کتاب «حماسه پرشکوه: زندگی و نهضت سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)» حاصل 15 سال پژوهش اکبر فولادگر در زمینه زندگی سومین امام شیعیان از تولد تا بعد از شهادت است.
«شخصیت و فضائل امام حسین (ع)»، «سیمای درخشان امام حسین (ع) در کتاب خدا و روایات»، «حماسه حسینی»، «ماهیت قیام حسینی»، «عنصر تبلیغ در نهضت حسینی»، «طغیان، آشوب و جنایت و سیاستبازیهای معاویه و فراهم شدن زمینه برای قیام آقا اباعبداللهالحسین (ع)»، «حوادث جهان اسلام و آغاز نهضت امام حسین (ع) پس از مرگ معاویه و شروع حکومت یزید»، «از مدینه تا مکه»، «در مکه»، «حرکت از مکه تا کربلا»، «در کربلا»، «حوادثی که بعد از شهادت امام حسین (ع) رخ داد»، «در کوفه»، «از کوفه تا شام»، «در شام»، «از شام تا مدینه»، «در مدینه» و «سخن پایانی» فصلهای کتاب حاضر هستند.
در بخشی از مقدمه این کتاب به قلم نویسنده آن آمده است: «شهادت اباعبدالله (ع) توانست شجره خبیثه حکومت بنیامیه را که معاویه پنجاه سال از بیتالمال مسلمین برای آن هزینه کرده بود، در مدت کوتاهی از بیخ و بن برکَنَد. نهضت سیدالشهداء (ع) برگ زرینی در تاریخ بوجود آورد و اسلام را زنده کرد، ترس و وحشت را از میان برد، بردگی و ذلت را از میان برداشت. آقائی و عزت را در میان مردم بوجود آورد، به دنیا نشان داد که نباید در امور مردم و دین بیتفاوت بود و اگر دیده شد حکومت جابری سر کار است و شایستگی و صلاحیت اداره امور مسلمین را ندارد و خلافت را غصب کرده، به دروغ خود را جانشین رسولالله میداند، قیام کند، بر ضد حکومت برخیزد، امر به معروف و نهی از منکر نماید و به دنیا نشان دهد که باید قیام کرد، حتی اگر به قیمت فدا کردن جان خود باشد. آن وقت است که جامعه حیات پیدا میکند، حتمیت و قدرت پیدا میشود، شجاعت و صلابت بوجود میآید، بدنها و خونها را به حرکت درمیآورد و تنها را از رخوت و سستی درمیآورد و چابک و چالاک میسازد.»
در صفحه 587 کتاب نیز در ذیل یکی از روایاتی که در فصل چهاردهم و مسیر کوفه تا شام آمده، میخوانیم: «نطنزی در خصائص نقل کرده است که: ماموران ابن زیاد، به همراه سر امام حسین (ع) در منزلی به نام «قِنسرین» فرود آمدند، مرد راهبی از صومعه خود بیرون آمد و مشاهده کرد که از آن سر مقدس، نوری ساطع است به سوی آسمان! راهب به نزد حاملان سر آمد و ده هزار درهم به آنان داد و آن سر مقدس را گرفت و به صومعه برد، پس صدائی شنید که هاتفی میگفت: خوشا به حال آنکه حرمت این سر را شناخت. راهب سر را برداشت و گفت: یا رب! بحق عیسی،این سر مقدس را اجازه فرما که با من سخن بگوید. در این هنگام آن سر مقدس به سخن آمده، فرمود: ای راهب! چه میخواهی؟!
راهب گفت: تو کیستی؟! آن سر مقدس فرمود: «انا ابنُ محمد المصطفی و انا ابنُ علی المرتضی و انا ابنُ فاطمه الزهراء، انا مقتول بکربلا، انا المظلوم، انا العطشان!» و بعد از این جملات سکوت کرد. آن راهب صورت بر صورت آن حضرت (ع) نهاد و گفت: صورت از صورتت برنمیدارم تا اینکه بگویی که شفیع من خواهی بود در روز قیامت. باز آن سر مقدس به سخن درآمد و گفت: به دین جدم محمد (ص) بازگرد. پس راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله» پس آن حضرت (ع) شفاعت او را قبول کرد. چون آن گروه صبح کردند، آن سر مقدس را از راهب گرفته و حرکت کردند و هنگامی که به میان وادی رسیدند، دیدند که آن ده هزار درهم به سنگ مبدل شده است.»
کتاب «حماسه پرشکوه: زندگی و نهضت سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)» در 677 صفحه با شمارگان سه هزار نسخه به بهای 35 هزار تومان از سوی نشر ستارگان درخشان منتشر شده است.
نظر شما