اسماعیل امینی در نهمین درسگفتار درباره سنایی مطرح کرد:
دیوان سنایی دلنشینتر از حدیقه/ سنایی آغازگر غزل عاشقانه و قصیده تعلیمی
اسماعیل امینی، نویسنده، شاعر، طنزپرداز عنوان کرد: دیوان سنایی برای من دلنشینتر از حدیقه است، چون دیوان خیلی متنوع است، مثل کوچه و بازار است، یک عالم دیگری دارد و غیر از حدیقه است ولی حدیقه یک سامان تعلیمی دارد و مانند یک کتاب درسی است.
امینی در شروع نشست با بیان اینکه هر کسی که صحبتی درباره طنز میکند با اصطلاحات هزل، هجو، فکاهه یا اصطلاحات جدیدتر سروکار دارد، گفت: در پیشینه ادب ما این خیلی مرسوم نبوده است که اصطلاحات حوزه نقد را دقیق به کار ببرند، چون که موضع نقد ادبی بیشتر بر مطالبات مربوط به بدیع و بیان، یعنی شاخههای علم بلاغت متکی بوده و کمتر مطالعات و نقدهای زبانی میشده است، به همین دلیل هم اصطلاحات، اصطلاحات سیالی است و این روزگار جدید است که منتقدان ادبی را ناگزیر کرده است که اصطلاحات را دقیق به کار ببرند؛ در واقع زبان ادبی بسیار به خود زبان ادبیلت نزدیک بوده که زبان سیالی است، یعنی دلالتهای آن دلالتهای مطابقه نیست، بلکه دلالتهای تضمن و التزام است که موجب میشود اصطلاحات معادل دقیق معنایی نداشته باشند، چنان که این هنوز مرسوم است و دستکم در نقد ادبی دانشگاهی ما هنوز سایه آن هست که ما از اصطلاحاتی استفاده میکنیم که خیلی سیال و گاه حتی عاطفی است؛ اصطلاحاتی که معنای دقیق علمی ندارند و کمّی و قابل ارزیابی هم نیست.
«هزل» در تقابل «جد»
شاعر مجموعه شعر «دلقک و شاعر دربار» در ادامه افزود: یک نکته دیگری هم هست که بعضی از این اصطلاحات در طول زمان تغییر کردهاند. فرض کنید در روزگار ما، وقتی که ما از گونههای شوخطبعی صحبت میکنیم و از هزل میگوییم، مقصود ما بیشتر گونهای از شوخطبعی است که در آن حوزه خط قرمزها و حریم مربوط به مسائل جنسی است و این تابوی همیشگی فرهنگ شرقی وقتی که به بیانی که هنری و خندهآور است، وارد میشود، به آن هزل میگوید، در حالی که در گذشته هزل لزوما به این معنا نبوده است، اگرچه که این معنا را دربرمیگرفته، اما «هزل» غالبا روبهروی «جد» بوده است، یعنی هزل بیشتر به معنی غیر جد بوده است و در ابیات هم، چه در ابیات سنایی و چه ابیات دیگر شاعران هم غالبا این تقابل دیده میشود.
هزل به لحاظ مقصود بسیار جدی است
وی با خواندن ابیاتی از مولوی و سنایی در تقابل هزل و جد، بیان کرد: در مورد اینکه چرا هزل جدی نیست و کجا جدی نیست، کمتر صحبت شده است. به این دلیل گفته شده هزل جدی نیست که غالبا خیال کردهاند که چون هزل به حوزههایی وارد میشود که حوزههای مباحث جدی نبوده است و یا اینکه وارد حریمهای ممنوعه میشود؛ درحالی که اینطور نیست، هزل به لحاظ مقصود بسیار جدی است، دست کم از سنایی به بعد جدی میشود، چنان که پیش از او شعر هم همینگونه بوده، شعر هم چندان جدی نبوده و دستآویز خیلی چیزها بوده است، شاعرها حاشیه مجالس شادخواری و عیاشی بودند، شاعرها را خیلی جدی نمیگرفتند و شاعرها زنگ تفریح مجالس عیاشی بودند.
