اينگونه او را تحقير ميكند، چارلز اسپنسر داروين (١٨٨٢-١٨٠٩م.) واضع نظريه تكامل است؛ نظريهاي كه بدون ترديد يكي از تاثيرگذارترين نظريههاي علمي در طول تاريخ دانش بشري است و نكته جالب توجه آن است كه اتفاقا انديشمند مسلمان ايراني، زيستشناس بريتانيايي دقيقا به خاطر همين نظريه به او ميتازد. البته اين واكنش انسان فرهيخته و باسوادي چون سيد جمال چندان عجيب و غيرمنتظره نبود، چرا كه داروين در سرزمين خودش نيز با عكسالعملهايي گاه به مراتب تند و تيزتر مواجه شد. مساله مهم اما اين است كه از همين عبارات سيدجمال آشكار ميشود كه او درك درستي از نظريه «انتخاب طبيعي» داروين نداشته و آن را با نظريه لامارك اشتباه گرفته است. البته چنان كه اميرمحمد گميني نوشته، «در آن زمان بيشتر تكاملگرايان، از جمله خود داروين، سازوكار لاماركي را مقبول ميدانستند» و روشي هم كه اسدآبادي براي نفي ديدگاه لامارك پيشنهاد ميكند، بسيار شبيه «آزمايشي است كه آگوست وايزمن براي رد اين نظريه انجام داده است.
وايزمن طي چند نسل دم بچهموشها را بريد و مشاهده كرد كه اندازه دم موشهاي نسلهاي بعد هيچ تغييري نكرده است.» واقعيت اين است كه قصه تاريخ تحول و بسط علم و نحوه پذيرش و رد نظريههاي جديد علمي، آن طور كه فيلسوفان و مورخان علم گوشزد ميكنند، چندان به خود علم بستگي ندارد و عمدتا از عوامل و شرايط بيرون از دايره خود علم، مثل شرايط سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي جامعه و حتي رويدادهاي فردي و شخصياي كه براي دانشمندان به وقوع ميپيوندند، متاثر است. به همين خاطر چه بسا يك نظريه يا فرضيه علمي، با توان تبيينگري بالا براي پديدههاي مشهود، از سوي دانشمندي ارايه شود، اما اوضاع و احوال زمانه به گونهاي باشد كه آن فرضيه مورد اقبال قرار نگيرد و اصلا از سوي اهل علم روزگار مسموع واقع نشود.
فرهنگ ديني يك جامعه و نوع و شكل قرائت رايج آن جامعه از سنت ديني خودش نيز يكي از مهمترين عوامل در نحوه مواجهه با يك نظريه علمي است، بگذريم كه خود اين قرائت مسلط و رايج سخت متاثر از نظريههاي رايج علمي زمانه است. براي مثال شكل برخوردي كه جامعه مسيحي به ويژه كليساي كاتوليك با نظريه گاليله و حتي خود او داشت، به دليل غلبه نجوم بطلميوسي و هماهنگ شدن آن با شيوه خاصي از خوانش متون مقدس مسيحيان بود، برداشتي كه آنچنان با ذهن و ضمير مسيحيان گره خورده بود كه به برساختن يك جهانشناسي خاص منجر شده بود و نظام معرفتي متناسب با آن را پديد آورده بود. پيوند اين نظام معرفتي و جهانشناسي با قدرت سياسي و اجتماعي و نقش اساسياش در تثبيت و تقويت آن، سبب ميشود كه هر گونه نظريه تازهاي كه به نحوي از انحاء خللي در نظم پيشين وارد ميكند، به ديده ترديد نگريسته و با آن بهشدت برخورد شود.
داستان نخستين رويارويي جوامع اسلامي با نظريه تكامل داروين را نيز بايد در اين چارچوب نگريست؛ قصهاي خواندني و شنيدني كه عادل زيادات و اميرمحمد گميني در كتاب «مواجهه با داروين» بدان پرداختهاند و در آن به «روايت رويارويي سكولارها و مذهبيان عرب و عجم، اعم از مسيحي و مسلمان، در سرزمينهاي اسلامي» پرداخته و از «لطايف مواجهه با نظريه تكامل» سخن راندهاند. كتاب در دو بخش به معرفي مسير و چگونگي رويارويي نخبگان مسلمان و مسيحي در سرزمينهاي اسلامي، در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي، با نظريه تكامل ميپردازد: در بخش يكم، ترجمه كتاب «علوم غربي در جهان عرب: ضربه داروينگرايي (١٩٣٠-١٨٦٠)» نوشته پژوهشگر اردني، عادل زيادات، پژوهشگر برجسته دانشگاه يرموك، ارايه ميشود.
زيادات در پژوهش خود تاثيرات علم جديد، به ويژه نظريه داروين، را در ميان جريانهاي مختلف فكري سرزمينهاي عربي هلال حاصلخيز پي ميگيرد و ما را با ديدگاههاي گروههاي مختلف سكولار و مذهبي و مسلمان آشنا ميكند و در آن ميان نقش برجسته متفكران مسلمان، مخصوصا محمدرضا اصفهاني، و روش رويارويي او را با اين نظريه در كتاب مهم «نقد فلسفه داروين» بررسي ميكند. زيادات در نهايت نتيجه ميگيرد كه اصفهاني، به عنوان نماينده شيعيان، در مواجهه با اين نظريه، در مقايسه با ديگر علماي سنتي مسلمان و مسيحي، شايستگي بيشتري از خود نشان داده است.
مترجم كتاب همچنين در بخشي تحت عنوان «مواجهه نظريه تكامل و اديان در سرزمينهاي اسلامي» به مسير ديگري نيز كه مسلمانان را با نظريه تكامل آشنا كرده، يعني آشنايي از طريق نوگرايان هندي و در راس ايشان سيد احمدخان (١٨٩٩-١٨١٧م.) ميپردازد. شايد در وهله نخست به نظر برسد كه پرداختن به تاريخ مواجهه ما با نظريه تكامل، جزو علاقهمنديهاي مورخان تاريخ علم و كرمكتابهايي است كه فقط عاشق دانستن هستند، اما وقتي به ياد آوريم كه حتي در روزگار ما نظريه تكامل از كتابهاي درسي حذف ميشود و بناست تا هيچ اشارهاي به آن نشود، اهميت بازخواني كژفهميهايي كه ميكوشند علم را به قامت فهم ناكامل خود در آورند و جلوي پيشرفت دانايي را ميگيرند، آشكار ميشود.
نظر شما