پنجشنبه ۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۵
می‌خواهم زنان کتاب بخوانند

فرزانه کرم‌پور داستان‌نویس درباره هدف خود از برگزاری جلسات داستان‌خوانی می‌گوید: ایده اولیه و هدف اصلی من از برگزاری این جلسات، کتاب خواندن زنان بود. هدف اصلی‌ام کتاب خوان کردن زنان و آشنایی آن‌ها با آثار شاخص ادبی بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-مائده مرتضوی: این روزها با برگزاری جلسات و نشست‌های داستان‌خوانی زیادی روبه‌رو هستیم که اتفاق خوبی برای ادبیات است. در بیشتر کافه‌کتاب‌هایی که اسم و رسمی دارند، به صورت هفتگی یا ماهانه جلسات داستان‌خوانی برگزار می‌شود که خودش قدم بزرگی برای معرفی کتاب و نویسنده‌ اثر است. فصل سرما رونق این جلسات است و داستان هم به کمک قهوه و چای آمده و کافه‌نشین‌ها را گرم می‌کند. فرزانه کرم‌پور داستان‌نویسی است که سال‌هاست در منزل خود جلسات داستان‌خوانی برگزار کرده است و چندی است که در یکی از همین کافه‌کتاب‌های دوست‌داشتنی هم جلسات کتاب‌خوانی با عنوان «داستان و قهوه» برگزار می‌کند. درباره حال و هوای این جلسات با وی به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

از تجربه برگزاری جلسات داستان‌خوانی خود برایمان بگویید.
از  11 سال پیش در خانه ام جلسات کتاب‌خوانی برگزار می‌کردم. از همان سال‌ها بود که تصمیم گرفتم از تعدادی خانم علاقه‌مند در خانه‌ام با کتاب پذیرایی کنم. این جلسات هر دوهفته یک‌بار در خانه‌ام برگزار می‌شد و هر جلسه درباره کتابی که از قبل تعیین شده بود، صحبت می‌کردیم. رفته رفته تعداد شرکت کنندگان در این جلسات بیشتر شد و با توجه به فضای کم و محدودیت جا توانستم هر دو هفته یک بار پذیرای 12 نفر باشم. در این مدت کسانی هم که به دلیلی نمی‌توانستند در کلاس شرکت کنند از طریق تلگرام در جریان مطالعه کتاب مربوطه قرار می‌گرفتند و بحث‌های کتاب را ضبط‌شده دنبال می‌کردند.


چه شد که تصمیم به برگزاری جلسات در کافه گرفتید؟
یک روز از جلوی کافه نشر دف می‌گذشتم و دیدم عده‌ای به زبان انگلیسی با هم بحث و تبادل‌نظر می‌کنند. ماجرا از این قرار بود که هر هفته درباره فیلم و کتابی که به رایگان در اختیارشان قرار می‌گرفت، دور هم جمع می‌شدند و بحث می‌کردند. همان زمان بود که به مدیر کافه پیشنهاد برگزاری جلساتی نظیر آن با موضوع ادبیات و کتاب‌خوانی را دادم. ازهمان ابتدا هم آثار نویسندگان ایرانی و فیلم‌های فاخر ایرانی مدنظرم بود. حدود یک ماهی است که این جلسات را آغاز کرده‌ام و برای شروع از آثار ابراهیم گلستان، داستان و فیلم انتخاب کردم. داستان «آذر ماه آخر پاییز»، داستان «خروس» و فیلم «خشت و آینه» را برای جلسات ابتدایی انتخاب کردم و پرویز جاهد هم که گفتگوی معروفی با ابراهیم گلستان دارد،‌ در این جلسات به عنوان منتقد ما را همراهی کرد.