عضو شورای عالی شعر و موسیقی صداو سیما، با اشاره به اینکه سنایی آغازگر وارد کردن اندیشه و تفکر، نه فقط لزوما تفکر عرفانی، بلکه اندیشه و تفکر و نظام اندیشه به شعر است، ادامه داد: در شعر پیش از سنایی، اندیشه هست اما نظام اندیشه در آن نیست، شعر بیشتر دستاویز کارهای روزمره است. شاعرها و دست کم شاعرهای بزرگ و خلاق دستگاه فکری دارند، هزل هم زمانی که وارد این دستگاه فکری میشود، جدی میشود. مثل استاد یا معلمی است که درس میدهد، بنابراین اگر لطیفه یا طنزی به کار میبرد، در جهت هدف خودش که ادب تعلیمی است، میباشد، اما اینکه هزل در کجا جدی نیست، نکتهای است که به لحاظ زبانشناسی میتوان روی آن تامل کرد.
دو نقطهای که هزل را از جدیت درمیآورد
امینی در ادامه عنوان کرد: به نظر من دو نقطه است که هزل و طنز را – نه به لحاظ اهداف – از جدیت درمیآورد. یکی در مسئله دلالت است، یعنی تطبیق لفظ یا کلام با معنای آن و همان چیزی که در بلاغت صورت فشرده شده آن را کلمات یا جملات تهکمی میگویند، یعنی چیزی بگوییم و چیزدیگری، غالبا ضد معنای اصلی ارائه کنیم که این در زمان معمول ما هم رایج است. جای دیگری که هزل جدی نیست در فضای متعلق به تعلیم، عرفان و انتقال معارف است که در ان فضا، استفاده از این گونه تمثیلات و فرهنگ- چون غیرمنتظره و با آن فضایی که با مقتضای دینی سازگار است و ماجرا را از جدیت میاندازد، و الا در اهدافش کامل جدی است. در تطبیق هزل با فضای تعلیم و عرفان جدیت وجود ندارد، اما در اهدافش بسیار جدی است، بهخصوص وقتی که هزل در کار سنایی، یعنی در کار تعلیم است.
وی گفت: نکته مهم دیگری که هست و هیچکدام از کسانی که درباره گونههای شوخطبعی تحقیق کردهاند،درباره آن چیزی نگفتهاند، این است که هزل، هجو، فکاهه و هرنوع دیگری از شوخطبعی، هنگامی که در خدمت یک نظام اندیشه و یک دستگاه فکری باشند، جزو طنز حساب میشوند و ابزار طنزپرداز هستند. از آنجا که کسانی که کار پژوهش طنز میکنند به این نکته ساده توجه نکردند، غالبا در تحلیل آثار سنایی یا مولانا با این مشکل مواجه شدند که از متفکر بزرگی مثل سنایی یا مولانا بعید است که این قصههای رکیک و شنیع در آثار او باشد، از او بعید است که اینگونه به کسانی که با آنها مخالف است، تهاجم کند و این القاب را نسبت دهد، درحالی که وقتی که کسی کار اندیشه و تعلیم میکند، دستگاه فکری دارد و برای انتقال مقصود خود از همه ابزارها استفاده میکند و تفاوت آن با هجو و هزل شخصی در این است که آنجا مفاهیم نمایانگر خودشان نیستند، بلکه نمایانگر مفاهیم عام هستند.
