زمانی میتوان از زنجیره نشر انتظار عملکردی متوازن و روبهرشد داشت که تمام حلقهها، مطابق با تعریف و استقلال ساحت صنفی، فعالیت کنند اما حضور ناشر در مقام کتابفروش، نظم این زنجیره را به هم زده است.
ساحت صنفی کتابفروشان و موزعان در مخاطره
زنجیره نشر دارای حلقههای مختلفی است و صنوف مختلفی در این زنجیره، به فعالیت مشغولند. پیش از ورود به بحث؛ طبیعی است که زمانی میتوان از این زنجیره، انتظار عملکردی متوازن و روبهرشد داشت که تمام حلقهها، مطابق با تعریف و استانداردهای لازم فعالیت کند و این امر، در وهله نخست مستلزم این است که هر صنف از پشتوانههای حقوقی و حتی حمایتی برخوردار باشد. حالا –با ارجاع با موضع این نوشتار- سوال اینجاست که آیا ساحت شغلی حلقههای فروش؛ یعنی شبکههای توزیع و کتابفروشیها آنطور که باید و شاید، به رسمیت شناخته میشود؟ آیا میتوان از فعالان بخش فروش کتاب انتظار داشت عملکرد درست و مناسبی در قبال تولیدات نشر داشته باشند؟
با بررسی وضعیت و مناسبت صنعت نشر کتاب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، شواهد و قرائن گواه آن است که در هیچ دورهای به ساحت شغلی موزعان و کتابفروشان رعایت نشده است و همواره و در قالب رویههای مدیریتی، ناشران عرصه را بر فعالان این بخشها تنگ کردهاند. توضیح آنکه اگر پذیرفتهایم زنجیره نشر متشکل از حلقههای مختلف بوده، کارِ حلقهی نشر(ناشران) انتشار کتاب است و برای فروش کتاب، حلقههای توزیع و کتابفروشیها باید نقشآفرینی کنند، مجاز کردن ناشران به فروش کتاب، به نوعی بر هم زدن معادله صنعت نشر و بههمریختن نظم این زنجیره به شمار میآید.
ناشر، کتابفروش نیست!
کار ناشر، انتشار کتاب است و کتابهای منتشر شده باید (مطلقا باید!) از طریق کانالهای فروش، راهی بازار کتاب شود. اما واضح است سیاستهای کلان مدیریت عرصه نشر در تمام ادوار، نه تنها به این تفکیک صنفی قائل نبوده، بلکه خود با تعریف رویهها و رویدادهای مختلف، ناشر را در مقام فروشنده کتاب (نیز) به رسمیت شناخته است. گواه بر این مدعا؛ برپایی نمایشگاههای مختلف و در رأس آنها؛ نمایشگاه کتاب تهران با شرکت دادن ناشران در مقام کتابفروش است.
البته موارد دیگری نیز وجود دارد که در آنها، با نادیده گرفتن به ساحت شغلی حلقههای فروش، مستقیماً ناشران در جایگاه فروش به رسمیت شناخته شدهاند؛ مثلا در خریدهای حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ناشران؛ در حالی که به نظر میرسد اگر بنا بر خریدِ حمایتی باشد، این خرید باید از انتهای زنجیره، یعنی کتابفروشیها انجام شود تا منفعت این حمایت، به تمام دستاندرکاران زنجیره نشر (حتی ناشران) تسری پیدا کند. نه اینکه تنها برای اقتصاد مراکز نشر مثمر ثمر باشد بیشتر و بیشتر به مغفول واقع شدن حلقههای فروش دامن بزند.
توجیه به جای منطق
موضوع دیگری که بیتوجهی به آن میتواند ما را در درک درست و همهجانبهی وضعیت موجود با مشکل مواجه کند، توضیحاتی است که بعضاً در توجیهِ این رویه ارائه میشود. موضوعات مختلفی در این زمینه مطرح است: از مطالبهی بالای مراکز توزیع و کتابفروشیها گرفته تا محدودیت میدان توزیع و عملکرد مافیاییوار شبکههای اصلی و... اما باید در نظر داشت اولا معضلات موجود در شبکهتوزیع و فروش را باید به شکل منطقی رفع کرد و ثانیا؛ هیچ کدام از این معضلات نمیتواند حکمِ حذف آنها را از زنجیره نشر امضا کند!
اتفاقی که رخ داده این است که در چهل سال گذشته، مدام از ناکارآمدی شبکههای توزیع و فروش صحبت به میان آمده و برای رفع مشکلات، به جای رفع نقیصه در این بخش، راهکارهای دیگری همچون بازگذاشتن دست ناشران برای فروش کتاب اتخاذ شده که خود، به مشکلات حلقههای فروش دامن زده است. روشنترین نتیجه این رویکرد مدیریتی؛ چیزی نبوده است جز تضعیف اقتصاد کتابفروشیها و محدود شدن آنها (از بین رفتن کتابفروشیها محلی) و همچنین تداومِ زیستِ بیمارگونه مراکز توزیع؛ مراکزی که در طول این سال اصلا نیازی به مجوز رسمی برای کار توزیع نداشتهاند و تازه از سال گذشته زمزمههایی از امکان صدور مجوز برای آنها شنیده شد!
