بررسیهای انجامشده بر کتابهای تصویری کودکان نشان میدهد که کاراکترهای مرد دو برابر بیشتر از زنان نقش اصلی داستان را بر عهده دارند.
در آنالیز ۱۰۰ کتاب تصویری معروف کودکان در سال ۲۰۱۷ نشان داده شده که کاراکترهای مرد، اغلب در نقشهای کلیشهای مردانه، در اکثر آنها غالباند، در حالی که کاراکترهای زن در پنجاه درصد آنها حضور ندارند.
فهرست پرفروشهای سال ۲۰۱۷ شامل موارد محبوب همیشگی ازجمله «گروفالو»، «حدس بزن چقدر دوستت دارم» و «باغ وحش عزیز» است که در همه آنها حیوانات با ضمیر مذکر آورده شدهاند. این نگرش به جنسیت در پرفروشترینهایی که به تازگی منتشر شدهاند هم وجود دارد، مثل «نمیتوانی فیل را سوار اتوبوس کنی»، «شیرِ درون»، «سوپرتاتو»، «کلمات از دست رفته» و «یک هیولا در کتابت وجود دارد». در هیچکدام از این عناوین کاراکتر زن وجود ندارد.
در تحقیقات انجامگرفته امکان مرد بودن شخصیتهای اصلی ۵۰ برابر بیشتر از زن بودن آنها بود و شخصیتهای منفی مرد، در مقایسه با ضدقهرمانهای زن هشت برابر بیشتر بودند.
کاراکترهای مردی که شانس حرف زدن در داستان را پیدا میکردند ۵۰ درصد بیشتر از زنان بودند و در نیمی از آنها تعداد شخصیتهای مرد داستان از شخصیتهای زن بیشتر بود. به طور متوسط به ازای هر سه مرد، دو زن در هر داستان وجود داشت که گاهی اوقات این نسبت بسیار بالاتر میرفت. مثلا در «آقای مِن در لندن» که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، ۱۳ کاراکتر مرد و تنها دو کاراکتر زن وجود دارد.
لارن چایلد، نویسنده و تصویرگر معروف کتاب کودک تصویری «چارلی و لولا» میگوید: «نتایج این تحقیق مرا چندان متعجب نکرد. ما در فیلم و تلویزیون هم شاهد همین وضعیت هستیم. اما این بازتاب نگرش جامعه به شما هم هست. اگر پسرها نقش اصلی کتاب را داشته باشند –چه کاراکتر مثبت و چه کاراکتر منفی- و دخترها شخصیت وابسته را داشته باشند، این نشان میدهد که در دنیای واقعی اوضاع از چه قرار است. دشوار است که در چنین شرایطی احساس برابری کنید.»
تحقیقات نشان میدهد تنها ۴۰ درصد از شخصیتهایی که به آنها جنسیت داده شده انسان هستند و بقیه به عنوان مثال حیوان، پرنده، سبزیجات و اسکلتاند. در میان این موجودات تعصبات جنسیتی حتی برجستهتر هم بود. هر زمان که نویسندهای جنسیت یک موجود را مشخص میکرد، احتمال مرد بودن آن ۷۳ درصد بیشتر بود.
علاوه بر این، در کتابهای مورد بررسی، مردان به طور معمول قدرتمند و وحشی بودند و جانوران خطرناکی مثل اژدها، خرس و ببر را نشان میدادند و زنان بیشتر انسانگونههای کوچکتر و موجودات آسیبپذیرتری مثل پرندگان، گربهها و حشرات.
عناوین جدیدی که با سنتها مقابله میکنند هم مطمئنا میتوانند خوب بفروشند: «سگ کارآگاه» که در آن یک سگ شجاع زن به یک سگ مرد و یک معلم مرد کمک میکند، سال گذشته به عنوان پرفروشترین کتاب کودکان شاخته شد. با این وجود بررسیها نشان میدهد که حتی پرفروشترین کتابهای مدرن کودکان هم از این کلیشه مستثنا نیستند و همچنان آن را ادامه میدهند.
نیک شارات، نویسنده و تصویرگر کتابها کودک پرفروشی نظیر «کوسه در پارک» و «انگشتت را در ژله فرو نکن» میگوید: «در چنین دوره و زمانهای شنیدن نتایج این تحقیق حقیقتا تعجبآور است. نویسندگان و تصویرگران فرصت خوبی دارند تا این کلیشهها را از میان بردارند. هیچکس کتابهای تصویری کودکیاش را فراموش نمیکند. آنها برای باقی زندگی با ما هستند. پس باید با این مساله مقابله کرد و اینطور که مشخص است آنچه تا به حال انجام شده کافی نیست.»
جس دی که برای از میان برداشتن کلیشههای جنسیتی کمپین تشکیل داده، این تحقیق را نگرانکننده میخواند و میگوید: «اگر بگذاریم یک گرگ زن باشد، داستان به همان اندازه خوب میشود. ما از بسیاری از پدر و مادرها میشنویم که هنگام خواندن داستان برای فرزندانشان ضمایر را عوض میکنند. روال موجود کودکان را آماده میکند که سلطهگر بودن مردان را امری عادی بدانند و وقتی زنها کمتر از نصف مردها حرف میزنند، به نظر خیلیها زیاد از حد میآید. با نقش کمرنگ زنان، فضای کافی برای وجود کاراکترهای زن چندبعدی وجود نخواهد داشت. در مقابل زنها در داستانها بیشتر نقش مراقب و پرستار را دارند. مادران دو برابر بیشتر از پدران در کتابهای کودکان حضور دارند و پدر به ندرت به تنهایی در کتابی دیده میشود. عدم وجود پدران آنها را از توجه به رفتارهای تربیتی و مراقبتی فرزندان دور نگه میدارد.»
نظرات