نویسنده اثر« لبخند سعدی» در رابطه با هجو و تمسخر در شعر سنایی بیان کرد: سنایی در جایی که چیزی را هجو میکند یا دستمایه تمسخر قرار میدهد، مصداق یک مفهوم عامتر و نمادین است، یعنی در آن غرض شخصی نیست. البته سنایی در بسیاری از موارد اسامی افراد را هم آورده است، اما بهگونهای موضوع را تعمیم داده است که بر مصادیق او در همه دورانها تطبیق میشود. نکتهای جواد مجابی در مقالهای درباره طنز سنایی دارد و خیلی قابل تامل است، میگوید آن قصاید فاخری که سنایی برای ستایش حاکمان، امیران و ... ساخته و به لحاظ ادبی هم واقعا باشکوه بوده است، امروز به هیچ کار غیر از اینکه در کلاسهای ادبیات، دانشجوها را با آنها سرگرم کنیم، نمیآید و اتفاقا این بخش سنایی، یعنی آن بخشهایی که در آن روزگار جدی بهنظر نمیآمده و حاشیه کار او به حساب میآمده است، میبینیم که تا همین روزگار و تا آینده، جدیت و کارآمدی خود را حفظ کرده و همیشه به کار زندگی خواهد آمد، چرا که آن نمونههایی که سنایی از وضعیت جامعه، انسان، روابط میان انسانها، روابط میان حاکمان و محکومان ترسیم میکند و دستاویز ریشخند خود قرار میدهد.
در بلاغت کمتر کسی به تطبیق کلام با حال خود کلام توجه کرده
وی با اشاره به اینکه بلاغت تطبیق کلام با مقتضای حال است، بیان کرد: کسانی که درباره بلاغت پژوهش کرده، تاکید کردهاند که بلاغت مربوط به سخن است و چون در روزگار گذشته این مرسوم بوده است که لفظ را از معنا جدا میکردند، گمان میکردند که لفظ ظرف معنا است و بزرگانی که متوجه این بودند که میان لفظ و معنا، سخن و اندیشه هیچ جدایی نیست، معدود بودند. زبان خانه تفکر و اندیشه است، به همین دلیل، وقتی که مطالعه بلاغی میکنند، اگرچه بیشتر به کلمات، جملات، صرفونحو، به شیوایی و رسایی توجه میکنند، اما بخش مهم بحث بلاغت تطبیق کلام، ابتدا با حال مخاطب، دوم با حال موضوع و سوم با حال خود کلام است که در بلاغت کمتر کسی به تطبیق کلام با حال خود کلام توجه کرده است، یعنی زبان باید بهگونهای باشد که با اجزای خودش هم دارای سازگاری باشد و اگر در زبان به لحاظ اجزا ناسازگاری باشد، رسایی از بین میرود.
این استاد دانشگاه در بیان صفات و وظایف طنزپرداز اظهار داشت: طنزپرداز از نظر ادبی با ابتذال مقابله میکند، یعنی اینکه از نظر طنزپردازها آنچه ادیبان رسمی بهعنواند زبان ادبی، شعر و ادیبانه به کار میبرند و شکوهمندی، فخامت و فصاحتی دارد، به دو لحاظ، یکی به لحاظ تکراری بودن و خلاقیت نداشتن، و دیگری به خاطر پوچ بودن، یعنی منطبق نبودن با محتوا و گسست ارتباط با مفاهیم مبتذل است. طنزپرداز مقابل ابتذال، دستفرسودگی زبان، کهنه شدن و از بین رفتن لفظ و معنا میایستد و با آن مقابله میکند و همچنین طنزپرداز رویاروی فریب که کمتر به آن توجه کردهایم ولی در نظریههای غربی وجود دارد، میایستد. در خود عرفان و تصوف هم همین است، یعنی عرفان و تصوف که قرار بود ترک تعلقات،ترک گرایش به صورت و پرداختن به جان جهان و جان انسان باشد، بعدها به مراتب، خرقه و آداب و رسوم تبدیل شده است که طنزپرداز روبهروی این میایستد.
