بهترین ترانهسرای سه دوره نخست جایزه «موسیقی ما» درباره فعالیتهای یداللهی در «خانه ترانه» ادامه داد: کمتر ترانهسرایی را میشناسم که به «خانه ترانه» نیامده، به صحبتها گوش نکرده و چیزی یاد نگرفته باشد. «خانه ترانه» یک انجمن بینظیر و مثال زدنی است؛ چراکه کمتر میبینیم یک کانون ادبی اینچنین به حیات خود ادامه دهد و این بیشتر به حس مسئولیتپذیری افشین یداللهی برمیگردد.
شاعر مجموعه شعر «دنیای این روزای من» در توضیح رسالت فعالیتهای «خانه ترانه» گفت: رسالت «خانه ترانه» معرفی ترانهسرایان به موسیقیدانان نیست. در این جلسه کارگاهی با توجه به نقدی که روی آثار انجام میشود، ما شاهد ایجاد درک بهتر نسبت به ترانه و ادبیات شفاهی هستیم تا مخاطب بتواند ترانه خوب را از ترانه بد تشخیص بدهد؛ چراکه افرادی که در نشستهای «خانه ترانه» شرکت میکنند، صرفا ترانهسرا نیستند و گاهی علاقهمندان به شعر و ترانه در این نشست ادبی حضور پیدا میکنند؛ بنابراین وظیفه ماست که دیدی زیباشناختی به این افراد بدهیم تا ترانه را بهتر بشناسند. حال شاید در این جلسات آهنگساز و خوانندهای نیز حضور پیدا کند و از شعر فردی خوشش بیاید و با آن شاعر همکاری کند، اما هدف اصلی این نیست.
روزبه بمانی معتقد است که دغدغه افشین یداللهی از روشن نگه داشتن چراغ «خانه ترانه» تربیت نسل جوان بوده است؛ چراکه برگزاری این نشست هیچ سودی برای یداللهی نداشته است. او در این رابطه اظهار کرد: افشین یداللهی هم ترانهسرای مطرحی بود و هم در ترانه فعالیت بسیار خوبی داشت و در این سالها «خانه ترانه» چیزی به او اضافه نکرده است؛ بلکه او بهوسیله این حرکت ماندگار باعث احترام بیشتر به ترانه و تربیت نسل امروز ترانه شد.
بمانی در پایان اظهار کرد: افشین یداللهی جنس کلمات را به خوبی میشناخت و بر همین اساس شعر مینوشت و فکر نمیکنم که به این سادگی بتوانیم جایگزین مناسبی برای او پیدا کنیم. او نوعی از کلام فاخر داشت که در عین حال برای همه قابل درک بود و مخاطبان میتوانستند با آن همذاتپنداری کنند. به نظر من زمان میبرد تا همه متوجه کارهای ارزشمند افشین یداللهی شوند. من در «خانه ترانه» احساس کردم و دیدم که افشین یداللهی با آنکه شرایط سنی این اتفاق را نداشت، اما همه بچهها حس پدری به او داشتند و این حس تا امروز نیز در جلسات ما جاری است و ما در جلساتمان انرژی حضور او را احساس میکنیم.
یداللهی نگاه متفاوتی به ترانههای عاشقانه داشت
وی ادامه داد: در توضیح ترانهها باید گفت که ترانههای افشین یداللهی به سه دسته تقسیم میشود. بیشینه کار او ترانههای عاشقانه است که در این بخش نکته قابل ملاحظه، اندیشهای است که او در این کارها داشته است. حال شاید عدهای سؤال کنند که ترانه عاشقانه چه اندیشهای دارد؟ من در جواب میگویم افشین یداللهی بهعنوان شاعر و ترانهسرا نگاه متفاوتی به مسئله عشق داشت و برخلاف برخی ترانهسرایان که نگاه منفی به عشق دارند و همیشه نقد و نفی عشق را میکنند با نگاهی جذاب و جدید به آن میپرداخت. متاسفانه این روزها مد شده است که در ترانههای عاشقانه ترانهسرایان حس مالکیت و حسادت خود را بیان میکنند؛ اما دکتر یداللهی در ترانههای عاشقانه نه خود را بالاتر و نه خود را پایینتر از معشوق میدانست بلکه هر دو را برابر میدانست. حتی در شعرهایی که از شکست صحبت میکرد نیز از انصاف خارج نمیشد.
این ترانهسرا در توضیح نگاه متفاوت یداللهی اظهار کرد: برای مثال موزیکی که یداللهی با احسان خواجهامیری انجام داد و در آن آورده بود «تو میری با یکی دیگه که قدرت رو نمیدونه»، شاخصه اصلی اندیشه یداللهی و نگاه متفاوت اوست. گروه دوم از ترانههای دکتر، ترانههای اجتماعی و انسانشناختی اوست که به رویکرد انسان معاصر و برخورد آن با جامعه میپردازد که شاید تعداد آن کمتر از عاشقانههای او باشد اما بسیار شاخص است. دسته سوم ترانههای ملی ـ میهنی است که بیشتر با صدای سالار عقیلی آن را شنیدهایم که باز در آن نیز نگاه متفاوت افشین یداللهی وجود دارد. او در اینگونه ترانهها صرفا به مدح چشم و گوش بسته سرزمین نمیپردازد و انتقاد وجه قابل تمایز اشعار اوست؛ یعنی او نگران آینده و بهترشدن کشور است و این نگاه در سطرهایی مانند «اگر دل تو را شکستند» به وضوح قابل لمس است.
