امین فقیری در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد::
نویسندگان جوان برای داستاننویسی خطر نمیکنند/فضاهای کلیشهای شهری داستانگویی را دچار اختلال کرده !
امین فقیری معتقد است نویسندگان جوان امروز برای داستاننویسی خطر نمیکنند و زحمت زیادی نمیکشند و در این بین ناشرانی که با هزینه شخصی نویسنده، اقدام به چاپ کتاب آنها میکنند هم کم مقصر نیستند، وی میگوید: ادبیات امروز از فضاهای بکر وارد چارچوب آپارتماننشینی و فضاهای کلیشهای شهری شده و فضای داستانگویی امروز را دچار اختلال کرده است.
مجموعه داستان «دهکده پر ملال» و حال و هوای آن برایمان بگویید.
این مجموعه، 17 داستان کوتاه دارد که از 19 سالگی تا 23 سالگی به تدریج نگاشته شدهاند. این داستانها در روستاهای جیرفت و استان فارس روایت میشوند. این کتاب تا قبل از انقلاب اسلامی پنج بار تجدید چاپ شد و بعد از انقلاب هم سه بار. موضوع این داستانها تمام چیزهایی است که در یک روستا رخ میدهد؛ از مسائل جزئی و خرافات گرفته تا اختلافات روستائیان برسر ملک، آب و کدخدا. داستانها در ظاهر به هم پیوسته نیستند و مستقل از هم روایت میشوند و کاراکترهای مشابهی ندارند اما در کل خواننده با خواندن همه داستانها به فضای کلی یک روستا و شمای اجتماعی یک جامعه روستایی پی میبرد.
تجربیات زیستی از زندگی روستایی چه تاثیری در داستاننویسی شما داشت؟ به نظر شما تجربیات زیستن در یک فضای خاص برای یک نویسنده چه نقشی در داستاننویسی و انتخاب موضوعات وی برای نوشتن دارد و به طور کلی نقش این تجربیات در زایش آثار ادبی به ویژه داستان چگونه است؟
من اصالتا شهر زاده هستم. تا 19سالگی که به خدمت سپاه دانش درآمدم با فضای روستا آشنایی زیادی نداشتم اما چون در یک خانواده فرهنگی رشد کردهام و کلا برای خوندن و نوشتن تربیت شده بودم، با رفتن به روستا همواره در پی راهی بودم که از اتقافات و تجربیاتم در داستاننویسی استفاده کنم. رفتن به روستا برایم در حکم یک دوره آموزشی بود و از تجربیات خودم در زمان تدریسم در روستا، برای نوشتن استفاده کردم. همیشه به نوشتن علاقه داشتم و سعی کردم ماجراها و وقایع را در قالب داستان بنویسم. اعتقاد دارم نویسنده باید بتواند تجربیات خود را در قالب داستان بنویسد. داستان باید ریشه در واقعیت داشته باشد و من همین کار را در داستاننویسی انجام میدهم. موضوعات واقعی را با تخیلم شاخ و برگ میدهم و آنها را تبدیل به داستان میکنم. واقعیت صرف هم به درد داستانگویی نمیخورد و جایش در صفحه حوادث است. نویسنده باید با تخیل خود به بازآفرینی واقعیت بپردازد.
کارکرد فضا در داستان چیست و فضاهای ناب و تازه چه تاثیری در ارتقای ارزش ادبی یک اثر داستانی میگذارند، به نظر شما فقدان این فضاهای ناب در ادبیات داستانی معاصر به ویژه در آثارنویسندگان جوان به چه علت است؟
ادبیات از طبیعت و فضای باز متولد میشود. ادبیات امروز از این فضاهای بکر وارد چارچوب آپارتماننشینی و فضاهای کلیشهای شهری شده و فضای داستانگویی امروز را دچار اختلال کرده است. نویسنده باید از پتانسیل فضای خارجی استفاده کند و به آنها روح بدهد. فضاهای بسته شهری، داستانهای امروز را کسلکننده کرده است. داستانهای تکراری از روابط معمول و روزمره نتیجه همین فضاهای بسته و کلیشهای شهری است.