دیوان سنایی دلنشینتر از حدیقه
وی بخشی از حدیقه درمورد عوامانه شدن و عوامانه نگاه کردن خواند و بیان کرد: دیوان سنایی برای من دلنشینتر از حدیقه است، چون دیوان خیلی متنوع است، مثل کوچه و بازار است، یک عالم دیگری دارد و غیر از حدیقه است ولی حدیقه یک سامان تعلیمی دارد و مانند یک کتاب درسی است. از منظر، جا و فرازی که بزرگانی چون سنایی، عطار و مولانا به عالم نگاه میکردند، هیچ تفاوتی میان مقدس و جدیترین کارها مثل عبادات و سست و پلیدترین کارها نیست، در نهایت آن چیزی که مقصود آفرینش انسان است در هیچکدام اینها دیده نمیشود.
سنایی آغازگر غزل عاشقانه و قصیده تعلیمی
امینی نمونههایی ازاستفاده فنون بلاغی برای هجو و هزل از دیوان سنایی خواند و گفت: سنایی در خیلی از زمینهها اول است. غزل عاشقانه پیش از او خیلی مرسوم نبوده است، در واقع شاعران به تفنن کار میکردند، اما آغازگر جدا شدن غزل از قصیده و اختصاص دادن غزل به شعر عاشقانه، تقریبا سنایی است، همانطور که رها کردن قصیده از مدح صرف و آغازگر قصیده تعلیمی گفتن نیز سنایی است، اما زمانی که کار طنز میکند، از مقدمهای جدی شروع میکند، بعد نتایجی از آن میگیرد یا تمثیلهایی میآورد که آدمی منتظر آن نیست و حیرت میکند.
این شاعر و طنزپرداز کشورمان گفت: زبان، ادب و فرهنگ رسمی که در هر دورهای، چهرهای بسیار جدی از خود نشان داده و فکر کرده که هرچه بیرون از چارچوب این زبان، ادب و فرهنگ رسمی است، ارزشمندی ندارد، همواره از طرف کسانی که به لحاظ فکری، هنری و زبانی خلاق بودهاند، نقض شده است و اساسا آنها هستند که راه تفکر، ادبیات، هنر و کمال زبان را هموار کردهاند و کسانی که در چارچوب ماندهاند، نتوانستهاند چیزی به گنجینه تفکر، هنر و زبان انسان بیفزایند. در روزگار سنایی و پس از او هنجار و فرهنگ رسمی، بسیاری از کلمات، عبارات، تعابیر و حتی بسیاری از طبقات جامعه را به رسمیت نمیشناخته و بیرون از جایگاه خودش قرار داده بوده است، اتفاقا آنهایی که متفکر و خلاق بودهاند، وارد حیطه فرهنگ، زبان و اندیشه غیررسمی شدهاند و از طریق آفریدن هنجار نوین و برتر به فرا رفتن اندیشه، زبان، گسترش امکانات زبانی و آوردن امکانات برای بیان شاعرانه خدمت کردهاند.
امینی در انتها عنوان کرد: در شعر سنایی علاوه بر آن قالبهای معمولی که رایج بوده است، شیوههای دیگری آورده که بعدها دیگران هم از آن استفاده کردهاند، از جمله تعداد زیادی شعر و غزل دارد که این غزلها فقط با ردیف است و قافیه ندارد، یا ردیفهایی که برگرفته از زبان عامه است و اتفاقا طنزهای بسیار زیادی ایجاد کرده است. این حرف درستی است اگر بگوییم سنایی اولین کسی است که اولا ردیفهای طولانی را در شعر فارسی باب کرده است، ثانیا ردیفهایی برگرفته از تمثیلات زبان عامه، وارد غزل کرده است و ان مجموعهای از غزلها که به این صورت آفریده است، بسیار خواندنی است و این است که غزلهای سنایی در سایه قصاید و کارهای تعلیمی مثل حدیقه کمتر دیده شده است و من دوستانی را که اهل طنز هستند، به این توجه میدهم که حتما به غزلها توجه کنند.
نظر شما