ترانهسرای کتاب «ما اهل هم بودیم» با اشاره به زبان اشعار یداللهی گفت: در حوزه زبان باید گفت که افشین یداللهی تجربههای مختلفی دارد. طیف گستردهای از انواع زبان را انتخاب کرده است. برای مثال در ترانههای ملی ـ میهنی زبان فاخر است اما در عاشقانهها با زبان محاوره روبهرو هستیم؛ اگرچه ترانههایی مانند «شب دهم» و «مدار صفر درجه» به زبان فاخر نوشته شدهاند. جالب این است که افشین یداللهی زبان شعری را به فاخر بودن یا محاوره بودن منحصر نمیکند و در آثارش ترانههایی مانند «خوشرکاب» را دارد که با تعابیر و زبان آرگو نوشته شدهاند. این نشان میدهد که او هیچ تعصبی روی زبان آثارش نداشته و جالب این است که در هر دو بخش موفق بوده است. تفاوت یداللهی در اندیشه اوست؛ چراکه در اندیشه ثابت مانده و همین باعث ماندگاری او شده است. خط فکری او از ابتدا روشن است و تا پایان عمر نیز تغییر نکرد، یعنی او با اندیشه به سراغ ترانه امروز آمده است.
وی با اشاره به اهداف دکتر یداللهی از برگزاری کارگاههای آموزشی گفت: این دورههای آموزشی در 12 دوره در مطب دکتر برگزار شد و تنها هدف از برگزاری آن کمککردن به شعرآموزانی بود که نمیتوانستند کارهای خود را در حد قابل قبولی ارائه دهند؛ بنابراین من و دکتر تجربیاتی داشتیم که میخواستیم در یک دوره آموزشی به دوستان کارآموز انتقال دهیم؛ زیرا دوستان باید سالها تلاش میکردند تا این تجربیات را کسب کنند، اما با شرکت در این دورهها میتوانستند مقدمات و مسائل مهم را فرابگیرند.
ترانهسرای مجموعه ترانه «روزنامهنگار» معتقد است که خروجی هیچ کارگاهی شاعر نیست و در این رابطه میگوید: هیچکسی نمیتواند ادعا کند که بعد از برگزاری کارگاه شاعر تحویل جامعه میدهد و اگر چنین ادعایی کند بدون شک شارلاتانبازی است. ما در این کارگاهها تلاش میکردیم تا مسائلی که کارآموزان برای شاعرشدن نیاز دارند، در چند دوره کارگاهی به آنها آموزش داده شود؛ اما تضمینی برای شاعر شدن آنها نمیدادیم؛ چراکه شاعرشدن آموزشی نیست و ما ظرف را در اختیار دوستان قرار میدادیم و اینکه آنها چگونه این ظرف را پر میکردند به خودشان بستگی داشت.
ایوبی با اشاره به فضای جلسات کارگاهی گفت: دکتر یداللهی شخصیت بسیار بزرگی بود که سعی میکرد این جلسات را با فضایی دوستانه اما رقابتی برگزار کند. در این 12 دوره من وظیفه آموزش عروض و قافیه را برعهده داشتم و دکتر به مسائل محتوایی میپرداخت. البته بعد از فوت دکتر نیز 5 دوره کارگاهی برگزار کردیم که شعرآموزان با عشق و علاقه در این دورهها که به نام دورههای آموزشی دکتر یداللهی نامگذاری شده بود، شرکت کردند.
وی با اشاره به نحوه نقد یداللهی در کارگاههای شعر افزود: در این دورهها گاهی که حرمت شاگرد و استادی رعایت نمیشد دکتر ناراحت میشدند؛ چراکه در بعضی مواقع دوستان تحمل نقد را نداشتند. باید قبول کنیم که نقد همیشه ناراحتکننده است و باعث ایجاد سپردفاعی میشود؛ اما دکتر این نقدها را همیشه با شوخی بیان میکرد تا از تلخی آن کاسته شود؛ با این حال عدهای به آن معترض بودند.
این ترانهسرا در بخش پایانی صحبتهایش گفت: سال 81 و 82 بود که به خانه ترانه آمدم و از سال 85 به بعد در کنار هم کار کردیم. با همکاری سایر دوستان اجازه نمیدادیم که دکتر سختی برگزاری این جلسات را احساس کند اما با این حال سخت است که او 15 سال هر پنجشنبه در تهران باشد و جلسات را برگزار کند. برگزاری 15 سال جلسات «خانه ترانه» در تاریخ انجمنهای ادبی بیسابقه است. در این سالها دکتر با ازخودگذشتگی اجازه نداد تا چراغ این جلسات خاموش شود و همیشه دلسوز برگزاری این جلسات بودند.
نظرات