مخاطبان جلسات شما نویسنده‌اند یا طیف دیگری از اقشار جامعه راهم شامل می‌شوند؟
اتفاقا مخاطبان این جلسات مطلقا نویسنده نیستند. اکثر مخاطبان و شرکت‌کنندگان در این جلسات را علاقه‌مندان به کتاب و کتاب‌خوانی تشکیل می‌دهند. البته لزوما هم جوان نیستند و از هر سن و سالی در این جلسات شرکت می‌کنند. مخاطبان واقعی این جلسات کسانی هستند که می‌خواهند با نظم خاصی کتاب بخوانند. به نظر من تنها معرفی کتاب  کافی نیست و باید درباره هر کتابی که برای خواندن معرفی می‌شود، بحث بشود. به طور مثال وقتی یک یادداشت معرفی در روزنامه‌ای منتشر می‌شود،‌ من خواننده پس از خواندن کتاب دیگر دسترسی به معرف کتاب ندارم تا نقطه‌نظراتم را درباره کتاب با او در میان بگذارم. در این جلسات معرف هم در دسترس است تا به سوالات خوانندگان کتاب پاسخ بدهد و به علاقه‌مندان این فرصت داده می‌شود تا در حضور معرف،‌ کتاب را نقد کنند. در جلساتی شبیه به این، گرداننده جلسه کتابی را می‌خواند و با صلاح‌دید خود آن را برای خوانش دسته جمعی پیشنهاد می‌دهد سپس همگی با هم درمورد آن کتاب بحث و تبادل‌نظر می‌کنند.


در جلساتی که این مدت در طی سال‌ها برگزار کرده‌اید، هدف اصلی‌تان چه بوده است و آیا هیچ‌وقت به آموزش داستان‌نویسی فکر کرده‌اید؟
کلاس داستان‌نویسی ماجرایش از جلسات من جداست. ایده اولیه و هدف اصلی من از برگزاری این جلسات،  کتاب خواندن زنان بود. هدف اصلی‌ام کتاب خوان کردن زنان و آشنایی آن‌ها با آثار شاخص ادبی بود. به نظرم هیچ مشکلی نیست که با کتاب‌خواندن حل نشود. بسیاری از کسانی که در کلاس‌های من شرکت می‌کردند،‌ کسانی بودند که در عمرشان حتی یک کتاب عامه‌پسند سطح پایین هم نخوانده بودند. اما همین خانم‌ها امروز متن‌های فاخر ادبی و فلسفی را می‌خوانند و نقد می‌کنند. از کتاب‌خوانی گذشته،‌ این جلسات باب آشنایی و صمیمت را بازکرد و در طی این سال‌ها شرکت‌کنندگان این جلسات به دوستانی تبدیل شدند که هم‌نشینی‌شان در کاهش استرس‌های روحی و حل مشکلاتشان تاثیر ویژه‌ای داشت. این جلسات به سبک‌شدن روح شرکت‌کنندگان و بهبود روابط‌شان در زندگی شخصی منجر می‌شد که همه این‌ها همان جمله اول مرا تایید می‌کند که گفتم؛‌مشکلی نیست که با کتاب حل نشود.


دستاورد این جلسات برای خودتان به عنوان یک نویسنده چیست و سود معنوی که از این جلسات برده‌اید چه بوده است؟
من هم مثل هر آدم دیگری گاهی در کتاب خواندن تنبلی می‌کنم. این جلسات باعث شده که در طول این سال‌ها حداقل هر دو هفته یک‌بار کتاب بخوانم. این جلسات روی مطالعه‌ام تاثیر بسیار خوبی گذاشته و آثاری که درباره‌شان بحث می‌کنیم،‌ برای خود من هم دوره می‌شود. در ضمن به دلیل روابط خاص و صمیمانه‌ای هم که در این جلسات شکل می‌گیرد از لحاظ روانی هم ارضا می‌شوم. به نظرم تشویق به مطالعه کار فرهنگی باارزشی است و کسانی هستند که به ارزش کتاب‌خوانی صحه می‌گذارند و ادعا می‌کنند که با کتاب‌خواندن راحت‌تر از پس زندگی و مسائل‌اش برآمده‌اند. درباره دستاوردی که برای نوشتن‌ام داشته به صورت خودآگاه نبوده که بگویم از وقتی این جلسات را برگزار می‌کنم، نوشتن‌ام بیشتر شده یا بهتر شده است. اما نویسنده‌ای هستم که در کنار دیگران کتاب می‌خوانم  و از نظرات دیگران هم بهره‌مند می‌شوم و به نظرم این چیز باارزشی است.


