«هنر کدبانوگری» نوشته مِگان مِیهیُو برگمن، «عضو ثابت خانواده» نوشته راسل بَنکس، «یک روز به بطالت گذشت» نوشته جولی اوتسوکا، «امنیت» نوشته لیدیا فیتسپتَریک، «همسایهها» نوشته آیزاک باشویس سینگر، «پیش رفتن» نوشته دایان کوک، «کیک عروسی» نوشته مَدِلین تییِن، «صدایی در شب» نوشته استیون میلهاوزر، «پریمیوم هارمونی» نوشته استیون کینگ، «مرد کوچک» نوشته مایکل کانینگهَم و «دندانهای واشینگتن» نوشته مری سُوان داستانهایی هستند که در این مجموعه میخوانید.
مژده دقیقی در مقدمهای که بر این مجموعه نوشته درباره نویسندگانی که داستانهایشان در کتاب آمده است توضیحاتی داده و آنها را به مخاطب فارسیزبان معرفی کرده است. پیش از این نیز چهار مجموعه داستان به همین شکل و با انتخاب و ترجمه مژده دقیقی در نشر نیلوفر منتشر شده است. دقیقی در آغاز مقدمه «کیک عروسی و داستانهای دیگر» توضیح میدهد که این مجموعه نیز مانند آن چهار مجموعه قبلی «شامل داستانهایی متنوع از نویسندگان معاصر است.
نویسندگانی از نسلهای متفاوت، با سابقه یا تازهکار، ولی همگی چیرهدست و توانا در گونهای از ادبیات که برای خلق داستان برگزیدهاند.» او اضافه میکند: «در این داستانها نمیتوان مضامین مشترک یا سبک خاصی را دنبال کرد. با انتخاب این داستانها تلاش کردهام، ضمن ارائه نمونههای خوب، نشان بدهم که خواندن داستانهایی که ماهرانه نوشته شدهاند، در هر سبک و از هر نوعی، میتواند برای خواننده لذتبخش باشد. حتی اگر مضمون برخی داستانها برایش جذاب نباشد، شاید استحکام داستان و شیوه روایت نویسنده را بپسندد.»
کتاب همچنین با مقالهای از استیون میلهاوزر با عنوان «آرزوی داستان کوتاه» همراه است. میلهاوزر در این یادداشت با بیان شیرین و قدری طنزآمیز به تفاوت داستان کوتاه و رمان میپردازد و به این موضوع که داستان کوتاه برخلاف رمان اهل جاروجنجال و خودنمایی نیست اما درعینحال با پنهانکاری آرزویی را در سر میپروراند و در پی تحقق آن است. او مینویسد: «تصور میکنم که داستان کوتاه خواستهای را پنهان میکند.
تصور میکنم که داستان کوتاه به رمان میگوید: تو میتوانی همهچیز – همهچیز- داشته باشی؛ من جز یک دانه شن چیزی نمیخواهم. رمان، بیخیال، شانه بالا میاندازد – شانه بالا انداختنش هم شادمانه است هم تحقیرآمیز – و این خواسته را میپذیرد. اما همان یک دانه شن راه نجات داستان است. همان یک دانه شن مایه رستگاری داستان است.» میلهاوزر آنگاه پس از ارجاع به شعری از ویلیام بلِیک که در آن از «دیدن دنیایی در یک دانه شن» سخن گفته شده، میگوید: فکرش را بکن: دنیا در یک دانه شن؛ یعنی هر تکه از دنیا، هرقدر کوچک، تمامی دنیا را در خود دارد. به کلام دیگر، اگر توجه خود را بر بخشِ بهظاهر بیاهمیتی از دنیا متمرکز کنی، در اعماق آن چیزی کمتر از خود دنیا نخواهی یافت... و آرزوی داستان کوتاه همین است، همان آرزوی هولناکی که در پسِ فروتنیِ ریاکارانهاش پنهان است: تجسم بخشیدن به کل جهان...»
نظر شما