دهم آذر ماه از جشن نامه استاد دکتر سیدمصطفی محقق داماد با عنوان «مردی از تبار خرد و فضیلت» از سوی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و در مراسمی با حضور چهرههای فرهنگی و فکری رونمایی میشود. حامد زارع به همین مناسبت یادداشتی درباره محقق داماد و اظهارنظرهای فقهیاش نوشته است.
سیدمصطفی محقق داماد یکی از این ذخائر معاصر است که در یک اعتکاف شکوهمند علمی به سر میبرد و آرام و متین، به مطالعات و تحقیقات خود در حوزه حقوق، فقه، فلسفه و منطق میپردازد. دفتر کار او در فرهنگستان علوم و دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز حاکی از همین آرامی و متانت است. چیزی که امروزه در این بلبشوی التقاط علم و سیاست، کمتر یافت میشود و اگر یافت شود، شیرین و چشیدنی است! محضر سیدمصطفی محقق داماد همواره برای من بسان دانشمندی است که کم سخن میگوید، اما بهموقع سر سخن را میگشاید و فقیهی است که با وقتشناسی، بنیادهای مهمترین مسائل روز جامعه خود را نقد میکند.
سيدمصطفي محقق داماد از جمله مجتهداني است كه جرأت تداوم اجتماعی و سياسي بخشيدن به آراء فقهي خود دارد. بهعبارت ديگر تاملات او محصور در مكاسب و كفايه نيست، بلكه با شكست حصر محافظهكارانه فقيهان اخير، مابهازاء سياسي و اجتماعي تفاسير فقهي خود را روشن و مبرهن اعلام میكند. از جمله درخشانترين اين اعلامها میتوان به پيشنهاد فقهي او ناظر بر جايگزينی قسمبندی كافران و مومنان با قسمبندی بديع محارم و مسالم است كه بايد اذعان كرد زداينده تعارضات و گشاينده مسيرهای اجتهادات اجتماعی بيشتری است. اين قبيل تفاسير مصلحانه نشان میدهد هرگونه راه اصلاحطلبي كه سنت فقهی را ناديده بگيرد به ناكجاآبادی میرسد كه روشنفكري ديني رسيده است. محقق داماد همان راهي را آهسته و پيوسته میرود كه سروش فريادزنان و واويلاكنان آن را نديد و به بيراهه رفت. كتاب "بازخواني فقه امر به معروف، نهي از منكر و اجراي حدود" نمونهای روشن از اصلاحطلبي است كه از فقه شروع ميكند و در فقه میماند، با اين حال الزامات زمانه را لحاظ میكند.
سیدمصطفی محقق داماد ابایی ندارد که از جهل دینی به عنوان یک بلا یاد کند و بگوید: «بلای جهل دینی خطری در بزنگاه مومنان دانسته و جامعه را نیازمند روشنگری طبیبانه نخبگان جامعه اسلامی و وجدانهای آگاه است. خطر بیخردی در هر صورتی خانمانسوز است، البته صبغه دینی و قدسی آن مخربتر است؛ وی با تحلیل قرائت قدرت اندیشانه ابزاری از دین، فجایع پس از رحلت رسول اکرم(ص) را تعلیل نموده و این رویکرد را به نقد میکشد. کژاندیشی دینی را عامل اصلی در شکلگیری فاجعه کربلا است." حادثه کربلا نشاندهنده یک حقیقت بسیار بزرگ است که دین بهطورکلی در طول تاریخ یک چاقوی دوبر است؛ اگر درست درک شود، آدمی را به اعلی علیین میرساند و اگر کج اندیشیده شود، نه تنها بیاثر نیست، بلکه آدمی را در سیر نزول بهطور موثری کمک میکند و او را به اسفلالسافلین میرساند. یعنی خطر دیندار کجاندیش از بیدین مطلق بسیار بیشتر است. بدون اخلاق وارد دین شدن برای شخص متدین تنها مجموعهای از مناسک بدون اثر تربیتی به بار میآورد.»
او به همان جدیتی که استبداد و انحراف دینی را نقد میکند، دیکتاتوری و جزماندیشی چپ را نیز مورد هجمه قرار میدهد. محقق داماد چندی پیش در جلسه رونمایی از ارجنامه عزتالله فولادوند گفته بود: «قسمت عمدهای از عمرم یعنی تقریبا همه دوران جوانیم مقارن زمانی بود که جو منطقه خاورمیانه را تفکر چپ احاطه کرده بود. احزاب وابسته به شرق در ایران سفره خود را گسترده بودند و کلینیکهای حزبی برای ترویح افکار خود تشکیل میدادند. شعارهای چپی بهطورکلی، و بهخصوص وقتی در پوشش فلسفی و از آن جذابتر اگر رنگ و حنای دینی به آن شعارها داده شود، تأثیر شگفتی در شستشوی مغزی مردم عوام بلکه خواص خواهد داشت. تأثیری که نتیجهاش تزریق عقیده و ایدئولوژی در مغزهاست. تفکر و تعقل را تعطیل و بهجای آن ایده و عقیده مستقر میسازد . لغت عرب در این زمینه انصافا موفق بوده که واژه «عقیده» را برای این معنا برگزیده که واقعا رساننده آن حالت ذهنی است. عقیده از ریشه عقد یعنی بستن است. وقتی که عقیده پیدا میکند و معتقد میشود، گویی ذهن خود را از هرگونه حرکت درباره آن میبندد و اجازه نمیدهد درباره آن کسی حرفی بزند. شخص معتقد به هیچوجه حاضر نیست با کسی گفتوگو کند مگر برای غلبه بر او. درحالیکه اگر بهجای «من معتقدم»، من «فکر میکنم» قرار میداد، کاملا آماده گفتوگو بود.»
محقق داماد در آخرین سخنرانی خود از جنگ به نام خدا و آدمکشی به اسم دین سخن به میان آورده و گفته است: «اگر گوش کنیم در منطقه ما صدای کشت و کشتار زنان، کودکان و مردان را میشنویم که در جنگ کشته و سربریده میشوند، این جنگ به نام دین و خدا انجام میشود. من منکر نیستم نباید همه آدمکشیهای قرن بیستم را به نام دین تمام کرد، اما بهنظر من دین بیشتر از سرطان انسانها را کشته است. دین در طول تاریخ عامل مهمی در خونریزی بوده است؛ به اعتقاد من دینی آدمها را کشته که تبدیل به ایدئولوژی شده است، پس عقیده رادیکال، انسانها را میکشد. نباید از خطر عقیده رادیکال غافل شویم، عقیده قدرت بسیار بالایی دارد.» اگر چه این سخنان با واکنش چهرههایی نظیر مهدی نصیری مواجه شده، اما به نظر میرسد مخالفت چندانی را از سوی متشرعان سنتی و هوادارن فقه غیرسیاسی موجب نشود. همین همراهی خاموش با سخنان محقق داماد نوید یک اصلاحطلبی فقهی است که هیچ نسبتی با اصلاحطلبی کاذبی که عبدالکریم سروش پرچمدار آن است ندارد.
نظرات