، امشب دیگر مُهرههای پشتم نیلبک میزنند، خطّ سرخ، شرقِ دور... شرقِ نزدیک، سقراط، چهگهوارا را در کارنامه دارد.
«آژاکس و یک نمایشنامهی دیگر: سنهکا» سال جاری، در صد صفحه، قطع رقعی و شمارگان 1000 نسخه ازسوی انتشارات اریش چاپ شده است.
نظر شما