در شرایط موجود، تعریف ارتباط بین ناشران و شبکههای توزیع و فروش کتاب به یک دورِ ناگوار تبدیل شده است: از یکسو توجیه مجاز دانستن فروش کتاب از سوی ناشر به دلیل ضعفِ شبکههای توزیع فروش و از سوی دیگر، تضعیف بیشتر و بیشتر کتابفروشیها به دلیل تقویت امکان فروش کتاب از سوی ناشران.
فروش کتاب با تخفیفهای 50 درصدی!
در ادامه بحث پدیده ناگوار انتشار کتابهای تقلبی یا به اصطلاح؛ قاچاق کتاب که خود آفتِ نگران کنندهای برای صنعت نشر به شمار میآید، شاهد فروش کتاب با تخفیفهای بالا در اینسو و آنسوی بازار کتاب هستیم. طبیعی است که سودجویان و کپیبرداران، به دلیل اینکه ملزم به پرداخت بسیاری از هزینههای نیستند، میتوانند با حربهی ارزانفروشی، نبض بازار را در دست بگیرند اما این بلیه، گویا به بخش نشرِ رسمی کشور نیز سرایت کرده است.
اگر سری به بساط کتابفروشیهای خیابان انقلاب بزنید، با کتابهای متعددی روبرو میشوید که با تخفیفهای بالا و بعضا 50 درصدی فروخته میشوند. طبیعی است که بخشی از این کتابها، همان نسخههای تقلبیای هستند که قاچاقچیان کتاب آنها را تولید کرده اند اما با بررسی کارشناسانه این بساطها درمییابیم که برخی از کتابها، نسخههای اصلیاند! به عبارت دیگر ناشران این کتابها تصمیم گرفتهاند با سود کمتری، محصولات خود را از مسیری دیگر و فارغ از شبکههای رسمی توزیع و فروش کتاب به فروش برسانند. اما این اتفاق چطور رخ میدهد؟
مطابق با یک فرمول سنتی، 30 درصد قیمتِ پشتِ جلدِ یک کتاب، صرف تولید کتاب (از هزینه کاغذ و حروفچینی چاپ و صحافی) میشود. اگر هم ناشر به تعهدات مرسوم در عقد قرارداد با مولف مقید باشد، حدود 10 درصد از مبلغ پشت جلد صرف پرداخت حقالتالیف میشود. همچنین تخفیفی که برای موزعان (که تخفیف کتابفروشیها را نیز شامل میشود) در نظر گرفته میشود، بین 30 تا 40 درصد است. یعنی سود ناشر از انتشار یک کتاب بین 20 تا 30 درصد از قیمت پشتِ جلد یک کتاب است. حالا اگر به هر دلیل، ناشر بخواهد کتابش را به جای سپردن به شبکههای توزیع و فروش، با عاملیت خود یا دیگران (دستفروشان و بساطیها) بهفروش برساند، از پرداخت حقالعمل موزعات و کتابفروشان معاف میشود؛ بنابراین این امکان را دارد که کتابهای خود را با تخفیفهای قابل توجه 50 درصدی (با احتساب حقالعملِ دستفروشان، حتی بالای 50 درصدی) ارائه کند. البته این فرایند را حتما نباید در بساط دستفروشان کتاب جستوجو کرد، بلکه فروش مستقیم ناشر در دفتر نشر یا از طریق سفارشهای اینترنتی را نیز شامل میشود.
ضرورت توجه بیشتر به کتابفروشیها
با روی کار آمدن دولت یازدهم و تحولاتی که در حوزه مدیریت فرهنگی کشور شاهد آن بودیم، معاونت امورفرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اتخاذ رویههای مدیریتی جدید، اقدامات حمایتی خود از کتابفروشان را آغاز کرد که از جمله این اقدامات میتوان به راهاندازی طرحهای پائیزه، عیدانه و تابستانه کتاب که با اعطای یارانه و امکان فروش کتاب با 20 تا 25 درصد تخفیف به کتابفروشی در راستای رونق بخشی به کسب و کار کتابفروشان همراه است، اشاره کرد. همچنین تعیین بودجه برای ارائه تسهیلات بازسازی و تجهیز کتابفروشیها در سراسر کشور و احداث کتابفروشیهای جدید، اقدام قابل توجهی بوده است.
این اقدامات نشان میدهد که مدیریت فرهنگی در حوزه نشر بر آسیبهای موجود واقف است و دغدغه رفع مشکلات کتاب و کتابخوانی را به شکل جدی دنبال میکند. البته طبیعی است که برای اصلاح یک درخت چندده ساله، به تلاش بیشتری نسبت به اصلاح یک نهال نوپا نیاز است؛ چراکه رفع نقایص و معضلاتی که در بن صنعت نشر ریشه دوانده، کار سادهای نیست.
نظر شما