فقدان فضاسازی ناب در ادبیات داستانی امروز به علت فقدان تجربه زیستی نویسندگان جوان است و اکثر روایتها در فضاهای کافه و آپارتمان رخ میدهند. نویسنده باید سفر کند. سیاحت عامل اصلی برای رفع این مشکل است.
تا چه حد در جریان ادبیات معاصر امروز هستید و آثار چه نویسندگانی را دنبال میکنید؟
آثار ادبی را تا جایی که بتوانم مطالعه میکنم اما کمتر پیش میآید که به اثر شاهکار و بسیار قدرتمندی برخورد کنم. بیشتر طرفدار نویسندگان اهل فارس و همشهریان خود هستم و به نظرم نویسندگان استان فارس در فضاسازی بهتر عمل میکنند. از بین نویسندگانی که آثارشان را دنبال میکنم میتوانم از ابوتراب خسروی، محمد کشاورز و قاسم شکری نام ببرم.
در صحبتهای خود گفتید که کمتر به آثار شاخصی در بین کتابهایی که مطالعه میکنید، برخوردهاید. به نظر شما نقص اصلی از کجاست و مشکل حاد ادبیات امروز به ویژه در آثار نویسندگان جوان را در چه میدانید؟
فقدان تجربه زیستی عامل اصلی این درجا زدن و تکرار است. یکجانشینی نویسندگان جوان به روایات داستانیشان لطمه زده و روح داستانپردازی را از آنها گرفته است. همانطور که قبلا هم گفتم سفر و به دست آوردن تجربیات تازه میتواند خیلی در این امر تاثیرگذار باشد. ایرانگردی، روبهرو شدن با مردم به طور مستقیم و معاشرت با افراد جامعه میتواند نقش مهمی در ارتقای آثار ادبی داستانی بگذارد. نویسنده باید به آداب و رسوم مملکت خودش و گویشهای مختلف آشنایی داشته باشد تا بتواند از پس خلق فضاهای جدید بر بیاید.
به نظر شما چه عاملی باعث میشود که داستان معاصر ایران دیده نشود؟
فقر مطالعه هم در کنار فقدان تجربه زیستی باعث خلق فضاهای پیش پا افتاده میشود. داستانهای امروز از لحاظ تکنیکی مشکلی ندارند اما پس از خواندن به سرعت فراموش میشوند و چیزی از آنها در ذهن باقی نمیماند. داستانهای امروز فقر موضوع دارند و جامعه را به درستی به مخاطب نمیشناسانند. نویسندگان جوان امروز برای داستاننویسی خطر نمی کنند و زحمت زیادی نمیکشند و در این بین ناشرانی که با هزینه شخصی نویسنده،اقدام به چاپ کتاب آنها میکنند هم کم مقصر نیستند. وقتی نویسنده بتواند بهراحتی کتابش را چاپ و منتشر کند و بررسی دقیقی روی آثار انجام نشود، وقتی ناشرانی با هزینه شخصی نویسنده اقدام به چاپ اثر میکنند، نویسنده هم برای بازنویسی و بهترشدن اثرش زحمتی نمیکشد و نتیجهاش همین آثاری است که به سرعت خوانده و فراموش میشوند.
به نظر شما مهم ترین عامل دخیل در وخیم شدن اوضاع داستان نویسی امروز چیست؟
در گذشته چاپ کردن کتاب مانند قبولی در کنکور بود. کتاب از زیر دست مختصصان زیادی میگذشت و افراد زیادی درباره آن اظهارنظر میکردند. بعضی از ناشران هم خود اهل مطالعه بودند و بررسی هم نداشتند. درباره کتاب خودم به یاد دارم که از نظرات عبدالله توکل بهرهمند شدم. نبود بررسهای متخصص، اعمال سلیقه شخصی ناشران و در نظر نگرفتن نیاز مخاطب و اجتماع باعث چاپ آثار بیکیفیت میشود و نظر بزرگان برای نویسندگان جوان امروزی آنقدرها هم مهم نیست.
نظرات