چشم‌اندازی که برای جلسات داستان‌خوانی در کافه دف ترسیم کرده‌اید چیست و قرار است به بازخوانی چه آثاری در این جلسات پرداخته شود؟
هدف از برگزاری این جلسات آشنایی خوانندگان و شرکت‌کنندگان در این جلسات با نویسندگان پیش‌کسوت است. قراراست بر روی کارهای این نویسندگان دو یا سه جلسه‌ای کار شود و به نحوی سعی در احیای آثار نویسندگان معاصری دارم که نسل جدید با آثار فاخر آن‌ها آشنایی چندانی ندارد. به عنوان مثال در همین جلسات که در کافه برگزار می‌شود خواندن آثاری از ابراهیم گلستان را در دستور کار جلساتم گذاشته‌ام. علاوه بر داستان‌هایی که قبلا به آن‌ها اشاره کردم، کل مجموعه داستان «آذر ماه آخر پاییز است » را هم خواندیم. هدف اصلی من این است که خوانندگان را به آثار فاخر و به طور کلی کتاب علاقه‌مند کنم به طوریکه هر خواننده پس از خواندن یک داستان از ابراهیم گلستان، به سراغ داستان‌های دیگر او هم برود و مثلا کتاب «نوشتن با دوربین» را هم بخواند. در برگزاری این جلسات نویسنده خاصی را دنبال نمی‌کنم و تعصب خاصی روی هیچ کس ندارم. هر اثری که به نظرم ارزشمند برسد و بشود درباره ارزش هنری آن بحث کرد را در دستور کار جلساتم قرار می‌دهم. کتاب و داستانی که برای جلساتم در نظر می‌گیرم باید کشش لازم را برای خواننده داشته باشد. چون معمولا شناختی از شرکت‌کنندگان این جلسات وجود ندارد و باید کتابی که معرفی می‌شود،‌ آنقدر مطلب در خود داشته باشد که خواننده را جذب و او را به کتاب‌خوانی علاقه‌مند کند. به طور مثال من نویسنده‌ای به نام سلمان امین را نمی‌شناختم. اما با خواندن کتابش که از طریق انتشارات ققنوس به دستم رسیده بود،‌ به آن علاقه‌مند شدم و احساس کردم که برای این جلسات مناسب است. معرفی نویسندگان جوان و تشویق آن‌ها به نوشتن بیشترو بهتر هم جز اهداف و برنامه‌های این جلسات است. به عنوان مثال ابراهیم گلستان یک هنرمند به تمام معناست.  هنرمندی است واقعی که هم در نوشتار و هم در سینما دارای کارهای باارزشی است. داستان‌های او بعد این همه سال هنوز هم مانند داستان‌های مدرن است و تاریخ مصرف ندارد. درست است که نقدهایی به ریزه‌کاری‌های آن وارد می‌شود اما به عنوان مثال داستان «خروس» داستانی با لایه‌های مختلف است و داستان باارزشی است.
 اما چیزی که به نظرم این جلسات را با ارزش می‌کند این است که این نشست‌ها باعث می‌شود هر بار تعدادی محصول فرهنگی به فروش برسد و کتاب،‌فیلم و دیگر محصولات فرهنگی به سبد خرید یک خانواده راه پیدا کند که به نظرم اتفاق ارزشمندی است.
 

 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۳:۳۳ - ۱۳۹۶/۱۰/۰۷
    چه عجب ما یه مصاحبه غیر زرد و تخریبی هم در ایبنا خواندیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها