کتاب «لیوناردِ شهیار»، اثر شهیار قنبری، که به آثار لیوناردِ کوهن شاعر، خواننده و نویسنده مطرح کانادایی میپردازد، توسط موسسه انتشارات نگاه راهی بازار نشر شد.
این کتاب روایت شهیار قنبری از لیوناردِ کوهن است. قنبری در این کتاب به ترجمه اشعار کوهن پرداخته است و برداشت خود درباره هر کدام از این آثار را مطرح کرده است.
لیوناردِ کوهن یکی از تاثیرگذارترین خوانندگان و ترانهسرایان جهان است که در ایران نیز طرفداران زیادی دارد اما درباره او حرف زیادی گفته نشده است. این کتاب پلی ارتباطی برای شناخت این اعجوبهی دنیای هنر و موسیقی است و میتواند دریچههای جدیدی از این چهرهی هنری را به روی مخاطب ایرانی باز کنند.
کوهن علاوه بر تاثیرگذاریهایش در موزیک و ترانه در اخلاق حرفهای نیز زبانزد بود. او در سال 1968 مهمترین جایزه ادبی کانادا را کسب کرد اما در مراسم شرکت نکرد و در پیامی گفت: «اگرچه همهام میگوید: جایزه را بگیر! اما شعرهایم میگویند: جایزه را نگیر!»
شهیار قنبری در مقدمه این اثر آورده است: «لندن. پاییز سال1979. به دیدار این شاعر – آوازخوان بزرگ رفتم. با گروه “Passenger” مسافر آمده بود و یک آلبوم بهنام: «ترانههای تازه». من از پانزدهسالگی او را دوست داشتهام. با او بود که طعم خوشِ ترانه را چشیدم. که دلم هوای نوشتن کرد. با او بود. با لورکا بود. که «لنی» هم بسیار دوستش میدارد! بعدها فهمیدم. و این نخستین بار بود که او را از نزدیک میدیدم. به فاصلهی چند ردیف دختر و پسری که سر بر شانهی هم داشتند و از ترانههای جادوییاش مستِ مست بودند. در میانهی شب، کسی انگار خندید.
لیونارد بزرگ خطاب به مردم گفت:
– فقط احمقها به شاعران میخندند!
باری و هنوز دفترچهی تور اروپایی 1979 او را در میان کتابهایم، «عزیز» نگاه داشتهام. ورق میزنم. به صفحهی آخر میرسم:
نوشتهام: شاعری شکسته به زیارت شکستهیی دیگر میرود.
آخرین شب ترانهخوانی لیونارد در لندن. ضیافت عشق و ترانه.
جای چند آدم نازنین خالیست. کاش همه شاعر بودند. لندن 79.
بعد، به ایران که برگشتم در شمال، شعری نوشتم به نام: اگر همه شاعر بودند، که در آلبوم «اگر همه شاعر بودند» یا پیشمرگانهها: جنبش مقاومت علیه انهدام عشق؛ منتشر شد. باری، از لیونارد بگوییم. به سال 1968 کمپانی CBS آلبومی منتشر کرد به نام «ترانههای لیونارد کوهن» که شاعری سیوسهساله را به دنیای «راک» معرفی میکرد. مردی که پیش از آن در سرزمیناش کانادا بهعنوان شاعر و قصهنویس، صاحب نام و اعتبار بود. از آن روز تا به آخر، در جهانِ بیداران و هوشیاران، راه درازی آمده است. گاهی، سالی دو آلبوم و گاه سالها بیهیچ کلامی و نغمهیی. نه مصاحبه و گفتوگو، نه خبری و جنجالی. یا بگوییم، کمتر از همه! تا بخواهید کمتر!
امّا، از سال 68 تا به امروز تا، هزارهی سوم، با ترانههایی چون:
Suzanne ● So long Marianne ● hey, that’s no way to say goodbye ●
Dance me to the end of love ● the future ● Bird on a wire
و you want it darker، عاشقاناش زندگی کردهاند و تازه شدهاند و پوست انداختهاند و قد کشیدهاند.(باید مینوشتم زندگی کردهایم و تازه شدهایم و… قد کشیدهایم!)
در جانپناه شاعری زیبا که بیستویکم سپتامبر 1934 در مونترال به دنیا میآید. رشتهی ادبیات را در دانشگاه Mcgill و بعد در Columbia به پایان میرساند. نخستین دفتر شعرش به نام «بیا اسطورهها را با هم مقایسه کنیم» را به سال 1966 منتشر میکند و پس از آن دفترهای دیگری به چاپ میرساند. دو رمان مینویسد The favorite game به سال 1963 و beautiful losers سال1966. سال 1978 کتاب شعری به نام «مرگ یک زن شیدا» از او به بازار میآید و در شب کنسرتاش هم به دست من میرسد و مرا به بلندای جادو میبرد.
مگر میشود او را خواند، او را شنید، او را فهمید و
عاشقاش نشد؟ درگیرش نشد؟
خراب و آبادش نشد؟!
مگر میشود؟! »
در یکی از شعرهای این کتاب میخوانیم:
«تو میگویی که سکوت
به آرامش نزدیکتر است
تا
به شعر.
اما اگر سکوت را چونان هدیهیی
به تو پیشکش کنم
(چراکه سکوت را میشناسم)
تو خواهی گفت:
این سکوت نیست.
شعر دیگریست.
و هدیهام را پس میفرستی.»
لیوناردِ کوهن، شاعر بیستویکم سپتامبر 1934 در «وست مانت» «مونترال» کانادا به دنیا میآید و هفتم نوامبر 2016 در «لسآنجلس» بینفس میشود.
کتاب «لیوناردِ شهیار»، اثر شهیار قنبری در 128 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و بهبهای 12 هزار و 500 تومان توسط موسسه انتشارات نگاه راهی بازار نشر شده است.
نظر شما