نشست نقد و بررسی کتاب «شبهای حرمخانه» نوشته مریم بصیری در سرای اهل قلم برگزار شد. در این نشست نویسنده به چرایی پژوهش و انگیزه خود در این زمینه اشاه کرد.
محمدجواد جزينی، نویسنده و منتقد ادبی، دیگر سخنران این نشست، انتخاب عنوان «شبهای حرمخانه» برای این کتاب را بسیار خوب و جذاب عنوان کرد و گفت: انتخاب نام جذاب برای کتاب یکی از ترفندهای داستاننویسان و ناشران است، آنها سعی میکنند عنوانی را برای کتاب انتخاب کنند که جذاب باشد و مخاطب را به سمت کتاب جذب کند. با اینکه ارتباط خیلی زیادی هم به متن نداشته باشد. تا به حال بسیار دیده شده که عنوانهای دروغین برای آثار مختلف انتخاب شده است.
وی، در ادامه شکل و شمایل و پاکیزگی متن و سلامت ظاهری کتاب را از ویژگیهای مثبت و قابل توجه این اثر برشمرد و گفت: کتاب از نظر ویژگیهای ظاهری بسیار پاکیزه و سلامت است و باید به ناشر تبریک گفت. اما از نظر محتوای داستان باید بگویم که نوعی «ادب تیشن» در این کتاب اتفاق افتاده است و نویسنده بخشی از تاریخ را گرفته و تلاش کرده آن را در قالب ادبیات خواندنیتر کند.
جزینی با بیان اینکه پرداختن به موضوع حرمخانه جالب است، گفت: اطلاعات کمتری از این بخش تاریخی و اطلاعات زنان حرمخانه وجود دارد و از این نظر میتواند جدید و تازه باشد.
گم شدن خط داستانی در «شبهای حرمخانه»
جزینی دوره قاجار را از دورانهای مهم از نظر تاریخی، سیاسی و فرهنگی در ایران عنوان کرد و گفت: این دوره تاریخی به لحاظ ویژگیهایی که دارد به اغلب آثار و پژوهشهای ما در حوزههای مختلفی مانند سینما، تئاتر، داستاننویسی، نقاشی و... وصل شده است و نویسندگان بسیاری در آثارشان به این دوران پرداختهاند که از جمله شاخصترین آنها میتوان به «سوءقصد به ذات همایونی» نوشته رضا جولایی و «شاهزاده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری اشاره کرد.
وی در ادامه بیان کرد: البته کاری که نویسنده در «شاهزاده احتجاب» انجام داده، برعکس کاری است که نویسنده در «شبهای حرمخانه» انجام داده است. گلشیری برای نوشتن این کتاب، ابتدا فیشهای زیادی شامل اطلاعات تاریخی آن دوران تهیه کرده اما بدون اینکه از آنها استفاده کند، اقدام به نوشتن داستانی از تخیل و خلاقیت خود کرده است. اما در «شبهای حرمخانه» شاهد ارائه گزارش مفصل و کاملی از تاریخ ناصری هستیم و همه اطلاعات تاریخی، مکانی، خرده فرهنگها و شخصیتهای مختلفی که در تاریخ مشروطه وجود داشته در کتاب بیان شده است. درحالی که جهان رمان، جهانی برساخته است و نیازی به بیان اینهمه اطلاعات و جزئیات تاریخی نیست. البته در جهان رمان ما نمیتوانیم به نویسنده بگوییم چه کاری انجام دهد فقط میتوانیم بگوییم که ما چگونه آن را دیدهایم.
جزینی همچنین با بیان اینکه پژوهش، پشتوانه نویسنده است و سبب میشود دست او برای نوشتن داستان پر باشد، گفت: اما نویسنده این کتاب، همه اطلاعاتی که در دست داشته است در رمان ریخته و سبب شده خط داستانی گم شود و بهتر بود از بخش اطلاعات تاریخی کاسته و به روایت داستان اضافه میشد. این کتاب قصه خودش را دارد، قصه زنی که شوهرش کشته شده و از حرمخانه ناصرالدین شاه سردرآورده است و میتوانست به عنوان سوژه اصلی، پررنگتر کار شود.
