تحقیقات تاریخنویسان روس در مورد نخبگان کمونیست نشان میدهد که مطالعه متون اصلی بلشویک در برهه ای از تاریخ در میان جوانان کاهش پیدا کرد و همین باعث کاشته شدن بذرهایی علیه انقلاب بلشویکی شد.
در سال 1930 میلادی و قبل از پاکسازی بزرگ استالین، کتابخانه دولتی مسکو تحقیقی بر روی صدها نفر از مقامات عالی رتبه کمونیست و خانوادههایشان که در یک بلوک آپارتمانی بزرگ زندگی میکردند، انجام داد. سلزکین با دهها نفر مصاحبه و همچنین خاطرات روزانه و نامههای بایگانی آنها را بررسی کرد. او متوجه شد جدا از نوشتههای مارکس و انگلس، بلشویکها و فرزندانشان به طور خاص آثار ضد انقلابی نوشته شده توسط نویسندگان غربی مانند دیکنز، دفو، شکسپیر، هوگو، بالزاک، فلوبر، گوته، کیپلینگ و واید را برای مطالعه ترجیح میدادند.
سلزکین که کتاب خود «خانه دولت» را همزمان با صدمین سالگرد انقلاب اکتبر به چاپ رساند، نوشته: «از آنچه انقلابیون میخوانند و آنچه نمیخوانند خیلی متعجب نشدم. آنها متون مارکسیستی را نمیخواندند. پدران و مادران، که موضوع اصلی تحقیق من بودند، بلشویکهای قدیمی، انقلابیون اصلی، بیشتر زندگی خود را در تبعید، زندان، آپارتمانهای مختلفی که قبل از انقلاب به عنوان خانه به دوش در آنها زندگی میکردند صرف خواندن کردهاند. آنها داستان قرن نوزدهم روسیه، اروپای افسانهای، مقالات زیادی از ادبیات مارکسیستی، متون اصلی نوشته شده توسط مارکس و انگلس، مطالب اقتصادی و همچنین ادبیات نمادین معاصر را میخواندند.
تفاوت میان آنچه آنها میخواندند و با فرزندانشان، در این بود که آثار سترگ کلاسیک اروپایی و روسی همچنان مثل قبل خواننده داشتند، اما خوانندگان متون مارکسیستی و سمبولیستی کاهش یافته بود و این مورد نه تنها در خانوادهها، بلکه در نظام آموزشی شوروی که توسط اعضای مجلس اداره میشد نیز اتفاق افتاده بود.»
سلزکین در «خانه دولت» مینویسد: «در بسیاری از خانهها بچهها این کتابها را میخواندند اما نه با رغبت کامل. »
به عقیده برکلی، نویسندهای که استاد تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا است، فرزندان بلشویکها هرگز آثار مارکس، انگلس، لنین، استالین را در خانه نمیخواندند و پس از آنکه در نظام آموزشی کتابهای پوشکین، گوگول و تولستوی کنار گذاشته شد، آنها نیز از کتابخانه کودکان اهل شوروی حذف شدند. بنا به ادعای برکلی فرزندان بلشویک در خانه، گنجینههای ادبیات جهان را با تاکید بر دوران طلایی رنسانس، رمانتیسیم و رمانهای واقعگرایانه علیالخصوص بالزاک، دیکنز و تولستوی و رمانهای تاریخی مدرن میخواندند.
کتابهایی که در اولین کنگره نویسندگان شوروی به عنوان نمونه مطرح و توسط فرزندان بلشویکهای اصلی به اجبار پذیرفته شده بودند، در اصل ضد بلشویک بودند. جنگ و صلح تولستوی بهترینشان بود؛ کتابی سرتاسر پر از قوانین، برنامهها، نظریههای بزرگ و توضیحات تاریخی شامل غرور، حماقت یا فریب. ناتاشل روستووا (شخصیت تولستوی) باهوش به نظر نمیرسد. معنای زندگی، در زندگیکردن بود.
برکلی می گوید: «دیکنز نویسنده مورد علاقه همه بود. یکی از رهبران حزب حتی مقدمهای برای ترجمه جدید آقای پیکویک منتشر کرد. نوشت که جوانان کشور ما هر آنچه را که در دیکنز مفید و هیجانانگیز است میپذیرند، در حالیکه نقاط ضعف او را نقد میکنند. نقش آموزنده دیکنز به عنوان یک هنرمند خستهکننده نیست. فرزندان ما آنها را با لذت میخوانند و از آن استفاده میکنند.»
به عقیده سلزکین والدین در خانه به بچههای خود متون مارکسیست را میدهند تا بخوانند، چون آنها هیچ تضادی بین اهداف خود به عنوان انقلابی و این واقعیت که فرزندان آنها کتابهای غیربلشویکی میخوانند را نمیبینند. به نظر میرسد که آنها تصور نمیکردند که ممکن است پایه و اساس وضعیت آنها توسط ساختارهای ایدئولوژیک تحت تأثیر قرار بگیرد.
این تاریخ نویس می گوید: «در کوتاه مدت، فکر میکنم والدین به اندازه کافی دیکتاتور نبودند. آنها فرزندان خود را به عنوان مرتد تربیت کردند تا گورکن انقلاب والدینشان باشند. آنها در آموزش انقلابیون جوان و همچنین در آموزش فرزندانشان، غیر رادیکالها و در نهایت ضد انقلابیون موفق بودند. بخشی از نتیجه این خواندنها، بچههای نخبه شوروی بزرگ شد که به اشتباه بودن موجودیت انسان اعتقاد داشتند چیزی که والدین آنها علیهاش شورش کرده بودند.»
نظر شما