روایت زنی به نام «ملاباجی» در تعزيههای حزنانگیز
مريم بصيری در اين نشست به چگونگی نوشتن این کتاب اشاره کرد و گفت: در ابتدا علاقهای به نوشتن رمان نداشتم و هدفم بیشتر انجام دادن پژوهشی در زمینه تعزيهخوانی زنان بود. در طول پژوهش متوجه شدم در ابتدا در ایران، تعدادی از زنان در استرآباد به صورت خودجوش به تعزیهخوانی میپرداختند. تا اینکه این تعزیهخوانی به حرم خانه ناصرالدینشاه راه پیدا میکند و زنی به نام «ملاباجی» مسئول راهاندازی تعزيههای شاد و حزنانگیز برای زنان دربار ناصری میشود. بعد از آن هم دختر امیرکبیر این تعزیهخوانیها را به خانههای اعیان در بیرون از حرمسرا میبرد.
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: این پژوهش برایم بسیار جالب بود اما تصور کردم که اگر آن را در قالب یک مطلب پژوهشی ارائه کنم چندان جذابیتی برای عموم مخاطبان نخواهد داشت و دیده نمیشود. در نتیجه تصمیم گرفتم این پژوهش را در قالب یک روایت داستانی مطرح کنم تا مخاطب عام متوجه شود که تعزیهخوانی در ایران برای زنان به چه شکلی رواج یافته است.
وی گفت: برای خلق این رمان، علاوه بر پژوهش در زمینه تعزیهخوانی، در زمینه فرهنگ مردم تهران قدیم، مکانها، ضربالمثلها و ریزهکاریهایی که در آن دوره زمانی بود نیز تحقیق کردم.
بصیری درباره سایر ویژگیهای کتاب «شبهای حرمخانه» نیز توضیح داد: این کتاب را در سال 1392 نوشتم اما چاپ آن چهار سال به طول انجامید. البته اسم این کتاب در ابتدا، «سلطان عشق» بود که در نهایت بنابر نظر ناشر به «شبهای حرمخانه» تغییر یافت.
بیان جزئیات روند داستان را خفه کرده است
نفيسه مرشدزاده، نیز در ادامه این نشست بیان کرد: به نظر من انتخاب نام «شبهای حرمخانه» برای این کتاب اصلا انتخاب درستی نبوده است و به نوعی گول زدن مخاطب محسوب میشود چون فضایی که در داستان ارائه شده است ارتباطی با شبهای حرم خانه ندارد.
این منتقد ادبی گفت: از طرفی بهتر بود خلاصهای از داستان به صورت مختصر ارائه میشد تا مخاطب بهتر بتواند با محتوای کتاب ارتباط برقرار کند چون پیدا کردن رشته داستانی در این اثر به خاطر تعداد زیاد شخصیتها و پرداختن بیش از اندازه به مکانها و جزئیات و روایات تاریخی بسیار سخت بود.
وی افزود: در این کتاب، تعلق نویسنده به فضا و معماری و مطرح کردن جزئیات و روایات تاریخی به طور کامل در داستان نسبت به تعلقش به افراد و شخصیتهای درون داستان بسیار چشمگیر و زیاد است و آن قدر که باید، ارتباطات انسانی ریزبافت در داستان پدید نیامده است.
این منتقد ادبی با بیان اینکه تعداد شخصیتها به قدری زیاد و ارتباطات بین آنها کم است که مخاطب نمیتواند ارتباط زیادی با شخصیتها برقرار کند، افزود: بهتر بود شخصیتپردازی در داستان به گونهای باشد که مخاطب بتواند با یک یا چند کاراکتر از داستان همذاتپنداری کرده و ارتباط بیشتری با داستان برقرار کند. نباید این فاصله انسانی در بستر تاریخی روایت شده در داستان ایجاد میشد و روابط موجود باید در اختیار داستان قرار میگرفت.
وی ادامه داد: در بخش عمدهای از داستان با یکنواختی و کسالت حرمخانه و سررفتن حوصله و طاقت زنهای حرمخانه مواجه هستیم و تحولی که در داستان رخ میدهد در بخش پایانی داستان است، جایی که دیگر نویسنده فرصت زیادی برای پرداختن به این دگرگونی ندارد و مخاطب احساس میکند تحولی در داستان رخ نداده است و بیان جزئیات زیاد روند داستان را خفه کرده است.
به گفته مرشدزاده، نکته قابل بررسی در این داستان، تغییر زمان و زبان است که کمک کرده نویسنده از یکسری کلیشههای رایج در بیان موضوعات مذهبی و دینی رها شود، کلیشههایی که به سختی میتوان از آنها رها شد. این فضا سبب شده مخاطب راحتتر بتواند با داستان ارتباط برقرار کند.
نظر شما